معادل انگلیسی پیشوندی است به معنی نصف و یک دوم که به کلمات دیگر میچسبد

پزشكی
پیشوندی است به معنی نصف و یک دوم که به کلمات دیگر میچسبد
hemi­
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی پیشوندی است به معنی نصف و یک دوم که به کلمات دیگر میچسبد
‎ -1 حالت مادرزادی که در آن نیمی از قلب چهار حفره ای وجود ندارد ‎ -2 یک طرف قلب چهار حفره ای
hemicardia
‎ -1 درد در نیمی از سر ‎ -2 ناهنجاری تکاملی همراه با فقدان نیمی از مغز یا جمجمه
hemicrania
‎ hemianopia نیمه کوری ، همی آنوپی ، کوری در نیمه میدان دید در یک یا هر دو چشم همی آنوپی یا نیمه کوری ‎ absolute h مطلق ، نیمه کوری نسبت به نور و رنگ وشکل ‎ altitudinal h horisontal h همی آنوپی یا نیمه کوری دو طرف ‎ binasal h بینی (داخلی) نیمه کوری نتقاطعی که در آن بینائی در نیمه طرف بینی میدان بینائی در هر دو چشم از بین رفته است ‎ binocular h true h همی آنوپی یا نیمه کوری دو ‎ bitemporal h طرف گیجگاهی ، نیمه کوری متقاطعی که در آن بینائی در نیمه های طرف گیجگاهی میدان بینائی در هر دو چشم از بین رفته است همی آنوپی یا نیمه کوری متقاطع ، ‎ crossed h نیمه کوری دو طرف بینی یا دو طف گیجگاهی همی آنوپی یا نیمه کوری ‎ aquilateral h یک طرفی ، نوعی است که در آن کوری در یکطرف میدان بینائی در هر دو چشم (مثلا در طرف راست یا چپ) بوجود آمده است ‎heteronymous h crossed h همی آنوپی یا نیمه کوری ‎ homonymous h هومونیم ، نیمه بینی ، یکطرفه نوعی است که در آن کوری در یکطرف میدان بینائی در هر دو چشم (مثلا در طرف راست یا چپ) ایجاد شده است همی آنوپی یا نیمه کوری ‎ horizontal h افقی ، نوعی است که در آن نیمه بالا یا پائین میدان بینائی دید خود را از دست داده است همی آنوپی یا نیمه کوری طرفی ، ‎ lateral h نوعی که در آن نصف طرف راست یا چپ میدان بینائی از بین رفته است همی آنوپی یا نیمه کوری ‎ quadrantic h یک چهارمی ، نوعی که در آن فقط یک چهارم میدان بینائی از بین رفته است همی آنوپی یا نیمه کوری حقیقی ، ‎ true h کوری نیمه عمودی هر چشم بعلت ضایعه راه عصبی بینائی در سطح کیاسما ‎vertical h lateral h
hemianopsia
آتتوز نیمه بدن
hemiathetosis
آتروفی یک طرف بدن
hemiatrophy
اختلال حرکتی شدیدی که فقط نیمی از بدن را مبتلی ساخته و بخصوص در اندام فوقانی مشاهده می شود
hemiballismus
اختلال حس لمس به صورت خارش سوزش و مورمور شدن در نیمه بدن ، سستی و ناتوانی یکطرفه
hemiparesthesia
اختلال حسی نیمه بدن
hemidysesthesia
اختلالی که نصف صورت را گرفتار کند
hemifacial
اسپاسمی که فقط نصف بدن را دچار سازد ، نیمه اسپاسم
hemispasm
افزایش ترشح عرق در یک طرف بدن
hemihyperhidrosis
افزایش تونیسیته عضلانی در یکطرف بدن
hemihypertonia
افزایش حساسیت نیمه بدن
hemihyperesthesia
افزایش رشد در یک طرف بدن
hemihypertrophy
التهاب نصف زبان
hemiglossitis
برداشتن نصف معده
hemigastrectomy
برداشتن یک لوب غده تیروئید
hemithyroidectomy
بی حسی یکطرف بدن
hemianesthesia
بیحسی نیمه تحتانی یک طرف بدن
hemiparanesthesia
بیدردی در یک طرف بدن
hemianalgesia
پرسازی استخوانی ( هیپراستوز) یک طرف جمجمه و صورت
hemicraniosis
پیشوندی است بمعنی نصف میداندیدیک یا هر دو چشم ، نیمه رنگ بینی
hemi -
تعریق نیمه بدن
hemihidrosis
تعریق یک طرفی بدن
hemidiaphoresis
تکامل ناهماهنگ دو طرف بدن
hemidystrophy
جنین های دو قلویی که از قفسه صدری به یکدیگر چسبیده اند
hemipagus
جنینی که اندامهای ناقص داشته باشد
hemimelus
حالتی که در آن یک ژن از جفت ژنی که زمینه خاصی را ایجاد می کنند وجوددارد ، مانند وجود کروموزم x موتانت در مرد که آلل (همردیف) طبیعی آن وجود
hemizygosity
دو قسمتی ، عمل دو قسمت کردن
hemisection
سستی و ناتوانی یکطرفه ، پارزی نیمه بدن
hemiparesis
سیاهرگ همی آزیگوز
hemiazygos
صرع نیمه بدن
hemiepilepsy
ضایعه ای است که نیمه نخاع را فرا گرفته باشد
hemilesion
عبارتست از ناهماهنگی وبی نظمی در حرکت عضلات در یک طرف بدن ، آتاکسی یکطرفه ، نیم توازن پریشی ، آتاکسی که فقط در یک طرف از بدن وجود دارد
hemiataxia
عدم تعادل حرکتی در نیمه بدن که بعلت اختلالات عصبی می باشد
hemidysergia
فرد یا یاخته ای که دچار همی زیگوسیتی باشد
hemizygote
فقدان احساس بویای در یک طرف
hemianopsia = hemianopia hemianosmia
فقدان احساس بویای در یک طرف
hemianopsia = hemianopia hemianosmia
فقدان احساس بویائی در یک طرف
hemianosmia
فقدان حس چشائی در نیمی از زبان
hemigeusia
فقدان مادرزادی نیمی از جمجمه نیمه مغزی
hemicephalia
فقدان نیروی عضلانی در نیمه بدن
hemiamyosthenia
فقدان نیمی از مهره ها بعلت نقص تکاملی جنین
hemivertebra
فقدان نیمی از مهره ها یبعلت نقص تکاملی جنین
hemivertebia
فلج نیمه بدن ، نیمه فلج
hemiparalysis
فلج نیمه تحتانی یکطرف بدن
hemiparapiegia
فلج نیمه تحتانی یکطرف بدن
hemiparaplegia
فلج یکطرفه
hemiplasia
قابلیت تحریک پذیری عصب واگ در یک طرف ، واگوتونی یکطرفه
hemivagotony
قطع قسمتی از تیغه مهره ای
hemilaminectomy
قطع قسمتی از زبان
hemiglossectomy
قطع قسمتی از قولون
hemicolectomy
قطع قسمتی از یک کلیه
heminephrectomy
قطع و برداشتن نیمه پروستات
hemiprostatectomy
کاهش احساس درد در یک طرف بدن
hemihypalgesia
کاهش تونیسیته عضلات یک طرف بدن
hemihypotonia
کاهش حساسیت نیمه بدن
hemihypesthesia
کری یکطرفی ، نیمه شنوایی
hemianacusia
ماده ای است که در نیجه هضم ناقص آلبومین ایجاد می شود
hemiprotein
ماده ای که از هضم پروتئیدها بوجود آمده و بطور طبیعی در مغز استخوان یافت میشود
hemialbumose
ماده ای که در نتیجه هضم ناقص آلبومین ایجاد میشود
hemialbumin
ماده یاخته ای گیاهی مخصوصی است که از سلولز قابل حل تر است
hemicellulose
مربوط به خون ، خونی
hemic
مربوط به فلج نیمه بدن
hemiplegic
مربوط به نیمه کوری
hemiopic
مربوط به همی زیگوسیتی
hemizygous
موثر بر نیمه بدن ، یکطرفه ، یک طرفی
hemilateral
ناتوانی در انجام حرکات متعادل در یک طرف بدن ، آپراکسی یطرفه
hemiapraxia
ناقص الخلقه ای که فاقد نیمی از مغز باشد ، نیمه مغز
hemicephalus
ناهنجاری تکاملی همراه با ناقص بودن اندامها در یک طرف بدن
hemiectromelia
نوعی پپتون که در نتیجه هضم پپسین بدست می آید
hemipeptone
نوعی داء القرص یا کره که فقط نصف بدن را گرفتار کند
hemichorea
نوعی نوری رنگ در نقص میدان دید یک یا هر دو چشم ، نیمه رنگ بینی
hemiachromatopsia
نیم بالان ، راسته ای از حشرات که ممکن است دارای بال باشند یا نباشند و شپشها و ساسها را شامل می شوند
hemiptera
نیم حنجره برداری ، برداشتن یک نیمه جانبی از حنجره
hemilaryngectomy
نیمه سیتسول ، فقدان انقباض بطن چپ بطور یک در میان بعد از هر انقباض دهلیزی
hemisystole
نیمه طرفی مغز یا مخچه ، نیمکره مغز ، نیم کره ، نیمی از یک ساختمان یا عضو کروی یا تقریبا کروی
hemisphere
نیمه فلجی ، فلج نیمه بدن ، فلج نصف بدن
hemiplegia
نیمه کوری
hemiopia
نیمه کوری ، رنگ ، کوری رنگ در نیمی از میدان بینایی
hemichromatopsia
نیمه کوری ، همی آنوپی ، کوری در نیمه میدان دید در یک یا هر دو چشم ، از بین رفتن نصف دید چشم و میدان بینایی
hemianopia
همی آرتروپلاستی
Hemiarthroplasty
وجود شکاف در ستون فقرات بدون بیرون زدگی نخاع
hemirachischisis
وجود همی آلبوموز در ادرار
hemialbumosuria
یکی از نیمه های طرفی مرکز تنه مهره ای
hemicentrum

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی پزشكی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی پزشكی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن