معادل انگلیسی وقوع در مرحله تب دار

پزشكی

وقوع در مرحله تب دار

intra febrile

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی وقوع در مرحله تب دار

بدون تب ، فاقد تب ، بی تب

afebrile

تب مقدم

antefebrile

ضد تب

antifebrile

تب دار

febrile

پیشوندی است به معنی داخل و درون که به کلمات دیگر می چسبد

intra

پیشوندی است بمعنی داخل و درون که بکلمات دیگر میچسبد

intra -

داخل شکمی

intra - abdominal

داخل سرخرگی

intra - arterial

داخل مفصلی

intra - articular

پمپ بالونی درون آئورتی

intra aortic balloon pomp

داخل شکمی

intra-abdominal

داخل مفصلی

intra-articular

داخل کانال

intracanal

داخل کپسولی

intracapsular

داخل غضروفی

intracartilaginous

داخل یاخته ای

intracellular

دم درون سلولی

intracellular tail

خون ریزی داخل مغزی

intracerebral hemorrhage

داخل گردنی ، داخل مجرای گردن زهدان

intracervical

درون جمجمه ای

intracranial

فشار داخل جمجمه

Intracranial pressure (ICP)

داخل پوستی

intracutaneous

آزمون یا تست داخل جلدی ، آزمونی است که در آن پادزهر را وارد لایه های پوست نموده و عکس العمل آن را مشاهده می کنند

intracutaneous t.

داخل کیستی ، داخل مثانه ای ، درون مثانه ای ، واقع در درون مثانه یا درون یک کیست

intracystic

تزریق داخل سیتوپلاسمی اسپرم

intracytoplasmic sperm injection

باطنا ، از داخل

intrad

داخل پوستی

intradermal

پرکننده های درون- پوستی

intradermal fillers

داخل مجرایی ، آنچه در داخل مجرای یک غده قرار گرفته یا وجود دارد

intraductal

داخل اثنی عشری

intraduodenal

داخل سخت شامه ای

intradural

داخل گویچه ای ، وقوع یا استقرار در درون گویچه های قرمز

intraerythrocytic

وقوع در مرحله تب دار

intrafebrile

داخل معدی

intragastric

بالون معده

intragastric balloon

درون ژنی

intragenic

وقوع در خلال یک حمله یا کریز بیماری

intraictal

وقوع در خلال یک حمله یا کریز بیماری

intraietal

درون یک ضایعه موضعی

intralesional

داخل حفره ای ، آنچه در حفره ای واقع در یک ساختمان یا عضو قرار گیرد

intralocular

داخل کمری ، آنچه در قسمت کمری نخاع قرار دارد

intralumbar

درون لومن

Intraluminal

التهاب داخل زائده پستانی ، التهاب درغار و یاخته های زائده پستانی استخوانی گیجگاهی

intramastoiditis

داخل جداری ، داخل دیواره ای ، واقع در دیواره یک عضو

intramural

داخل عضلانی ، آنچه در داخل ماده عضلانی قرار گیرد

intramuscular

تفاوت در نتایج بدست آمده توسط یک محقق وقتی یک موضوع را دوباره بررسی می‌کند

intraobserver

داخل چشمی ، واقع در داخل کاسه چشمی

intraocular

خونریزی حین جراحی

intraoperative bleeding

عوارض حین عمل

intraoperative complication

داخل دهانی

intraoral

داخل جداری ، واقع در داخل دیواره ها ، واقع در لوب پاریتال (آهیانه ای)

intraparietal

داخل صفاقی

Intraperitoneal

داخل جنبی

intrapeural

داخل جنبی

intrapleural

بین قطبی ، واقع در فضابی بین دو قطب

intrapolar

داخل روانی ، وقوع در درون ذهن

intrapsychic

داخل ریوی ، واقع در داخل ریه

intrapulmonary

داخل نخاعی ، واقع در داخل ماده نخاعی ، درون فقراتی ، واقع در درون فقرات

intraspinal

داخل نخاعی

intrathecal

داخل قفسه ای ، واقع در قفسه سینه

intrathoracic

داخل نائی ، واقع در قصبه الریه

intratracheal

داخل صماخی ، واقع در صندوق صماخ

intratympanic

داخل رحمی ، واقع در داخل زهدان

intrauteirne

داخل رحمی ، واقع در داخل زهدان ، واقع‌ در بچه‌دان‌ یا رحم‌ ، درون‌ زهدانی‌ درون رحمی

intrauterine

سن داخل رحمی

intrauterine age

محدودیت رشد داخل رحمی

Intrauterine growth restriction

لقاح داخل رحمی

Intrauterine insemination

بارداری داخل رحم

Intra-uterine pregnancy

ورود مواد غیر طبیعی به داخل رگها

intravasation

داخل سیاهرگی

intravenous

تزریق وریدی

intravenous injection

عکس برداری از لگنچه کلیه بعد از تزریق داخل وریدی ماده حاجب

intravenous pyelogram

تزریق ( INTRA ) داخل ورید ( VENOUS ) مایعات یا دارو

intravenous therapy

داخل شکمی

intraventricular

وقوع در جریان زندگی

intravitai

وقوع درجریان زندگی

intravital

در دوران حیات ، در زمان زندگی

intravitam

تزریق داخل- چشمی

intravitreal injection

تب خفیف

subfebrile

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی پزشكی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی وقوع در مرحله تب دار

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی وقوع در مرحله تب دار

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما