معادل انگلیسی ریپل مارک های موجی یا نوسانی
ارتفاع این ریپل ها بستگی به عمق دارد هرچه عمق بشتر باشد ارتفاع ریپ

زمين شناسی

ریپل مارک های موجی یا نوسانی
ارتفاع این ریپل ها بستگی به عمق دارد هرچه عمق بشتر باشد ارتفاع ریپل ها کمتر است هر کدام از این ریپل ها تقارن دو طرفه را نشان می دهد ریپل های موجی در جهتی عمود بر جهت اتشار امواج تشکیل می شوند ارتفاع این ریپل ها از 5تا 15 میلیمتر و طول موج آنها از 3 تا 12 میلیمتر است

osullation ripple

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی ریپل مارک های موجی یا نوسانی
ارتفاع این ریپل ها بستگی به عمق دارد هرچه عمق بشتر باشد ارتفاع ریپ

ریپل مارک های موجی یا نوسانی ارتفاع این ریپل ها بستگی به عمق دارد هرچه عمق بشتر باشد ارتفاع ریپل ها کمتر است هر کدام از این ریپل ها تقارن دو طرفه را نشان می دهد ریپل های موجی در جهتی عمود بر جهت اتشار امواج تشکیل می شوند ارتفاع این ریپل ها از 5تا 15 میلیمتر و طول موج آنها از 3 تا 12 میلیمتر است

osullation ripple|osullation ripples|osullation ripples|ripple mark

موج بستر

bed ripple

چین و شکن مویینه ای ، موج مویینه ای

capillary ripple

ریپل های بالارو
موجواره بالارو؛ یک سری چینه های متقاطع تولید شده توسط ریپل های مهاجرت کننده انتقالی یا مکرر که در آن خط الراس های چینه ها ، بطور عمودی و متناوب به سمت بالای شیب ظاهر می شوند
نیز ببینید: چینه بندی مورب (ripple drift)

climbing ripple

ریپل جریانی
موجواره جریانی؛ موج نما جریانی ، ریپل جریانی موجواره جریانی؛ موج نما جریانی

current ripple

قالب موجواره جریانی اصطلاحی که توسط kvenen (1957) برای ساختار رسوبی استفاده شد که در حال حاضر به عنوان آثار حفر شدگی عرضی شناخته می شود

current ripple cast|current ripple|current ripple

ریپل هلالی
اصطلاحی که توسط مک کی (1954) برای یک ریپل جریانی هلالی شکل استفاده شد که حاصل یک جریان نامنظم و نوسانی می باشد نیز ببینید: موجواره لینگوئید ، ریپل هلالی اصطلاحی که توسط مک کی (1954) برای یک ریپل جریانی هلالی شکل استفاده شد که حاصل یک جریان نامنظم و نوسانی می باشد نیز ببینید: موجواره لینگوئید

cusp ripple

ریپل بادرفتی ، موج نقش شنی

deflation ripple

موج نقش بیابانی
یکی از سیستم پشته های نسبتاً کمانی حاصل از باد که تقریباً آرایش هم پوشان حدود 15 متر فاصله با خط الرأس های حمایت گر پوشش گیاهی و خط القعر های پوشیده با caliche قرار دارد این ریپل ممکن است دارای ارتفاع 1 متر و طول 150 متر باشد ، موج نقش بیابانی یکی از سیستم پشته های نسبتاً کمانی حاصل از باد که تقریباً آرایش هم پوشان حدود 15 متر فاصله با خط الرأس های حمایت گر پوشش گیاهی و خط القعر های پوشیده با caliche قرار دارد این ریپل ممکن است دارای ارتفاع 1 متر و طول 150 متر باشد

desert ripple

موج نقش فرسایشی
یک عارضه موج مانند کوچک که بوسیله عمل برشی باد بر روی لایه کوچک و تقریباً پیوسته یک تلماسه ایجاد می شود
، موج نقش فرسایشی یک عارضه موج مانند کوچک که بوسیله عمل برشی باد بر روی لایه کوچک و تقریباً پیوسته یک تلماسه ایجاد می شود

erosion ripple

موج نقش گل دفن موج نقشی که توسط گل موجود در آب پوشیده شده اند ، این گل تنها درون قسمتهای فرو رفته آثار مزبور را پر کرده و رئوس آن هویدا است

mud-buried ripple mark|mud-buried ripple|mud-buried ripple

موج نقش پشته گلی یک اثر شکنجی طولی با مقطعی منظم ، معمولاً با یک رأس متقارن و یک لبه باریک و گوشه دار که در میان شیبهای بسیار عریض تر و نسبتاً مسطح قرار گرفته و اغلب بصورت شاخه شاخه منشعب شده (همواره به سمت پایین دست جریان همگراست) مقایسه شود با: corrugated ripple mark

mud-ridge ripple mark|mud-ridge ripple|mud-ridge ripple

شکنج نوسانی
رجوع شود به oscillation ripple mark ، شکنج نوسانی رجوع شود به oscillation ripple mark

oscillation ripple

موج نقش آویخته ، آثار شکنجی لوزوی

overhanging ripple

موج نقش بزرگ متقارن
عنوان ارائه شده توسط بوکر (1919) برای یک اثر شکنجی متقارن یا تقریباً متقارن که دارای سطوحی با شیب ملایم بوده و فاقد دانه های طبقه بندی شده و منظم است
مقایسه شود با: metaripple

pararipple

موج نقش بزرگ متقارن عنوان ارائه شده توسط بوکر (1919) برای یک اثر شکنجی متقارن یا تقریباً متقارن که دارای سطوحی با شیب ملایم بوده و فاقد دانه های طبقه بندی شده و منظم است مقایسه شود با: metaripple

pararipple|metaripple|metaripple

موج نقش پریکلین عنوانی که توسط تن هاف (1959) برای یک اثر شکنجی که طبق الگویی اورتوگونال و به صورت موازی یا مورب نسبت جهت جریان (یا راستای جریان) شکل گرفته و طول موجی معادل با 80 سانتی متر و شدتی معادل با 30 سانتی‌متر دارد ، بکار رفته است

pericline ripple mark|pericline ripple|pericline ripple

ریپل پس رونده
اصطلاحی که توسط ژویلینگ (1961) برای یک موج نما نامتقارن استفاده شد که توسط جریان معکوس محلی (مثلاً در بادپناه یک موج ماسه ای یا دلتای کوچک) تشکیل می شود و در نتیجه ، در جهتی مخالف با حرکت عمومی جریان جهت گیری می کند ، ریپل پس رونده - اصطلاحی که توسط ژویلینگ (1961) برای یک موج نما نامتقارن استفاده شد که توسط جریان معکوس محلی (مثلاً در بادپناه یک موج ماسه ای یا دلتای کوچک) تشکیل می شود و در نتیجه

regressive ripple

ریپل جریانی لوزی شکل ، موج نما لوزی شکل

rhomboid current ripple

آژنگ ، موجک ، ریپل ، خیزآب ، موج کوچک ، موج بستر ، امواج ریز
در رودخانه ، الف) یک بخش مستقیم و کم عمق آب جاری در رودخانه که توسط بستر ناهموار یا سنگی شکسته شده و با امواج کوچک ناهموار شده است ب) خیزاب ، شانه
*در ساختارهای رسوبی ، الف) یک پشته کوچک ماسه ای که شبیه چینی بر روی آب است و بر روی سطح طبقه بندی یک رسوب تشکیل می شود بالاخص یک ریپل مارک یا یک موج ماسه ای کوچک که شکل آن مشابه تلماسه است ب) یک اصطلاح کلی که برای تمام انواع موجهای ماسه ای با شکل شبیه ریپل های کوچک مقیاس استفاده می‌شود (مثلاً راینک و singh 1973) بدون توجه به مقیاس مترادف: ریپل رسوبی
*در موضوع جریانها ، الف) مترادفی برای موج مولین ب) چین خوردگی ملایم سطح آب آفروسیدریت که حاصل وزش یک نسیم است مترادف: گسلاب
، امواج ریز - در رودخانه ، شانه - *در ساختارهای رسوبی ، الف) یک پشته کوچک ماسه ای که شبیه چینی بر روی آب است و بر روی سطح طبقه بندی یک رسوب تشکیل می شود بالاخص یک ریپل مارک یا یک موج ماسه ای کوچک که شکل آن مشابه تلماسه است ب) یک اصطلاح کلی که برای تمام انواع موجهای ماسه ای با شکل شبیه ریپل های کوچک مقیاس استفاده می‌شود (مثلاً راینک و singh 1973) بدون توجه به مقیاس مترادف: ریپل رسوبی - *در موضوع جریانها ، الف) مترادفی برای موج مولین ب) چین خوردگی ملایم سطح آب آفروسیدریت که حاصل وزش یک نسیم است مترادف: گسلاب -

ripple

ریپل ماسه ای
نیز ببینید ripple mark ، ریپل ماسه ای - نیز ببینید ripple mark

sand ripple

موج نقش تداخل موج ، موج نقش متقاطع نوسانی

wave interference ripple mark|interference ripple mark|interference ripple mark|interference ripple

موج نقش بادی
(رسوب شناسی): یکی از ریپل های نامتقارن موج مانند که بر روی سطح ماسه بوسیله حرکت جهشی ذرات توسط باد حاصل می شود و گهگاه در سنگهای بادی یافت می شود این ریپل معمولاً طویل تر و با ارتفاع کمتر نسبت به یک ریپل مارک آبی است اما از نظر داشتن طرف بادپناه پرشیب تر (به سمت پایین دست جریان) و یک طرف رو به باد با شیب ملایم (رو به بالا دست جریان) با آن مشابه است نیز ببینید: ریپل ماسه ای ریپل دانه ای
مقایسه شود با: پادریپل
(برف): یکی از دسته آرایش ها یا نقش های موج مانند بر روی سطح برف را گویند که با زوایای قائم نسبت به جهت باد قرار دارد و زمانی تشکیل شده که دانه های برف توسط باد حرکت داده می شوند ، موج نقش بادی - (رسوب شناسی): یکی از ریپل های نامتقارن موج مانند که بر روی سطح ماسه بوسیله حرکت جهشی ذرات توسط باد حاصل می شود و گهگاه در سنگهای بادی یافت می شود این ریپل معمولاً طویل تر و با ارتفاع کمتر نسبت به یک ریپل مارک آبی است اما از نظر داشتن طرف بادپناه پرشیب تر (به سمت پایین دست جریان) و یک طرف رو به باد با شیب ملایم (رو به بالا دست جریان) با آن مشابه است نیز ببینید: ریپل ماسه ای ریپل دانه ای - مقایسه شود با: پادریپل - (برف): یکی از دسته آرایش ها یا نقش های موج مانند بر روی سطح برف را گویند که با زوایای قائم نسبت به جهت باد قرار دارد و زمانی تشکیل شده که دانه های برف توسط باد حرکت داده می شوند

wind ripple

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی ریپل مارک های موجی یا نوسانی
ارتفاع این ریپل ها بستگی به عمق دارد هرچه عمق بشتر باشد ارتفاع ریپ

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی ریپل مارک های موجی یا نوسانی
ارتفاع این ریپل ها بستگی به عمق دارد هرچه عمق بشتر باشد ارتفاع ریپ

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما

معادل انگلیسی ریپل مارک های موجی یا نوسانی ارتفاع این ریپل ها بستگی به عمق دارد هرچه عمق بشتر باشد ارتفاع ریپ

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی ریپل مارک های موجی یا نوسانی ارتفاع این ریپل ها بستگی به عمق دارد هرچه عمق بشتر باشد ارتفاع ریپ

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما

معادل انگلیسی ریپل مارک های موجی یا نوسانی
ارتفاع این ریپل ها بستگی به عمق دارد هرچه عمق بشتر باشد ارتفاع ریپ

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی ریپل مارک های موجی یا نوسانی
ارتفاع این ریپل ها بستگی به عمق دارد هرچه عمق بشتر باشد ارتفاع ریپ