معادل انگلیسی قائم مقامی حقیقی یا واقعیسمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموالغیر منقول متوفی

حقوق
قائم مقامی حقیقی یا واقعیسمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموالغیر منقول متوفی
real representative
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی قائم مقامی حقیقی یا واقعیسمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموالغیر منقول متوفی
قائم مقام تجارتی
commercial representative
نماینده تام الاختیار
duly authorized representative
نماینده حقوقی ، نماینده قانونی ، وکیل
legal representative
مدیر ترکه ، امین ترکه
personal representative
واقعی ، حقیقی ، مربوط به مال یا ملک ، حقیقیارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شودحقوق راجعه به اموال غیر منقول
real
دعوای مالکیت (مستغلات) ، دعوی غیر منقولدعوی راجع به اموال غیر منقول
real action
هر گونه علایق و منافع در املاک و مستغلات ، به استثنای مالکیت عین
real chattels (see also: chattel real, fixtures)
مستغل ، ملک ، مال غیر منقول
real estate
مستغلات ، اموال غیر منقول ، ملک
real estate (see also: real property)
واسطه املاکدلال اموال غیر منقول
real estate broker
درآمد واقعیمقدار کالا و جنسی که خریدار با درآمدمحدودش می تواند بخرد
real income
ذینفع واقعی
real party in interest
دارایی غیر منقول
real property
مستغلات ، اموال غیر منقول ، ملک
real property (see also: real estate)
حق عینی
real right (see also: jus ad rem, jus in re)
تلف حقیقی
real wasting
نظریه اراده واقعیمشرب سیاسی که هر نوع زور و قدرت در هرجنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افرادجامعه است مشروع می داند
real will (theory of real will)
واقعیت گراییمشرب اصالت واقعیت یا حقیقت
realism
پیرو مکتب ‎realism
realist
سیستم نقدی (در حسابداری)
realization concept
تصدیق کردنتبدیل به پول کردن ، فروختن
realize
تبدیل کردن به پول نقد ، سود بردن (از سرمایه گذاری) ، فروش رفتن (به مبلغ معین) ، جامه عمل پوشاندن ، به دست آوردن ، دریافتن
realize (n. realization)
سود واقعی
realize profit
کشور ، قلمرو ، حدود ، حوزه ، سلطنت
realm
دلال معاملات املاک
realtor
مستغلات ، اموال غیر منقول ، ملک ، مستغل ، ملکدارایی غیر منقول و نمائات و منضمات آن
realty
نماینده
representative
نماینده اصلی
the original representative

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی حقوق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی حقوق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی حقوق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی حقوق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن