معادل انگلیسی نیم رخ دره
نیم رخ طولی یک دره را گویند ، نیم رخ دره - نیم رخ طولی یک دره را گویند

زمين شناسی
نیم رخ دره
نیم رخ طولی یک دره را گویند ، نیم رخ دره - نیم رخ طولی یک دره را گویند
valley profile
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی نیم رخ دره
نیم رخ طولی یک دره را گویند ، نیم رخ دره - نیم رخ طولی یک دره را گویند
در نیمرخ منحنی شکل وخمیده که متوجه بالادست رودخانه است
bench profile
خاکرخ میان‌شور
bulge profile
نیمرخ تعادل ، جریان سیلابی را گویندکه سبب پائین آمدن شیب با مواد سازنده اش از بالادست به بخش پائین دست می شود
compensation profile
نیمرخ کمپلکس
complex profile
نیمرخ عرضی
طرح ارتفاع کشیده شده در مقابل امتداد یک خط با زوایای قائم نسبت به جهت طویل یک دره ، رودخانه یا پشته
مقایسه شود با: نیم رخ طولی
مترادف: نیم رخ عرضی ، نیمرخ عرضی طرح ارتفاع کشیده شده در مقابل امتداد یک خط با زوایای قائم نسبت به جهت طویل یک دره ، رودخانه یا پشته مقایسه شود با: نیم رخ طولی مترادف: نیم رخ عرضی
cross profile
نیمرخ چگالی
خطی از قرائتهای گرانش انجام شده بر روی یک عارضه توپوگرافی دارای برجستگی قابل ملاحظه که مرتبط با تغییر چگالی یا ساختار است و هدف آن تعیین بهترین فاکتور چگالی برای تصحیحات ارتفاع می باشد مناسب‌ترین چگالی (وزن مخصوص) ، آن است که انطباق مقدارهای چگالی را با ارتفاع به حداقل برساند (شریف ، 1973) ، نیمرخ چگالی خطی از قرائتهای گرانش انجام شده بر روی یک عارضه توپوگرافی دارای برجستگی قابل ملاحظه که مرتبط با تغییر چگالی یا ساختار است و هدف آن تعیین بهترین فاکتور چگالی برای تصحیحات ارتفاع می باشد مناسب‌ترین چگالی (وزن مخصوص)
density profile
نیم رخ تعادلی ، نیم رخ تعادل
equilibrium profile
نیمرخ جریان
شکل سطح آب یک جریان که دائماً در حال تغییر است از این نیم رخ معمولاً به عنوان منحنی پنگاب یاد می شود ، نیمرخ جریان شکل سطح آب یک جریان که دائماً در حال تغییر است از این نیم رخ معمولاً به عنوان منحنی پنگاب یاد می شود
flow profile
نیمرخ زمین شناسی
geologic profile
پروفیل ناهمگن ، نیمرخ ناهمگن
heterogeneous profile
نیمرخ هیدریک ، نیمرخ آبدار
hydric profile
نیمرخ عرضی
latitudinal profile
نیمرخ طولی
longitudinal profile
نیمرخ گرده
مقطع قائم یک رسوب آلی (نظیر یک تورب‌زار) که نشان‌دهنده یک توالی از گرده مدفون شده‌ یا فسیل شده است؛ نمودار گرده ، نیمرخ گرده - مقطع قائم یک رسوب آلی (نظیر یک تورب‌زار) که نشان‌دهنده یک توالی از گرده مدفون شده‌ یا فسیل شده است؛ نمودار گرده
pollen profile
نیمرخ
(لرزه‌شناسی):در بررسی لرزه‌ای ، داده‌های ثبت شده از یک نقطه انفجار توسط چندین گروه آشکارساز
(زمین‌شناسی ساختمانی):مقطع عرضی منطقه‌ای از چین‌های استوانه‌ای رسم‌شده عمود بر محور چین
(آبشناسی):مقطع قائم یک سطح ایستابی یا هر سطح پتانسیل‌سنجی دیگر یا یک توده آب سطحی
(زمین‌ریخت‌شناسی):الف) طرح ایجادشده در جایی که سطح یک مقطع قائم ، سطح زمین را قطع می‌کند؛به عنوان مثال نیمرخ طولی یک رود ، یا نیمرخ یک ساحل یا تپه ب) مقطع نیمرخی
(زمین فیزیک):الف) یک نمودار یا ترسیمی که تغییر یک ویژگی نظیر ارتفاع یا گرانش را معمولاً به صورت یک بعد قائم نسبت به ویژگی دیگر ، نظیر مسافت نشان می‌دهد ، نیمرخ - (لرزه‌شناسی):در بررسی لرزه‌ای ، داده‌های ثبت شده از یک نقطه انفجار توسط چندین گروه آشکارساز - (زمین‌شناسی ساختمانی):مقطع عرضی منطقه‌ای از چین‌های استوانه‌ای رسم‌شده عمود بر محور چین - (آبشناسی):مقطع قائم یک سطح ایستابی یا هر سطح پتانسیل‌سنجی دیگر یا یک توده آب سطحی - (زمین‌ریخت‌شناسی):الف) طرح ایجادشده در جایی که سطح یک مقطع قائم ، یا نیمرخ یک ساحل یا تپه ب) مقطع نیمرخی - (زمین فیزیک):الف) یک نمودار یا ترسیمی که تغییر یک ویژگی نظیر ارتفاع یا گرانش را معمولاً به صورت یک بعد قائم نسبت به ویژگی دیگر
profile
نیمرخ تصویرشده
نموداری که شامل تنها آن دسته از یک مجموعه نیمرخ است که معمولاً در طول چند خط منظم و موازی روی نقشه ترسیم می‌شود که توسط زمین های حائل مرتفع‌تر ، پنهان نمی شوند(مون‌خوس ، ویلکینسون ، 1952)؛ این واژه اثر پانورامایی را همراه با افق دور ، خشکی میان و نزدیک آبراهه ارائه می کند و یک طرح ترسیم چشم‌انداز که تنها نشان‌دهنده جزییات اصلی است را به نمایش می گذارد ، نیمرخ تصویرشده - نموداری که شامل تنها آن دسته از یک مجموعه نیمرخ است که معمولاً در طول چند خط منظم و موازی روی نقشه ترسیم می‌شود که توسط زمین های حائل مرتفع‌تر
projected profile
نیمرخ انعکاسی
ثبت لرزه ای از تعدادی از گروه های لرزه نگاری منفرد که در یک خط و با فواصل نسبتاً کم از نقطه انفجار ، آرایش یافته اند و در آن ، داده‌های نشان داده شده حاصل امواج لرزه ای بازتابیده هستند
مقایسه شود با: نیم رخ انکساری ، نیمرخ انعکاسی - ثبت لرزه ای از تعدادی از گروه های لرزه نگاری منفرد که در یک خط و با فواصل نسبتاً کم از نقطه انفجار ، داده‌های نشان داده شده حاصل امواج لرزه ای بازتابیده هستند - مقایسه شود با: نیم رخ انکساری
reflection profile
نیمرخ شکست
یک نیمرخ لرزه ای که توسط طراحی هندسه گسترشی بطوری بدست می آید که ثبت انرژی که بطور افقی درون محیطی با سرعت سطحی بزرگ حرکت کرده را افزایش دهد مقایسه شود با: نیمرخ بازتاب ، نیمرخ شکست - یک نیمرخ لرزه ای که توسط طراحی هندسه گسترشی بطوری بدست می آید که ثبت انرژی که بطور افقی درون محیطی با سرعت سطحی بزرگ حرکت کرده را افزایش دهد مقایسه شود با: نیمرخ بازتاب
refraction profile
نیمرخ مقاومت
پیمایشی توسط روش مقاومت که در آن ، یک دسته الکترودها در امتداد نیم رخ برای تعیین تغییرات جانبی مقاومت حرکت داده می‌شود ، نیمرخ مقاومت - پیمایشی توسط روش مقاومت که در آن
resistivity profile
نیمرخ رودخانه
نیمرخ طولی یک رودخانه را گویند ، نیمرخ رودخانه - نیمرخ طولی یک رودخانه را گویند
river profile
نیمرخ لرزه ای ، ‏نیم رخ لرزه ای ، پروفیل لرزه ای!
رجوع شود به ‏profile [seis]‎‏ (نیم رخ یا پروفیل [لرزه شناسی]) ‏ ، پروفیل لرزه ای! - رجوع شود به ‏profile [seis]‎‏ (نیم رخ یا پروفیل [لرزه شناسی]) ‏
seismic profile
نیمرخ بازتاب لرزه ای
یک روش مشاهده ساختار سنگ زیر لایه ای رسوبی به وسیله کاربرد موج قوی صوتی کم بسامد می باشد ، که دررسوبات نفوذ کرده و مرز بین لایه های سنگی و مناطق گسلی را منعکس می کند
seismic reflection profile
نیمرخ خاک ، برش قایم خاک ؛ که درآن توالی افقها و سنگ بستر در قایده دیده می شود
soil profile
نیمرخ حلزونی
spiral profile
نیمرخ واسط
transitional profile
نیمرخ سطح بالای سفره
upper nape profile
دره
چاله باریک و درازی در سطح زمین ، معمولاً با یک شیب بالنسبه منظم به سمت پایین رودخانه یا نهری در آن جریان دارد که با تخریب سنگهای سطح زمین دره مربوط را بوجود آورده است ، دره - چاله باریک و درازی در سطح زمین
valley
محور دره
اصطلاحی که توسط وودفورد (ص الف 803 ، 1951) برای جایگزینی thalweg استفاده شد ، که حاکی “نیم رخ سطح در امتداد خط مرکز دره” دارد ، محور دره - اصطلاحی که توسط وودفورد (ص الف 803
valley axis
کف دره ، بستر دره
valley bottom
نوار دره
بنگرید :شاخابه(Anabranch)
valley braid
نوار دره - بنگرید :شاخابه(Anabranch)
valley braid|anabranch|anabranch
نیروگاه مخزنی
valley dam power plant
یخرفت دره ای
مواد برون شست مسیر دره ای را تشکیل می دهد ، یخرفت دره ای - مواد برون شست مسیر دره ای را تشکیل می دهد
valley drift
مواد پر کننده دره ها
مواد رسوبی تحکیم نیافته که توسط هر عاملی ، بطوری ته نشین شده اند که یک دره یا بطور کامل یا بخشی ، پر می کنند ، مواد پر کننده دره ها - مواد رسوبی تحکیم نیافته که توسط هر عاملی
valley fill
کف دره
valley floor
نوار جانبی کف دره
سطح باریک هموار تا تقعر کم ، بین سراشیبی آب شست و کف دره به تنهایی (دشت سیلابی) ، که بوسیله پس روی یا فروسایی شیب دیواره دره حاصل می شود نیز ببینید: پی سنگ کف دره ، نوار جانبی کف دره - سطح باریک هموار تا تقعر کم
valley floor side strip
یخچال دره یی ، یخ انباشت دره یی ، یخسارهای دره ای
یخسارهایی که از سیرک (cirque) یا سیرک های یخساری (cirques) به سمت کف دره یا در امتداد دره جریان دارند
valley glacier
یخسارهای دره ای - یخسارهایی که از سیرک (cirque) یا سیرک های یخساری (cirques) به سمت کف دره یا در امتداد دره جریان دارند
valley glacier|glacier|glacier|valley glaciers
ناودان بام
valley gutter
رأس دره
بخش بالایی یک دره را گویند ، رأس دره - بخش بالایی یک دره را گویند
valley head
کوه یخ دره ای
یک کوه یخ که به طوری فرسوده شده است که یک شکاف یا فرورفتگی بزرگ U شکل که ممکن است لبریز باشد؛ درون یخ گسترش می‌یابد و برج ها یا برآمدگی ها یا قطعات یخ را از هم جدا می کند
مترادف: کوه یخ (drydock) ، کوه یخ دره ای - یک کوه یخ که به طوری فرسوده شده است که یک شکاف یا فرورفتگی بزرگ U شکل که ممکن است لبریز باشد؛ درون یخ گسترش می‌یابد و برج ها یا برآمدگی ها یا قطعات یخ را از هم جدا می کند - مترادف: کوه یخ (drydock)
valley iceberg
رودپیچ (مئاندر) دره ای
یکی از دسته های منحنی ها یا خمیدگی های یک دره رودپیچی ، رودپیچ (مئاندر) دره ای - یکی از دسته های منحنی ها یا خمیدگی های یک دره رودپیچی
valley meander
تیر آب‎روی مشترک بام
valley rafter
شانه دره
سطح یک سنگ بستر که به شکل دره در دره ساخته می‌شود و نشان دهنده زاویه تند یا شکست در سراشیبی بین دیواره یا کف دره بالاتر و قدیمی تر و دره پایینی و جوان تر است این باقیمانده یا بازماند کف دره تشکیل شده در زمان چرخه فرسایش قبلی است که حد مبنای قبلی فرسایش را نیز نشان می دهد و در عرض یا پهنای سنگهایی با لیتولوژی متنوع گسترده می شود
در زمین ریخت شناسی ، مترادف: شانه ، شانه دره - سطح یک سنگ بستر که به شکل دره در دره ساخته می‌شود و نشان دهنده زاویه تند یا شکست در سراشیبی بین دیواره یا کف دره بالاتر و قدیمی تر و دره پایینی و جوان تر است این باقیمانده یا بازماند کف دره تشکیل شده در زمان چرخه فرسایش قبلی است که حد مبنای قبلی فرسایش را نیز نشان می دهد و در عرض یا پهنای سنگهایی با لیتولوژی متنوع گسترده می شود - در زمین ریخت شناسی
valley shoulder
چشمه دره ای - یک نوع چشمه فرورفتگی که از طرف یا یال یک دره در برون زد یا رخنمون سطح ایستابی به بیرون می تراود
valley spring
ذخیره دره ای
الف) حجم آب در یک توده یا پیکره آب در زیر نیم رخ سطح آب
ب) ظرفیت ذخیره طبیعی یا حجم آب یک رود در زمان سیل که رود از کناره‌های خود سرریز کرده است شامل هر دو آب درون کانال و آب بیرون ریخته می‌باشد (ASCE ، 1962) ، ذخیره دره ای - الف) حجم آب در یک توده یا پیکره آب در زیر نیم رخ سطح آب - ب) ظرفیت ذخیره طبیعی یا حجم آب یک رود در زمان سیل که رود از کناره‌های خود سرریز کرده است شامل هر دو آب درون کانال و آب بیرون ریخته می‌باشد (ASCE
valley storage
رود دره ای
یک دره و تمام دره های انشعابی آن را گویند ، رود دره ای - یک دره و تمام دره های انشعابی آن را گویند
valley stream
دره آبرفت یخچالی
valley terrain
زنجیره رسوب دره‌ای ، رشته دره ای
* توده نسبتاً باریکی ازرسوبات سایشی دارای لایه‌بندی که توسط رودهای حاصل از ذوب یخ که از انتهای یخچال آلپی خارج می‌شوند ، نهشته شده است

* یک توده یا پیکره باریک و طویل برون شست ، که توسط رودهای آب ذوب شده فراتر یا بسیار دورتر از مورن انتهایی یا حاشیه یک یخچال فعال و محدود شده درون دیواره های یک دره در زیر یخچال نهشته یافته است این رشته ممکن است از دهانه دره برای پیوستن به یک دشت برون شستی بوجود آید
نیز ببینید: رشته گراولی یخرفت دره ای
مترادف: رشته برون شست
، رشته دره ای - * توده نسبتاً باریکی ازرسوبات سایشی دارای لایه‌بندی که توسط رودهای حاصل از ذوب یخ که از انتهای یخچال آلپی خارج می‌شوند ، نهشته شده است - - * یک توده یا پیکره باریک و طویل برون شست ، که توسط رودهای آب ذوب شده فراتر یا بسیار دورتر از مورن انتهایی یا حاشیه یک یخچال فعال و محدود شده درون دیواره های یک دره در زیر یخچال نهشته یافته است این رشته ممکن است از دهانه دره برای پیوستن به یک دشت برون شستی بوجود آید - نیز ببینید: رشته گراولی یخرفت دره ای - مترادف: رشته برون شست -
valley train
دیواره دره
سراشیبی طرف یا یال دره ، دیواره دره - سراشیبی طرف یا یال دره
valley wall
رشد کف دره
مواد سست و جدا از هم که وارد کف دره می‌شوند و بر روی آن قرار می گیرند (ملوت ، 1928) ، رشد کف دره - مواد سست و جدا از هم که وارد کف دره می‌شوند و بر روی آن قرار می گیرند (ملوت
valley-floor increment
سیرک رأس دره ای
سیرکی که در نوک یک ده تشکیل می‌شود مقایسه شود با: سیرک آویزان ، سیرک رأس دره ای - سیرکی که در نوک یک ده تشکیل می‌شود مقایسه شود با: سیرک آویزان
valley-head cirque
یخرفت حلقه دره ای ، یخرفت حلقه ای
valley-loop moraine
یخرفت حلقه دره ای ، یخرفت حلقه ای
valley-loop moraine|valley-loop|valley-loop
یخرفت جانب دره ای ، یخرفت جانبی
valley-side moraine
یخرفت جانب دره ای ، یخرفت جانبی
valley-side moraine|valley-side|valley-side
نیم رخ سرعت
آرایش لرزه ای مورد استفاده برای ثبت بازتابها در طول یک دامنه گسترده از فواصل انفجار تا ژئوفون ، که همچنین برای تعیین سرعت لرزه‌ای از روابط فاصله ـ زمان استفاده می کند ، نیم رخ سرعت - آرایش لرزه ای مورد استفاده برای ثبت بازتابها در طول یک دامنه گسترده از فواصل انفجار تا ژئوفون
velocity profile
پروفیل گردابی
vortex profile
نیمرخ سطح آب- منحنی پشتاب(هیدرولیک)
water surface profile
پروفیل جریان آبی
watercourse profile
نیمرخ زونی
نیم رخ مرکب یا ترکیبی ، نیمرخ زونی - نیم رخ مرکب یا ترکیبی
zonal profile

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن