معادل انگلیسی بند ، مانع ، میل ، سد ، مانع شدن ، سد کردن ، بستن 1- تشکیلاتی که سبب ممانعت و جلوگیری می شود 2- و

پزشكی

بند ، مانع ، میل ، سد ، مانع شدن ، سد کردن ، بستن 1- تشکیلاتی که سبب ممانعت و جلوگیری می شود 2- واحد فشار که معادل است با فشار ستونی از جیوه به

bar

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی بند ، مانع ، میل ، سد ، مانع شدن ، سد کردن ، بستن 1- تشکیلاتی که سبب ممانعت و جلوگیری می شود 2- و

‎ aerodontalgia درد دندان بعلت کمبود فشار جو در اطراف ارتفاعات

barodontalgia

‎ barbiturism باربیتوریسم ، حالت مسومیتی که در اثر مصرف باربیتال و مشتقات آن عاید میشود

barbituism

‎ baresthesia حس تشخیص وزن یا فشار

baryesthesia

‎ baroreceptor گیرنده فشار ، انتهای عصب حسی که مامور احساس تغییرات فشار جو میباشد

baroceptor

‎ barotitis نوعی بیماری و کسالت که بعلت قرار گرفتن در معرض فشارهای متغیر جو حاصل میشود مجموعه ای از نشانیها که اختلاف ‎ b media بین فشار جو پیرامون شخص و فشار هوای گوش داخلی او ایجاد میشود

baro - otitis

‎ bartonellosis بارتونلوز ، ابتلا به انگلهای تیره بارتونلا

bartonelliasis

‎ barylalia سخن گفتن و تکلم ناشمرده و کند که ناشی از دستگاه عصبی مرکزی است

baryglossia

‎ sycosis سیکوز ، التهاب فولیکولهای مو همراه با ایجاد طاولهای چرکی ، بخصوص در موهای ریش سیکوزریش ، التهاب فولیکولهای موهای ریش ‎s barbae سیکوز لوپوئید ، سیکوز عمیق ، مزمن و اسکارزای ریش ‎lupoid

barber s ltch

اسبابی که برای تخمین و تعیین حس وزن یا فشار به کار می رود

baresthesiometer

استعداد و قوه تشخیص وزن

baroceptor=baroreceptor barodontalgia=aerodontalgia bargnosis

استعداد و قوه تشخیص وزن

barognosis

اسکوربوت اطفال ، به واژه (scurvy) مراجعه فرمائید

barlow's d.=infantile scurvy

اسکوربوت اطفال ، به واژه (scurvy) مراجعه فرمائید

barlows d.=infantile scurvy

آسیب ناشی از فشار هوا ، صدمه ای که در اثر تغییر در فشار جو به عضوی بخورد

barotrauma

اوراق تهاتر

barter bonds

باربوتاژ ، تزریق و پس کشیدن مایع به طور تناوبی و مکرر به وسیله سرنگ مانند آنچه در شستسوی معده یا استعمال یک داروی بیهوشی آور در فضای زیر

barbotage

باربی توارت ، مشتق اسید باربی توریک بوده داروهای آرام بخش و خواب آور کثیر المصرف میباشند مصرف مداوم آنها ممکن است اعتیاد و در بعضی بیماران بثورات آلژریک ایجاد کند

barbiturate

باربی توارت ، مشتق اسید باربی توریک بوده داروهای آرام بخش و خواب آور کثیر المصرف می باشند مصرف مداوم آنها ممکن است اعتیاد و در بعضی

barbituism=barbiturism barbiturate

باربیتال ، یا دی متیل مالونیل اوره بفرمول : ‎ 2C CO NH CO NH CO (‎ C7H5) خواب آور قوی و طویل الاثر که مصرف آن عادت و زیاده روی در آن مسمومیت میدهد نام اختصاصی آن ورونال است گردی است ‎ soluble b یا ‎ b sodium سفید ، بی بو و تند که از باربیتال محلول تر بوده و دارای همان خواص باربیتال میباشد

barbital

باربیتال ، یادی متیل مایونیل اوره به فرمول C7H5)2C Co NH CO NH CO) خواب آور قوی و طویل الاثر که مصرف آن عادت و زیاده روی در آن مسمومیت می دهد نام

barber's itch=sycosis barbital

barbers itch=sycosis barbital

باربیتوریسم ، حالت مسمومیتی که در اثر مصرف باربیتال و مشتقات آن عاید می شود

barbiturism

بارتولینیت ، التهاب غدد بارتولن

bartholinitis

بارتونلا ، تیره ای از میکروتاتوبیوتها (راسته ریکتز یاله ، خانواده بارتونلاسه)

bartonella

بارتونلا ، تیره ای از میکروتاتوبیوتها (راسته ریکتزیاله ، خانواده بارتونلاسه)

bartoneila

بارتونلاسه ، خانواده ای از میکروتاتوبیوتها (راسته ریکتزیاله) که در انسان و حیوانات دیگر انگل واقع شده و تولید بیماری گلبولهای قرمز می کند

bartonellaceae

بارتونلمی ، وجود انگلهای تیره بارتونلا در خون

bartonellemia

بارتونلوز ، ابتلا به انگلهای تیره بارتونلا

bartonelliasis=bartonellosis bartonellosis

بارتونلوز ، ابتلا به انگلهای تیره بارتونلا

bartonellosis

باروتاکسی؛ جهات یابی موجودات زنده به جهت تغییرات فشار

barotaxis

باروسکوپ ، نوعی فشارسنج دقیق و بسیار حساس

baroscope

باری ترون ، ذره الکتریکی که از پروتون سبکتر ولی از الکترون سنگین تر است

barytron

باری فونی ، خشونت و بم بودن صدا

baryphonia

باریوم ، عنصریست شیمیایی با شماره اتمی 56 که علامت اختصاری آن Ba می باشد

barium

بیماری بارتلمی ، نوعی دانه های پوستی در بچه ها و جوانان بالغ همراه با سل مزمن که در دوره های متناوب پدیدار میشود و شامل پاپولها یا دانه های

barthelemys d.

barthelemy's d.

بیماری بارلو اسکوربوت (بیماری کمبود ویتامین ‎ C) کودکان (توماس بارلو پزشک انگلیسی ‎ 1945 - 1845)

barlow s disease

بیماری بارلو اسکوربوت (بیماری کمبود ویتامین C ) کودکان (توماس بارلو پزشک انگلیسی 1945-1845)

barlow's disease

بیماری بارلو اسکوربوت (بیماری کمبود ویتامین C ) کودکان (توماس بارلو پزشک انگلیسی 1945-1845)

barlows disease

پوست درخت

bark

پیل پایی نوعی بیماری گرمسیری که در اثر کرم فیلاریا ایجاد می شود ، التهاب عروق لنفاوی منجر به تصلب و فیبروز آنها شده مانع جریان لنف و باعث

barados leg

تنقیه باریوم

barium enema

جراحی چاقی

bariatric surgery

حس تشخیص وزن یا فشار

baresthesia

خمره ، بشکه

barrel

زیاد بودن وزن مخصوص

baruria

سخن گفتن و تکلم ناشمرده و کند که ناشی از دستگاه عصبی مرکزی است

barylalia

سخن گفتن و تکلم ناشمرده و کند که ناشی از دستگاه عصبی مرکزی است

baryesthesia=baresthesia baryglossia=barylalia barylalia

سد ، مانع blood-brain b سد خونی - مغزی عاملی که ممکن است مانع رسیدن بعضی مواد موجود در خون به فضای داخلی بافت مغز بشود ، مانع blood-brain b سد خونی - مغزی عاملی که ممکن است مانع رسیدن بعضی مواد موجود در خون به فضای داخلی بافت مغز بشود

barrier

سینوزیت حاصله از تغییرات سریع فشار هوا ، درد حاصله از تغییرات سریع فشار هوا در حفرات اطراف بینی (سینوس)

barosinustitis

سینوزیت حاصله از تغییرات سریع فشار هوا ، درد حاصله از تغییرات سریع فشار هوا در حفرات اطراف بینی (سینوس)

barosinusitis

فشار دوست آنچه در تحت فشار هوای بیشتر بهتر نمو میکند

barophilic

فشار دوست ، آنچه در تحت فشار هوای بیشتر بهتر نمو می کند

baro-otitis=barotitis barophilic

فشار دوست ، آنچه در تحت فشار هوای بیشتر بهتر نمو می کند

baro-otitis=barotitis barophilic

فشار سنج ، دستگاهی که فشار جو را نشان می دهد

barometer

فشار سنج خطی دستگاهی است که به طور خودکار فشار جو را ثبت می کند

barometrograph

فشار نگار ، دستگاهی که خود به خود فشار هوا را ثبت می کند

barograph

کاهش وزن

bariatric 7

کروموزم جنسی که در یاخته های جنس ماده در حالت عادی مشاهده می شود و باقیمانده کروموزم غیر فعال تلقی می گردد

barr body

گیرنده فشار ، انتهای عصب حسی که مأمور احساس تغییرات فشار جو می باشد

baroreceptor

گیرنده های فشاری

Baroreceptors

لیگمان یا رباط باردینت ، قسمت عقبی رباط حلقوی آرنج

bardinet's l.

لیگمان یا رباط باردینت ، قسمت عقبی رباط حلقوی آرنج

bardinets l.

لیگمان یا رباط بارکو ، لیگمانهای جلویی و عقبی مفصل آرنج

barkows l.

لیگمان یا رباط بارکو ، لیگمانهای جلویی و عقبی مفصل آرنج

barkow's l.

ناتوانی در درک و حس اختلاف وزن یا فشار

baragnosis

نوعی از اولسر مربوط به نواحی حاره که شبیه قرحه واریسی بوده و درصورت ، پشت دستها و پاها ظاهر میشود ، این بیماری در نواحی صحرائی آفریقا

barcoo d.

نوعی بیماری و کسالت که به علت قرار گرفتن در معرض فشارهای متغیر جو حاصل می شود b media مجموعه ای از نشانیها که اختلاف بین فشار جو ، نوعی بیماری و کسالت که به علت قرار گرفتن در معرض فشارهای متغیر جو حاصل می شود b media مجموعه ای از نشانیها که اختلاف بین فشار جو

barotitis

مربوط به پیاز مغز تیره ، پیازی

bulbar

در قسمت کمری نخاع

endolumbar

اپی بلفارن ، چین پوستی مادرزادی که بطور افقی روی پلک تحتانی کشیده شده و باعث فشار مژه ها روی کره چشم می شود

epibulbar

خاصره ای – کمری

iliolumbar

بین لوبی

interlobar

داخل کمری ، آنچه در قسمت کمری نخاع قرار دارد

intralumbar

ورکی-پیازی ، مربوط به استخوان ورک و پیاز پیشابراه

ischiobulbar

یکی از دو یا چند عنصری که دارای وزن اتمی مساوی می باشد

isobar

لوبی ، مربوط به یک لوب

lobar

کمر

lumbar

میکروبار ، فشاری که معادل یک میلیونیم (6-10 )بار است

microbar

پشت کره چشمی

retrobulbar

خاجی – کمری

sacrolumbar

نخاعی ‎ - بصل النخاعی ، مربوط به نخاع و پیاز مغز تیره

spinobulbar

زیرکمری ، در زیر ناحیه کمری

sublumbar

بالای کمری ، واقع در بالای ناحیه کمری

supraiumbar

بالای کمری ، واقع در بالای ناحیه کمری

supralumbar

مربوط به قفسه صدری و مهره های کمری

thoracolumbar

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی پزشكی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

معادل انگلیسی بند ، مانع ، میل ، سد ، مانع شدن ، سد کردن ، بستن 1- تشکیلاتی که سبب ممانعت و جلوگیری می شود 2- و

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی بند ، مانع ، میل ، سد ، مانع شدن ، سد کردن ، بستن 1- تشکیلاتی که سبب ممانعت و جلوگیری می شود 2- و

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما