معنی plane

زمين شناسی
plane
صفحه‌ ، سطح
شکل دوبعدی فاقد خمیدگی ، به طور ایده‌‌آل یک سطح هموار یا صاف در زمین‌شناسی این واژه برای سطوحی نظیر سطح لایه‌بندی یا هر سطح پهن به کار می‌رود صفت:مسطح ، سطح - شکل دوبعدی فاقد خمیدگی
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی plane
سیاره شناسی ، سیاره شناسی
واژه ای که در ابتدا برای مطالعه و تفسیر نشانه‌های سطحی سیارات و اقمار طبیعی آنها به کار می رود و سپس برای مطالعه مواد متراکم منظومه شمسی شامل سیارات ، اقمار ، سیارک‌ها ، شخانه ها و مواد درون‌سیاره‌ای به کار رفته است

این واژه غالباً به صورت مترادف با اختر‌شناسی به کار می‌رود ، و توسط رانکاما(1962) بدین صورت دوباره تعریف شد :" علم جهانی که موقعیت و حرکات مواد و تغییرات انرژی همراه آن ها را درسیارات ، اقمار طبیعی آنها و سایر اجرام آسمانی با ماهیت مشابه را مورد بررسی قرار می‌دهد "
، سیاره شناسی - واژه ای که در ابتدا برای مطالعه و تفسیر نشانه‌های سطحی سیارات و اقمار طبیعی آنها به کار می رود و سپس برای مطالعه مواد متراکم منظومه شمسی شامل سیارات ، شخانه ها و مواد درون‌سیاره‌ای به کار رفته است - - این واژه غالباً به صورت مترادف با اختر‌شناسی به کار می‌رود ، اقمار طبیعی آنها و سایر اجرام آسمانی با ماهیت مشابه را مورد بررسی قرار می‌دهد " -
صفحه اشباع شدگی ، سطح ایستابی roche moutonnee صخره یخرفتی
تپه یا پشته کوچک طویل بیرون زده از سنگ بستر که طوری توسط یک یخچال بزرگ تراشیده شده که محور بلندش در جهت حرکت یخ جهت یافته است دارای یک طرف رو به بالای جریان (بخش کم شیب) است که گویا تورب ملایمی دارد و گرد شده و باریک است و یک طرف رو به پایین جریان (پرشیب) است که دارای شیب ، ناهموار و قطعه قطعه می باشد اغلب ارتفاع چند متر و طول و پهنای چند متری دارد این اصطلاح احتمالاً توسط ساشور ابداع شده ، اما مدرکی که او از این اصطلاح استفاده کرده ، وجود ندارد (لانگ ول 1933) ساشور از کلمه moutonnee ، به معنای ناهموار ، ناصاف یا پیچان ، برای توصیف مجموعه ای از پشته های گرد شده در آلپ استفاده کرد بعدها ، این اصطلاح برای برجستگی یخچالی منفرد استفاده شد که آنقدر توسط کندن یخساری ناهموار شده که از نظر بافت سطح و شکل طبیعی و کلی شبیه پشت گوسفند است اما این نوع سطح ساختاری اساسی در یخچال در نظر گرفته نمی شود ، سطح ایستابی roche moutonnee صخره یخرفتی - تپه یا پشته کوچک طویل بیرون زده از سنگ بستر که طوری توسط یک یخچال بزرگ تراشیده شده که محور بلندش در جهت حرکت یخ جهت یافته است دارای یک طرف رو به بالای جریان (بخش کم شیب) است که گویا تورب ملایمی دارد و گرد شده و باریک است و یک طرف رو به پایین جریان (پرشیب) است که دارای شیب
سطح لایه بندی ، صفحه لایه بندی ، بستره
سطح جدایی دو لایه سنگ رسوبی ، بستره:سطحی که لایه ای از سنگهای رسوبی را از لایه دیگر جدا می کند

صفحه لایه بندی ، سطح چینه بندی
الف) یک سطح چینه بندی مسطح یا تقریباً مسطح که بطور مشخصی هر لایه سنگ چینه ای را از لایه بعدی یا قبلی جدا می کند (سنگی با لیتولوژی مشابه یا متفاوت) یک سطح رسوبگذاری این سطح معمولاً نشانه ی تغییر ، در شرایط رسوبگذاری است و ممکن است نمایانگر جداسازی تغییر رنگ یا هر دو مورد باشد ب) اصطلاحی است که معمولاً برای هر سطح چینه بندی استفاده می شود حتی وقتی که سطح بطور آشکار خم شده و یا بوسیله چین خوردگی تغییر شکل داده باشد
ج) اصطلاحی است که عموماً برای یک سطح ناپیوستگی (معمولاً صفحه/ سطح لایه بندی) بکار می رود که در امتداد آن ، سنگ تمایل به از هم پاشیدن یا شکستن دارد
مترادف: لایه بندی Bedding (چینه شناسی)/ سطح لایه bed plane/ plane stratification سطح چینه بندی ، بستره سطح جدایی دو لایه سنگ رسوبی ، بستره:سطحی که لایه ای از سنگهای رسوبی را از لایه دیگر جدا می کند صفحه لایه بندی ، سطح چینه بندی الف) یک سطح چینه بندی مسطح یا تقریباً مسطح که بطور مشخصی هر لایه سنگ چینه ای را از لایه بعدی یا قبلی جدا می کند (سنگی با لیتولوژی مشابه یا متفاوت) یک سطح رسوبگذاری این سطح معمولاً نشانه ی تغییر ، در شرایط رسوبگذاری است و ممکن است نمایانگر جداسازی تغییر رنگ یا هر دو مورد باشد ب) اصطلاحی است که معمولاً برای هر سطح چینه بندی استفاده می شود حتی وقتی که سطح بطور آشکار خم شده و یا بوسیله چین خوردگی تغییر شکل داده باشد ج) اصطلاحی است که عموماً برای یک سطح ناپیوستگی (معمولاً صفحه/ سطح لایه بندی) بکار می رود که در امتداد آن ، سنگ تمایل به از هم پاشیدن یا شکستن دارد مترادف: لایه بندی Bedding (چینه شناسی)/ سطح لایه bed plane/ plane stratification سطح چینه بندی
صفحه مبنا ، سطح مبنا
یک سطح مرجع قراردادی برای به حداقل رساندن یا حذف توپوگرافی ظاهری و اثرات نزدیک به سطح تعیین زمان ها و سرعت لرزه ای با صفحه مبنا تنظیم می شود به عنوان مثال اگر منبع و لرزه سنج ها بر روی این صفحه تعیین محل شده باشند و یا اگر هیچ لایه کم سرعتی وجود نداشته باشد
هر نقطه ، خط یا سطح به کار رفته به عنوان مرجعی برای اندازه گیری کمیتی دیگر مدلی از زمین که برای محاسبات ژیودتیک استفاده می شود
در لرزه شناسی: یک سطح مرجع اختیاری که برای به حداقل رساندن یا حذف کردن اثرات توپوگرافی محلی و نزدیک سطحی استفاده می شود زمان های لرزه ای وتعیین سرعت بطوری با سطح مبنا تطبیق داده می شوند که گویی منبع و لرزه نگارها بر روی این سطح قرار گرفته اند و هیچ سطح کم سرعتی وجود نداشته است
در نقشه برداری: یک سطح افقی دائمی که نسبت به آن گمانه زنی ، فرازهای زمینی ، فرازهای سطح آب و داده های کشندی ارجاع داده می شوند
مثلاً سطح دریای میانگین در یک سطح مبنای رایج معمول در نقشه برداری توپوگرافی
نیز ببینید : مبنای کشندی یا داده کشندی ، داده نموداری ، داده گمانه زنی
مترادف : سطح مبنا (مساحی) سطح مرجع
، سطح مبنا - یک سطح مرجع قراردادی برای به حداقل رساندن یا حذف توپوگرافی ظاهری و اثرات نزدیک به سطح تعیین زمان ها و سرعت لرزه ای با صفحه مبنا تنظیم می شود به عنوان مثال اگر منبع و لرزه سنج ها بر روی این صفحه تعیین محل شده باشند و یا اگر هیچ لایه کم سرعتی وجود نداشته باشد - هر نقطه ، خط یا سطح به کار رفته به عنوان مرجعی برای اندازه گیری کمیتی دیگر مدلی از زمین که برای محاسبات ژیودتیک استفاده می شود - در لرزه شناسی: یک سطح مرجع اختیاری که برای به حداقل رساندن یا حذف کردن اثرات توپوگرافی محلی و نزدیک سطحی استفاده می شود زمان های لرزه ای وتعیین سرعت بطوری با سطح مبنا تطبیق داده می شوند که گویی منبع و لرزه نگارها بر روی این سطح قرار گرفته اند و هیچ سطح کم سرعتی وجود نداشته است - در نقشه برداری: یک سطح افقی دائمی که نسبت به آن گمانه زنی ، فرازهای سطح آب و داده های کشندی ارجاع داده می شوند - مثلاً سطح دریای میانگین در یک سطح مبنای رایج معمول در نقشه برداری توپوگرافی - نیز ببینید : مبنای کشندی یا داده کشندی ، داده گمانه زنی - مترادف : سطح مبنا (مساحی) سطح مرجع -

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها


دیکشنری تخصصی هنر

درباره دیکشنری تخصصی برساد


دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما



Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن