معادل انگلیسی نوعی محصول استحاله اوروبیلین که در مدفوع بیرنگ یافت می شود

پزشكی

نوعی محصول استحاله اوروبیلین که در مدفوع بیرنگ یافت می شود

leuko = urobilin

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی نوعی محصول استحاله اوروبیلین که در مدفوع بیرنگ یافت می شود

نوعی آگلوتینین که بر لوکوسیتها اثر دارد

leuko - agglutinin

نوعی آگلوتینین که بر لوکوسیتها اثر دارد

leuko -agglutinin

آگلوتینینی که روی لکوسیت ها عمل می کند

leukoagglutinin

لوکوسیت یا گویچه سفید نارس

leukoblast

تکثیر لوکوسیتهای نارس

leukoblastosis

ماده ای که گویچه های سفید را خراب می کند ، ماده تولید شده توسط برخی از باکتری های بیماری زا که برای لکوسیتهای پلی مورفونوکلنر(نوتروفیل ها) سمی است

leukocidin

گویچه سفید ، لوکوسیت ، گویچه بی رنگ خون که دارای خاصیت حرکت آمیبی شکل بوده و عمل اصلی آن محافظت و حمایت از بدن در برابر میکربهای بیماریزا ، یا سلولهای سفید که شامل GRANULOCYTE و NONGRANULOCYTE می باشد وظیفه دفاع در مقابل عفونت و مواد خارجی را بعهده دارند ، گویچه سفید خونی ، گویچه خونی بیرنگ که قادر به حرکت آمیبی است و وظیفه اصلی آن حفاظت از بدن در برابر میکروارگانیسم های عامل بیماری است و می توان آن را به دو گروه اصلی گرانولار و غیر گرانولار تقسیم کرد

leukocyte

‎ leukemia لوسمی ، سرطان خون ، بیماری مهلکی است که با ازدیاد قابل توجه تعداد گلبولهای سفید همراه است سرطان خون آلوسمی ، نوعی لوسمی که در آن تعداد گلبولهای سفید طبیعی بوده یا حتی کمتر از تعداد طبیعی است ‎aleukemic l لوسمی آپلاستیک ، نوعی لوسمی که در آن گویچه های قرمز و سفید در خون کم میشوند و اندازه گلبولهای سفید غیرتیپیک بزرگ زیاد میشود ‎aplastic l لوسمی بازیلوفیلیک یا بازوفیلوستیک لوسمی که در آن تعداد زیادی گرانولوسیتهای بازیلوفیلیک در خون پدیدار می شوند ‎ basophilocytic l یا ‎basophilic ‎embryonal l stem cell leukemia لوسمی ائوزینوفیلیک ، لوسمی که در آن ائوزینوفیلها بیش از هر یاخته دیگری در خون بچشم میخورند ‎eosinophilic l ‎granulocytic l myelocytic l ‎histiocytic l monocytic l ‎leukopenic l aleukemic l ‎ lymphatic l یا ‎ lymphoblastic l یا ‎ lymphogenous l یا ‎ lymphaocytic نوعی لوسمی که همراه ‎ lymphoid l یا با هیپرپلازی و فعالیت زیاده از حد بافت لنفوئید بوده و در آن گلبولهای سفید از لنفوسیتها یا لنفوبلاستها تشکیل شده اند

leukocythemia

یاخته ای که در حال تبدیل به لوکوسیت یا گلبول سفید می باشد

leukocythemia= leukemic leukocytoblast

یاخته ای که در حال تبدیل به لوکوسیت یا گلبول سفید می باشد

leukocythemia= leukemic leukocytoblast

یاخته ای که در حال تبدیل به لوکوسیت یا گلبول سفید میباشد سلول های موجد گلبول های سفید خون

leukocytoblast

عمل تشکیل گلبولهای سفید

leukocytogenesis

نوعی لیزین که گویچه های سفید خون را خراب میکند

leukocytoiysin

مطالعه و شناخت گویچه های سفید خون

leukocytology

نوعی لیزین که گویچه های سفید خون را خراب می کند

leukocytolysin

تجزیه گویچه های سفید

leukocytolysis

مربوط به تجزیه گویچه های سفید

leukocytolytic

توده تومور مانندی از گویچه های سفید

leukocytoma

توده تومور مانندی از گویچه های سفید

leukocytome

leukopenia کم بودن تعداد گویچه های سفید در خون ، لوکوپنی

leukocytopenia

گویچه سفید خواری ، بلع و تخریب گویچه های سفید خون به وسیله یاخته های سیستم رتیکولو آندوتلیال

leukocytophagy

سرگردانی گویچه های سفید ، عبور گویچه سفید از خلال غشاء های بدن

leukocytoplania

عمل تشکیل یافتن گویچه های سفید

leukocytopoiesis

عمل تشکیل یافتن گویچه های سفید

leukocytopolesis

لوکوسیتوز ، زیاد شدن تعداد گویچه های سفید در خون pathologic l زیاد شدن تعداد گویچه های سفید خون بعلت یک واکنش مربوط به بیماری مثل عفونت ، زیاد شدن تعداد گویچه های سفید در خون pathologic l زیاد شدن تعداد گویچه های سفید خون بعلت یک واکنش مربوط به بیماری مثل عفونت ، افزایش تعداد گلبول های سفید خون

leukocytosis

وجود تعداد بیش از حد لکوسیت ها در مایع منی

leukocytospermia

leukotaxis سیتوتاکسی گویچه های سفید ، یعنی تمایل گویچه های سفید به تجمع در نواحی آسیب دیده یا ملتهب

leukocytotaxis

نوعی توکسین که گویچه های سفید خون را خراب می کند

leukocytotaxis = leukotaxis leukocytotoxin

نوعی توکسین که گویچه های سفید خون را خراب می کند

leukocytotaxis = leukotaxis leukocytotoxin

نوعی توکسین که گویچه های سفید خون را خراب میکند

leukocytotoxin

لوکوسیت دوست ، دارای تمایل انتخابی به طرف گویچه سفید

leukocytotropic

وجود گویچه های سفید خون در ادرار

leukocyturia

لک و پیس ، حالتی است ارثی که در آن فقدان موضعی رنگدانه در پوست دیده می شود

leukoderma

اختلال ماده سفید مغز

leukodystrophy

نوعی حالت غیر عادی در مخاط دهان ، شامل ضخیم شدن اپیتلیوم همراه با خیز بین سلولی لایه عمقی روپوست

leukoedema

بیماری ماده سفید مغز

leukoencephalopathy

جدول بندی نواع مختلف گویچه های سفید در یک نمونه خونی

leukogram

‎ leukoplakia لکه های سفید روی مخاط که معمولا حالت قبل از سرطان است

leukokeratosis

حرکت گویچه های سفید در سیستم گردش خون

leukokinesis

مربوط به حرکت گویچه های سفید در سیستم گردش خون

leukokinetic

مطالعه و شناخت تولید ، گردش و از بین رفتن گویچه های سفید در خون

leukokinetics

پیدایش رفلکس سفید رنگ یا توده سفید رنگ در ناحیه پاپیلر پشت عدسی چشم ، هر وضعیتی که با ظهور یک رفلکس یا توده سفید رنگ در ناحیه مردمک و پشت عدسی مشخص می شود

leukokoria

چروکیده شدن و خشک بودن فرج

leukokraurosis

شکلی از لنفوم لنفوسیتیک یا لنفوبلاستیک که با پیدایش لنفوسیتهای نئوپلاستیک در خون محیطی مشخص می شود

leukolymphosarcoma

leukocytolysin تجزیه گویچه های سفید

leukolysin

leukocytolysis تجزیه گویچه های سفید

leukolysis

1- لکه سفید روی قرنیه 2- نوعی سارکوم (sarcoma) بی رنگ ، لک قرنیه

leukoma

لوکومائین ، آلکالوئیدی که از بافتهای زنده حیوانی بدست می آید

leukomaine

مربوط به لکه سفید روی قرنیه

leukomatous

التهاب ماده سفید مغز یا نخاع شوکی

leukomyelitis

بیماری ماده سفید نخاع شوکی

leukomyelopathy

گویچه های سفید و بافتهای مولد گویچه های سفید در بدن

leukomyoma = lipomyoma leukon

گویچه های سفید و بافتهای مولد گویچه های سفید در بدن

leukomyoma = lipomyoma leukon

lipomyxoma لیپوم همراه با عناصر میکزوماتو

leukomyxoma

گویچه های سفید و بافتهای مولد گویچه های سفید در بدن (تش ) عناصر سفید خون و سلول های سازنده آنها ، دودمان سفید خون

leukon

نوکلئین حاصله از گویچه های سفید تجزیه شده

leukonuclein

سفیدی غیر عادی ناخن ها چه به صورت کلی یا بصورت نقطه نقطه یا بصورت رگه ها

leukonychia

leukoderma ‎l unguiumleukonychia

leukopathia

عبور گویچه های سفید از دیواره رگها

leukopedesis

کمبود گویچه های سفید خون کم بودن تعداد گویچه های سفید در خون ، لوکوپنی ، لکوپنی ، کاهش سلولهای سفید خون

leukopenia

مربوط به کم شدن تعداد گویچه های سفید در خون

leukopenic

‎ leukocytophagy گویچه سفید خواری ، بلع تخریب گویچه های سفید خون بوسیله یاخته های سیستم رتیکولوآندوتلیال

leukophagocytosis

فلبیت سیاهرگ رانی

leukophlegmasia

فلبیت سیاهرگ رانی

leukophletmasia

لکه های سفید روی مخاط که معمولا حالت قبل از سرطان است

leukoplakia

لوکوپلازی ( پلاک ضخیم و سفید ) در ولو

leukoplakia of vulva

‎ leukoplakia لکه های سفید روی مخاط که معمولا حالت قبل از سرطان است

leukoplasia

هر کدام از دانه های سفید یاخته های گیاهی که از آنجا عناصر سازنده نشاسته شکل می گیرند

leukoplastid

تشکیل گویچه سفید

leukopoiesis

مربوط به تشکیل گویچه سفید

leukopoietic

نوعی پرسیپیتین که مختص گویچه های سفید است

leukoprecipitin

نوعی پرسیپیتین که مختص گویچه های سفید است

leukoprecipltin

آنزیمی است در گویچه های سفید که پروتئین را تجزیه می کند

leukoprotease

سفیدی مربوط به چشم که در اثر قرار گرفتن ارغوان شبیکه (rhoclopsin) در معرض نور ایجاد می شود

leukopsin

لوکوره فراوان و زیاد (به واژه زیر مراجعه فرمایید )

leukorrhagia

لوکوره ، ترشح مایع سفید رنگ چسبناک از مهبل ، ریزش موکوس سفید ( LEUKO ) از واژن

leukorrhea

سارکوم بی رنگ

leukosarcoma

تکثیر بافت ایجاد کننده گویچه های سفید avian l یا fowl l leukotaxis سیتوتاکسی گویچه های سفید ، یعنی تمایل گویچه های سفید به تجمع در نواحی آسیب ، تکثیر بافت ایجاد کننده گویچه های سفید avian l یا fowl l leukotaxis سیتوتاکسی گویچه های سفید

leukosis

سیتوتاکسی گویچه های سفید ، یعنی تمایل گویچه های سفید به تجمع در نواحی آسیب دیده یا ملتهب ، سیتوتاکسی لکوسیت ها ، تمایل لک سیت ها جهت تجمع در نواحی آسیب و التهاب

leukotaxis

تیره ای از شیزومیستها (راسته بگیاتوآله ، خانواده لوکوتریکاسه)

leukothrix

نوعی فاکتور یا عامل فیبرینی که بوسیله گویچه های سفید در خون ساخته می شود

leukothrombin

برش جراحی ماده سفید لوب پیشانی مخ

leukotomy

خراب کننده گویچه های سفید

leukotoxic

دارای خاصیت مسموم کنندگی برای گویچه های سفید

leukotoxicity

سمی که گویچه های سفید خون را خراب کند ، سیتوتوکسین تخریب کننده لکوسیت ها

leukotoxin

خانواده ای از شیزومیستها (راسته بگیاتوآله )

leukotrichaceae

سفیدی مو ، سفید بودن موها در ناحیه ای یا محدوده مشخص

leukotrichia

نوعی محصول استحاله اوروبلین که در مدفوع بیرنک یافت می شود

leuko-urobilin

رنگدانه قهوه ای رنگی است که در اثر اکسیداسیون اوروبیلینوژن ایجاد می شود

urobilin

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی پزشكی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

معادل انگلیسی نوعی محصول استحاله اوروبیلین که در مدفوع بیرنگ یافت می شود

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی نوعی محصول استحاله اوروبیلین که در مدفوع بیرنگ یافت می شود

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما