معادل انگلیسی صفحه شکست

زمين شناسی
صفحه شکست
fracture plane
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی صفحه شکست
سطح لایه بندی ، صفحه لایه بندی ، بستره
سطح جدایی دو لایه سنگ رسوبی ، بستره:سطحی که لایه ای از سنگهای رسوبی را از لایه دیگر جدا می کند

صفحه لایه بندی ، سطح چینه بندی
الف) یک سطح چینه بندی مسطح یا تقریباً مسطح که بطور مشخصی هر لایه سنگ چینه ای را از لایه بعدی یا قبلی جدا می کند (سنگی با لیتولوژی مشابه یا متفاوت) یک سطح رسوبگذاری این سطح معمولاً نشانه ی تغییر ، در شرایط رسوبگذاری است و ممکن است نمایانگر جداسازی تغییر رنگ یا هر دو مورد باشد ب) اصطلاحی است که معمولاً برای هر سطح چینه بندی استفاده می شود حتی وقتی که سطح بطور آشکار خم شده و یا بوسیله چین خوردگی تغییر شکل داده باشد
ج) اصطلاحی است که عموماً برای یک سطح ناپیوستگی (معمولاً صفحه/ سطح لایه بندی) بکار می رود که در امتداد آن ، سنگ تمایل به از هم پاشیدن یا شکستن دارد
مترادف: لایه بندی Bedding (چینه شناسی)/ سطح لایه bed plane/ plane stratification سطح چینه بندی ، بستره سطح جدایی دو لایه سنگ رسوبی ، بستره:سطحی که لایه ای از سنگهای رسوبی را از لایه دیگر جدا می کند صفحه لایه بندی ، سطح چینه بندی الف) یک سطح چینه بندی مسطح یا تقریباً مسطح که بطور مشخصی هر لایه سنگ چینه ای را از لایه بعدی یا قبلی جدا می کند (سنگی با لیتولوژی مشابه یا متفاوت) یک سطح رسوبگذاری این سطح معمولاً نشانه ی تغییر ، در شرایط رسوبگذاری است و ممکن است نمایانگر جداسازی تغییر رنگ یا هر دو مورد باشد ب) اصطلاحی است که معمولاً برای هر سطح چینه بندی استفاده می شود حتی وقتی که سطح بطور آشکار خم شده و یا بوسیله چین خوردگی تغییر شکل داده باشد ج) اصطلاحی است که عموماً برای یک سطح ناپیوستگی (معمولاً صفحه/ سطح لایه بندی) بکار می رود که در امتداد آن ، سنگ تمایل به از هم پاشیدن یا شکستن دارد مترادف: لایه بندی Bedding (چینه شناسی)/ سطح لایه bed plane/ plane stratification سطح چینه بندی
صفحه مبنا ، سطح مبنا
یک سطح مرجع قراردادی برای به حداقل رساندن یا حذف توپوگرافی ظاهری و اثرات نزدیک به سطح تعیین زمان ها و سرعت لرزه ای با صفحه مبنا تنظیم می شود به عنوان مثال اگر منبع و لرزه سنج ها بر روی این صفحه تعیین محل شده باشند و یا اگر هیچ لایه کم سرعتی وجود نداشته باشد
هر نقطه ، خط یا سطح به کار رفته به عنوان مرجعی برای اندازه گیری کمیتی دیگر مدلی از زمین که برای محاسبات ژیودتیک استفاده می شود
در لرزه شناسی: یک سطح مرجع اختیاری که برای به حداقل رساندن یا حذف کردن اثرات توپوگرافی محلی و نزدیک سطحی استفاده می شود زمان های لرزه ای وتعیین سرعت بطوری با سطح مبنا تطبیق داده می شوند که گویی منبع و لرزه نگارها بر روی این سطح قرار گرفته اند و هیچ سطح کم سرعتی وجود نداشته است
در نقشه برداری: یک سطح افقی دائمی که نسبت به آن گمانه زنی ، فرازهای زمینی ، فرازهای سطح آب و داده های کشندی ارجاع داده می شوند
مثلاً سطح دریای میانگین در یک سطح مبنای رایج معمول در نقشه برداری توپوگرافی
نیز ببینید : مبنای کشندی یا داده کشندی ، داده نموداری ، داده گمانه زنی
مترادف : سطح مبنا (مساحی) سطح مرجع
، سطح مبنا - یک سطح مرجع قراردادی برای به حداقل رساندن یا حذف توپوگرافی ظاهری و اثرات نزدیک به سطح تعیین زمان ها و سرعت لرزه ای با صفحه مبنا تنظیم می شود به عنوان مثال اگر منبع و لرزه سنج ها بر روی این صفحه تعیین محل شده باشند و یا اگر هیچ لایه کم سرعتی وجود نداشته باشد - هر نقطه ، خط یا سطح به کار رفته به عنوان مرجعی برای اندازه گیری کمیتی دیگر مدلی از زمین که برای محاسبات ژیودتیک استفاده می شود - در لرزه شناسی: یک سطح مرجع اختیاری که برای به حداقل رساندن یا حذف کردن اثرات توپوگرافی محلی و نزدیک سطحی استفاده می شود زمان های لرزه ای وتعیین سرعت بطوری با سطح مبنا تطبیق داده می شوند که گویی منبع و لرزه نگارها بر روی این سطح قرار گرفته اند و هیچ سطح کم سرعتی وجود نداشته است - در نقشه برداری: یک سطح افقی دائمی که نسبت به آن گمانه زنی ، فرازهای سطح آب و داده های کشندی ارجاع داده می شوند - مثلاً سطح دریای میانگین در یک سطح مبنای رایج معمول در نقشه برداری توپوگرافی - نیز ببینید : مبنای کشندی یا داده کشندی ، داده گمانه زنی - مترادف : سطح مبنا (مساحی) سطح مرجع -
شکستگی ، شکست ، شکست
اصطلاح کلی برای هر نوع نا پیوستگی در یک توده سنگی در نتیجه نقص مکانیکی بوسیله استرس برش یا کشش شکافها شامل گسلها ، برشها ، درزه ها و پلانها

در زمین شناسی ساختاری؛ عنوانی عام برای تمامی شکستگیهایی که در اثر وارد شدن نقش های مکانیکی در سنگ به وجود می آیند (بدون درنظر گرفتن توانایی آن ها در ایجاد جابجایی)

در یخ شناسی؛ شکست؛ هر گونه شکستگی یا گسستگی که در اثر تغییر شکل تحمیل شده توسط عوامی چون جذرومد ، تغییرات دمایی ، جریانات یا باد ، در یخها (شامل یخهای سریع ، یخهای شناور یا یخهای فشرده و ) ایجاد می شود طول چنین شکستگی یا گسستگیی از چندمتر تا چندین کیلومتر و عرض آن از صفر تا بیش از 500 متر ، متفاوت است ترکها ، درزها و شکافهای یخی ، جزء ساختارهای مزبور به حساب می آیند

در کانی شناسی؛ شکسته شدن یک کانی در امتداد راستاها یا صفحاتی به غیر از صفحات رخ آن کانی را می توان بر اساس نوع شکستگی شاخص و ویژه آن ، تا اندازه ای تشریح کرد؛ مانند کانیهایی با شکستگی ناهموار ، رشته ای و همگرا

در زمین شناسی ساختمانی: واژه ای عمومی برای هر نوع شکستگی در سنگ صرف نظر از جابجایی ، به سبب گسیخستگی مکانیکی حاصل از تنش شکستگی ها شامل ترک ها ، درزه ها و گسل ها می باشند

در زمین شناسی ساختمانی: تغییر شکل ناشی از افت لحظه ای چسبندگی یا مقاومت در برابر تنش تفریقی و آزاد شدن انرژی کشان محصور در جسم
مقایسه شود با:[flow [expstruc
مترادف: rupture
شکستگی ، شکست - اصطلاح کلی برای هر نوع نا پیوستگی در یک توده سنگی در نتیجه نقص مکانیکی بوسیله استرس برش یا کشش شکافها شامل گسلها ، برشها ، درزه ها و پلانها - - در زمین شناسی ساختاری؛ عنوانی عام برای تمامی شکستگیهایی که در اثر وارد شدن نقش های مکانیکی در سنگ به وجود می آیند (بدون درنظر گرفتن توانایی آن ها در ایجاد جابجایی) - - در یخ شناسی؛ شکست؛ هر گونه شکستگی یا گسستگی که در اثر تغییر شکل تحمیل شده توسط عوامی چون جذرومد ، تغییرات دمایی ، جریانات یا باد ، در یخها (شامل یخهای سریع ، یخهای شناور یا یخهای فشرده و ) ایجاد می شود طول چنین شکستگی یا گسستگیی از چندمتر تا چندین کیلومتر و عرض آن از صفر تا بیش از 500 متر ، متفاوت است ترکها ، درزها و شکافهای یخی ، جزء ساختارهای مزبور به حساب می آیند - - در کانی شناسی؛ شکسته شدن یک کانی در امتداد راستاها یا صفحاتی به غیر از صفحات رخ آن کانی را می توان بر اساس نوع شکستگی شاخص و ویژه آن ، تا اندازه ای تشریح کرد؛ مانند کانیهایی با شکستگی ناهموار ، رشته ای و همگرا - - در زمین شناسی ساختمانی: واژه ای عمومی برای هر نوع شکستگی در سنگ صرف نظر از جابجایی ، به سبب گسیخستگی مکانیکی حاصل از تنش شکستگی ها شامل ترک ها ، درزه ها و گسل ها می باشند - - در زمین شناسی ساختمانی: تغییر شکل ناشی از افت لحظه ای چسبندگی یا مقاومت در برابر تنش تفریقی و آزاد شدن انرژی کشان محصور در جسم - مقایسه شود با:[flow [expstruc - مترادف: rupture -

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها


دیکشنری تخصصی هنر

درباره دیکشنری تخصصی برساد


دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما



Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن