معادل انگلیسی سطح رخساره
اصطلاحی که توسط کاستر (1958) برای مرز بین مگنوفاسیس ها (رخساره مغناطیسی) یا پارافاسی

زمين شناسی
سطح رخساره
اصطلاحی که توسط کاستر (1958) برای مرز بین مگنوفاسیس ها (رخساره مغناطیسی) یا پارافاسیس استفاده شد ، با وجود اینکه این مرز معمولاً آنقدر واضح نیست که بتواند به عنوان سطحی در یک مقطع تشخیص داده شود مقایسه شود با: سطح هم زمانی ، سطح رخساره اصطلاحی که توسط کاستر (1958) برای مرز بین مگنوفاسیس ها (رخساره مغناطیسی) یا پارافاسیس استفاده شد
facies plane
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی سطح رخساره
اصطلاحی که توسط کاستر (1958) برای مرز بین مگنوفاسیس ها (رخساره مغناطیسی) یا پارافاسی
سطح لایه بندی ، صفحه لایه بندی ، بستره
سطح جدایی دو لایه سنگ رسوبی ، بستره:سطحی که لایه ای از سنگهای رسوبی را از لایه دیگر جدا می کند

صفحه لایه بندی ، سطح چینه بندی
الف) یک سطح چینه بندی مسطح یا تقریباً مسطح که بطور مشخصی هر لایه سنگ چینه ای را از لایه بعدی یا قبلی جدا می کند (سنگی با لیتولوژی مشابه یا متفاوت) یک سطح رسوبگذاری این سطح معمولاً نشانه ی تغییر ، در شرایط رسوبگذاری است و ممکن است نمایانگر جداسازی تغییر رنگ یا هر دو مورد باشد ب) اصطلاحی است که معمولاً برای هر سطح چینه بندی استفاده می شود حتی وقتی که سطح بطور آشکار خم شده و یا بوسیله چین خوردگی تغییر شکل داده باشد
ج) اصطلاحی است که عموماً برای یک سطح ناپیوستگی (معمولاً صفحه/ سطح لایه بندی) بکار می رود که در امتداد آن ، سنگ تمایل به از هم پاشیدن یا شکستن دارد
مترادف: لایه بندی Bedding (چینه شناسی)/ سطح لایه bed plane/ plane stratification سطح چینه بندی ، بستره سطح جدایی دو لایه سنگ رسوبی ، بستره:سطحی که لایه ای از سنگهای رسوبی را از لایه دیگر جدا می کند صفحه لایه بندی ، سطح چینه بندی الف) یک سطح چینه بندی مسطح یا تقریباً مسطح که بطور مشخصی هر لایه سنگ چینه ای را از لایه بعدی یا قبلی جدا می کند (سنگی با لیتولوژی مشابه یا متفاوت) یک سطح رسوبگذاری این سطح معمولاً نشانه ی تغییر ، در شرایط رسوبگذاری است و ممکن است نمایانگر جداسازی تغییر رنگ یا هر دو مورد باشد ب) اصطلاحی است که معمولاً برای هر سطح چینه بندی استفاده می شود حتی وقتی که سطح بطور آشکار خم شده و یا بوسیله چین خوردگی تغییر شکل داده باشد ج) اصطلاحی است که عموماً برای یک سطح ناپیوستگی (معمولاً صفحه/ سطح لایه بندی) بکار می رود که در امتداد آن ، سنگ تمایل به از هم پاشیدن یا شکستن دارد مترادف: لایه بندی Bedding (چینه شناسی)/ سطح لایه bed plane/ plane stratification سطح چینه بندی
صفحه مبنا ، سطح مبنا
یک سطح مرجع قراردادی برای به حداقل رساندن یا حذف توپوگرافی ظاهری و اثرات نزدیک به سطح تعیین زمان ها و سرعت لرزه ای با صفحه مبنا تنظیم می شود به عنوان مثال اگر منبع و لرزه سنج ها بر روی این صفحه تعیین محل شده باشند و یا اگر هیچ لایه کم سرعتی وجود نداشته باشد
هر نقطه ، خط یا سطح به کار رفته به عنوان مرجعی برای اندازه گیری کمیتی دیگر مدلی از زمین که برای محاسبات ژیودتیک استفاده می شود
در لرزه شناسی: یک سطح مرجع اختیاری که برای به حداقل رساندن یا حذف کردن اثرات توپوگرافی محلی و نزدیک سطحی استفاده می شود زمان های لرزه ای وتعیین سرعت بطوری با سطح مبنا تطبیق داده می شوند که گویی منبع و لرزه نگارها بر روی این سطح قرار گرفته اند و هیچ سطح کم سرعتی وجود نداشته است
در نقشه برداری: یک سطح افقی دائمی که نسبت به آن گمانه زنی ، فرازهای زمینی ، فرازهای سطح آب و داده های کشندی ارجاع داده می شوند
مثلاً سطح دریای میانگین در یک سطح مبنای رایج معمول در نقشه برداری توپوگرافی
نیز ببینید : مبنای کشندی یا داده کشندی ، داده نموداری ، داده گمانه زنی
مترادف : سطح مبنا (مساحی) سطح مرجع
، سطح مبنا - یک سطح مرجع قراردادی برای به حداقل رساندن یا حذف توپوگرافی ظاهری و اثرات نزدیک به سطح تعیین زمان ها و سرعت لرزه ای با صفحه مبنا تنظیم می شود به عنوان مثال اگر منبع و لرزه سنج ها بر روی این صفحه تعیین محل شده باشند و یا اگر هیچ لایه کم سرعتی وجود نداشته باشد - هر نقطه ، خط یا سطح به کار رفته به عنوان مرجعی برای اندازه گیری کمیتی دیگر مدلی از زمین که برای محاسبات ژیودتیک استفاده می شود - در لرزه شناسی: یک سطح مرجع اختیاری که برای به حداقل رساندن یا حذف کردن اثرات توپوگرافی محلی و نزدیک سطحی استفاده می شود زمان های لرزه ای وتعیین سرعت بطوری با سطح مبنا تطبیق داده می شوند که گویی منبع و لرزه نگارها بر روی این سطح قرار گرفته اند و هیچ سطح کم سرعتی وجود نداشته است - در نقشه برداری: یک سطح افقی دائمی که نسبت به آن گمانه زنی ، فرازهای سطح آب و داده های کشندی ارجاع داده می شوند - مثلاً سطح دریای میانگین در یک سطح مبنای رایج معمول در نقشه برداری توپوگرافی - نیز ببینید : مبنای کشندی یا داده کشندی ، داده گمانه زنی - مترادف : سطح مبنا (مساحی) سطح مرجع -
رخساره ، شناخت نما ، فاسیس ، رخساره
عبارت از توده سنگ رسوبی که با تفاوت در ویژگیهایی همچون ترکیب سنگ ، بافت ، فسیلها ، ساختمانهای رسوبی و رنگ و از توده سنگی مجاور خود قابل تشخیص است
* الف) جنبه ، ظاهر و ویژگی یک واحد سنگی که معمولاً منعکس کننده شرایط منشا آن واحد می باشد
ب) بخش قابل نقشه برداری و از قبل تعیین شده یک پیکره سنگ چینه شناسی که از نظر سنگ شناسی یا محتوای فسیلی از سایر طبقات نهشته شده در زمان و رده سنگ شناسی مشابه ، متفاوت است
د) یک پیکره سنگی که بر اساس محتوای فسیلی اش ، متمایز می شود مقایسه شود با رخساره زیستی
هـ) یک مجموعه یا جامعه محلی از زیستمندان زنده یا فسیلی ، خصوصاً یک ویژگی بعضی از انواع دریایی مقایسه شود با رخساره زیستی
و) محیط یا منطقه ای که در آن ، یک سنگ تشکیل شده است ، مثلاً رخساره قائده ای ماسه ای ، رخساره بادی ، رخساره آتشفشانی مقایسه شود با رخساره محیطی
ح) سنگهایی با منشاءهای متفاوت که شرایط خاص دما ـ فشار ساخته شده اند
مقایسه شود با: رخساره کانیایی ، رخساره دگرگونی
، رخساره - عبارت از توده سنگ رسوبی که با تفاوت در ویژگیهایی همچون ترکیب سنگ ، ساختمانهای رسوبی و رنگ و از توده سنگی مجاور خود قابل تشخیص است - * الف) جنبه ، ظاهر و ویژگی یک واحد سنگی که معمولاً منعکس کننده شرایط منشا آن واحد می باشد - ب) بخش قابل نقشه برداری و از قبل تعیین شده یک پیکره سنگ چینه شناسی که از نظر سنگ شناسی یا محتوای فسیلی از سایر طبقات نهشته شده در زمان و رده سنگ شناسی مشابه ، متفاوت است - د) یک پیکره سنگی که بر اساس محتوای فسیلی اش ، متمایز می شود مقایسه شود با رخساره زیستی - هـ) یک مجموعه یا جامعه محلی از زیستمندان زنده یا فسیلی ، خصوصاً یک ویژگی بعضی از انواع دریایی مقایسه شود با رخساره زیستی - و) محیط یا منطقه ای که در آن ، رخساره آتشفشانی مقایسه شود با رخساره محیطی - ح) سنگهایی با منشاءهای متفاوت که شرایط خاص دما ـ فشار ساخته شده اند - مقایسه شود با: رخساره کانیایی ، رخساره دگرگونی -
نقشه رخساره
یک اصطلاح جامع برای نقشه ای که نشان دهنده تنوع یا توزیع ناحیه ای کلی (در محتوای گل یا نسبی) ویژگی های قابل مشاهده یا جنبه های انواع سنگی مختلف است که درون یک واحد چینه شناسی تعیین شده ، بدون توجه به موقعیت یا ضخامت طبقات منفرد در توالی قائم ظاهر می شوند بالاخص ، یک نقشه رخساره سنگی ـ نقشه های رخساره ای متعارف توسط خطوط کشیده شده ای با بزرگی یکسان در محدوده ای از اعداد مهیا می شوند که نشان دهنده مقادیر مشاهده شده ویژگی های سنگی اندازه گیری شده هستند مقایسه شود با: نقشه تنوع عمودی نیز ببینید: نقشه رخساره زیستی ، نقشه هم رخساره ، نقشه هم سنگی ، نقشه درصدی ، نقشه نسبتی ، نقشه انتروپی ، نقشه نسبت انتروپی ، نقشه انحراف رخساره ای ، نقشه رخساره یک اصطلاح جامع برای نقشه ای که نشان دهنده تنوع یا توزیع ناحیه ای کلی (در محتوای گل یا نسبی) ویژگی های قابل مشاهده یا جنبه های انواع سنگی مختلف است که درون یک واحد چینه شناسی تعیین شده

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها


دیکشنری تخصصی هنر

درباره دیکشنری تخصصی برساد


دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما



Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن