معادل انگلیسی زنی که یک یا چند نوزاد سالم بدنیا آورده اول زا ‎p I primipara دوم زا ‎p II secundipara زن

پزشكی

زنی که یک یا چند نوزاد سالم بدنیا آورده اول زا ‎p I primipara دوم زا ‎p II secundipara زنی که دو طفل سالم زائیده است ، کلمه ریشه ای و به معنی زائیدن است

para

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی زنی که یک یا چند نوزاد سالم بدنیا آورده اول زا ‎p I primipara دوم زا ‎p II secundipara زن

‎ -1 پارافرنی ، هر یک از بیماریهای روانی که حاوی پارانویا و زوال عقل پیش رس باشد ‎ -2 التهاب حجاب حاجز یا قسمت های اطراف آن پارافرنی سخن گویی ، پارافرنی همراه با اظهار خاطرات کاذب ‎p confabulans پارافرنی وسیع ، نوعی پارافرنی که با توهمات بزرگ منشی و هیجانات خفیف مشخص می شود ‎p expansiva پارافرنی توهمی ، نوعی پارافرنی که با وهم آزار و اذیت بوسیله دشمنان ناشناخته و توهمات غیرعادی و متغیر مشخص می شود ‎p phantastica پارافرنی سیستمیک ، پارافرنی که با پیشرفت تدریجی توهم آزار و اذیت و بزرگ منشی بدون اختلال شخصیت مشخص می شود

paraphrenia

‎ -1 فلجی ‎ -2 شخص فلج

paralytic

‎ acetaminophen داروئی است ضد درد و ضد تب

paracetamol

paralysin

‎ hyaloplasm ‎ -1 قسمت آبکی نسبتا رقیق و دانه دار سیتو پلاسم یاخته ‎ -2 واسطه انتقال یا محیط هادی آکسون ‎nuclear h karyolymph

paramitome

‎ meclizine ترکیبی است که بعنوان داروی ضد تهویه مورد استفاده قرار میگیرد

parachloramine

‎ parabiont یکی از دو موجود زنده ای که با یکدیگر همزیستی دارند

parabion

‎ paraldehyde مایع بیرنگ و شفافی است که خواب آور و مسکن میباشد

paracetaldehyde

( پارامایوکسوویروس(ها

paramyxoviridae

( سم فلج کننده صدف(ها

paralytic shellfish toxin

psycholepsy حمله خفیف و موقت ، اختلال حواس ، تاکیکاردی و کوری که در اشخاص نوروتیک یا هیستریک بروز می کند

paralepsy

ابتلا و آلودگی به کرمهای کبدی از جنس پاراگونیموس

paragonimiasis

اجتماع تعاونی دو موجود زنده کاملا مشخص و متمایز ، اتصال فیزیولوژیک یا تشریحی دو حیوان که بکمک عمل جراحی برای تجربیات علمی عملی شده و یا بطور طبیعی بوقوع پیوسته باشد مانند دوقلو های سیامی جریان یافتن خون دو حیوان از طریق یک دیالیز بمنظور حذف کردن فاکتور های مضر از خون یکی از آنها و اضافه کردن فاکتور های اساسی به آن از طریق خون دیگری ‎p ‎dialytic ، پارابیوز

parabiosis

احساس غیر طبیعی و دردناک

paralgesia

احساس ناسالمی ، اختلال در احساس سلامت

paracenesthesia

اختلال تونوس عضلانی ‎ congenita myotonia congenita ‎paranesthesia para-anesthesia

paramyotonia

اختلال حس لامسه

paraphia

اختلال حس لامسه

parapsis

اختلال حس مانند گزگز و مورمور و غیره

paraesthesia

اختلال در ترشحات غدد چربی پوست (یا غدد سبابه)

parasteatosis

اختلال در گویایی بخصوص تولید اصوات ناجور در هنگام سخن گفتن

paralalia

اختلال در گویایی همراه با درهم برهمی در کاربری و ترتیب کلمات و اشکال دستوری

paragrammatism

اختلال در نظم شنوائی ‎p duplicata diplacusis اختلال در جهت یابی صوت ، ناتوانی در تشخیص مبداء اصوات ‎p loci قویترین قدرت شنوائی در هنگام هیاهوی شدید ‎p willisiana

paracusis

اختلال فکر ، انحراف در عمل تفکر

parapsychosis

اختلال نظم کلمات در هنگام صحبت کردن

paraphrasia

اختناق و فشردگی پرپوس که نشود بطرف GLANS PENIS کشید

parahimosis

ادای کلمات بطور ناقص

pararthria

از بین رفتن قدرت طبیعی ایجاد حرکات و اشارات

paramimia

اسپاسم دردناک عضلات در رباط پهن

parametrismus

اسپاسم هر دو پا

paraspasm

استحاله دردناک موضعی چربی همراه با ضایعه عصبی

paratropphy

استحاله دردناک موضعی چربی همراه با ضایعه عصبی

paratrophy

آشفتگی نیروی ذهنی و درک استدلال

paralogia

اطراف محوری ، در امتداد محور ، همراه محوری

paraxial

اطراف مهره ای ، نزدیک مهره ها ، مجاور ستون مهره ای ، جنب مهره ای ، اطراف/جنب/نزدیک مهره ای

paravertebral

آفازی متوسط یا خفیف

paraphasia

آگلوتینین جزئی ، آگلوتینین ناتمام

para-gglutinin

آگلوتینین جزئی ، آگلوتینین ناتمام

para-agglutinin

آلبومینی که خواصی غیر از خواص آلبومین های عادی از خود نشان می دهد

paralbumin

التهاب آپاندیس که ساختمان های اطراف را نیز در برگرفته باشد

para-appendicitis

التهاب آپاندیس که ساختمانهای اطراف را نیز در بر گرفته باشد

para- appendicitis

التهاب بافت همبند لگن

parametritis

انحراف تمایل و اراده

parabulla

انحراف حس چشائی

parageusia

انحراف یا فساد قدرت حرکتی که موجب حرکات عجیب و غیر معمول میشود در چشم پزشکی عمل نامنظم یکی از عضلات چشم

paracinesia

انقباض شدید و متناوب ( TETANY ) در اثر کمبود هورمون پاراتیروئید

parathyroid tetany

انقباضات کلونیک و حمله ای عضلات حالتی که با انقباضات شوک مانند ناگهانی مشخص میشود ‎p multiplex

paramyoclonus

انگل

parasite

انگل دوست ، دارای تمایل نسبت به انگل

parasitotropic

انگل شناس

parasitologist

انگل کش ، ماده ضد انگل

parasiticide

انگل مانند

parasitoid

انگلی ، انگلی/طفیلی

parasitic

انگلی ، ناشی از انگل

parasitogenic

ایلئوس فلجی ایلئوس پیچ خورده و حرکات دودی در آن وجود ندارد

paralytic ileus

بافت جایگزین در پارافین

paraffin-embedded tissue

بافت چربی متخلخلی که فضای طبقه نیامی زرد پی ها در آن قرار دارد

paratenon

بافت همبند لگن ، بافت های اطراف زهدان

parametrium

بدسخنی ، ناجور سخن گفتن

paraphemia

بدون پارابن

paraben-free

بهیار

paramedic

بی حسی قسمت تحتانی بدن

para-anesthesia

بیان تمایلات جنسی بطریقی که از نظر بیولوژیک و اجماعی نامطلوب باشد

paraphilia

بیماری انگلی

parasitic disease

بیماری پارکینسون لرزش تکان دار که منجر به فلج می شود

paral ysis agitans

بیماری جلدی ناشی از قارچ

paracoccidioidomycosis

پاراپاتریک اسپشیشن

parapatric speciation

پاراتاکسونومیست ، پرا/فرا آرایه شناس

parataxonomist

پاراتیروئید برداری ، قطع و برداشتن پاراتیروئید

parathyroidectomy

پارارتروویروس ، شبه رتروویروس

pararetrovirus

پاراسنتز ، عمل سوراخ کردن و زه کشی یک حفره به کمک عمل جراحی

paracentesis

پارافوزین

parafusin

پارافین ، مخلوطی از هیدروکربن های جامد که از نفت بدست میاید

paraffin

پاراکرین، نوعی عملکرد هورمونی که در آن هورمون ساخته شده در سلول های درون ریز و آزاد شده از آنها به گیرنده های آن که در سلول های مجاور وجود دارند متصل می شوند و عملکرد آنها را تحت تاثیر قرار می دهند

Paracrine

پاراکلینیک

paracllinic

پاراکوات

paraquat

پاراکوات

paracoat

پاراگانگلیون ها ، جمع ‎paraganglion

paraganglia

پاراگونیموس جنسی از کرمهای پهن (ترماتودها)

paragonimus

پارامایوکسوویروس

paramyxovirus

پارامتر ، مقدار ثابت اختیاری که ارزش های آن مسائل ریاضی را که وارد آن می شود مشخص می کند

parameter

پارامسیوم ، جنسی از تک یاخته ای های مژه دار

paramecium

پارامیوزین

paramyosin

پارانویا ، نوعی اختلال ذهنی که با هذیانهای منظم که بصورت سیستمی درآمده اند و بر زندگی روزانه بیمار اثر دارند مشخص می شود این هذیانها شامل هر چیزی که در اطراف بیمار باشد میشوند ، غالبا جز این سیستم هذیانی بقیه شخصیت بیمار دست نخورده میماند

paranoia

پیرابالینی

paraclinical

پیرامون رحمی ، اطراف زهدانی ، کنار زهدانی

parametric

پیشوندی است به معنی کنار و مجاور که به کلمات دیگر می چسبد

para-

تداخل زیستی دو دسته موجود زنده متعلق به گونه های گوناگون بنحوی که یکی برای دیگری مضر و بدون آن قادر به ادامه حیات نباشد 2- زندگی انگلی 3- ، انگل بودن ، انگلی ، زندگی انگلی/طفیلی ، حالت انگلی

parasitism

ترس خفیف

paraphobia

ترس مرضی از انگل

parasitophobia

ترشح صفرا بگونه ای مختل

paracholia

ترشح یک ماده رنگی که در داخل همان عضو ترشح باقی بماند

parachrophoric

ترشح یک ماده رنگی که در داخل همان عضو ترشح باقی بماند

parachromophoric

ترکیب متبلوری است که بعنوان عامل ضد میکرب موضعی بکار می رود

parachlorophenol

ترکیبی است که از تغییر شکل کازئین در معده تحت تاثیر پپسین یا رنین قبل از گوارش کامل ایجاد می شود

paracasein

ترکیبی است که به عنوان یک کورتیکوستروئید و با اثر ضد التهابی که دارد ، مورد استفاده قرار می گیرد

paramethasone

ترکیبی است که در صرع کوچک بعنوان ضد تشنج مورد استفاده قرار می گیرد

paramethadion

تغییر محل واضح از یک جسم در اثر جابجا شدن بیننده

parallax

تلفظ غلط اصوات حروف "ژ" و "ک" و "چ"

paragammacism

تلفظ نادرست صدای "ر"

pararhotacism

تلفظ نادرست صدای "س"

parasigmatism

تلفظ نادرست صدای "ل"

paralabdacism

تورمی که در اطراف رسوب پارافین در بافت ها بوجود میآید

paraffinoma

توموری که از غده های مشابه بافت پاراتیروئید تشکیل یافته باشد

parathyroidoma

توموری که یاخته های متشکله آن مشابه یاخته های کرومافین قسمت مرکزی غده فوق کلیوی باشد

paraganglioma

تیره ای از شیزومیستها (راسته اوباکتریاله ، خانواده آنتروباکتریاسه ، طایفه اشریشه) که در روده کوچک حیوانات و انسان یافت می شود

paracolobactrum

تیره ای از شیزومیستها (راسته پزودوموناداله تحت راسته پزودومونادینه ، خانوائده اسپیریلاسه ) ، تیره ای از شیزومیستها (راسته پزودوموناداله ، تحت راسته پزودومونادینه ، خانواده اسپیریلاسه)

paraspirillum

جسمی است بر روی طناب منوی در بالای اپی دیدیم

paradidymis

جسمی که بعضی از موارد در پروتوپلاسم یاخته نزدیک به هسته دیده می شود

paranucleus

جنینی که سر غیر طبیعی یا بد شکل داشته ، اعضای حسی ناقص و تنه یا اندامهای ناقص دارد

paracephalous

جنینی که سر غیر طبیعی یا بدشکل داشته ، اعضای حسی ناقص و تنه یا اندامهای ناقص دارد

paracephalus

حالتی است شبیه هموفیلی ولی بعلت فقدان یک فاکتور انعقادی دیگر غیر از آنچه مربوط به هموفیلی است ایجاد می شود

parahemophilia

حالتی که با باز شدن دهانه مجرای میزراه در یک طرف آلت مشخص می شود

paraspadias

حالتی که پس از برداشتن پاراتیروئید ایجاد می شود

parathyroprivia

حاملگی خارج از رحم

paracyesis

خواب پریشی

parasomnias

دارای ارتباط با دندانپزشکی 2- دور دندانی

paradental

دارای قدرت تشکیل دهنده و ترکیبی غیر طبیعی

paraplastic

دید معکوس یا کاذب

parablepsia

رنگ پریدگی پوست

parachroma

رنگ کوری

parachromatopsia

زمینه آلرژی بعلت حساسیت قبلی

parallergy

زوائد عرضی مهره های پائین ستون مهره ای

parapophysis

سکته ناقص ، سکته خفیف

parapoplexy

سم فلج کننده کبرا

paralytic cobra toxin

شبکه مشمیه بطن جانبی مغز

paraplexus

شبه حصبه

paratyphoid

شخص مبتلا به پارافیلی

paraphiliac

شخص مبتلا به پارانویا

paraniac

ضایعه ای بشکل توبر کول های نیم حلقوی قرمز رنگ که بعضی اوقات بعد از تزریق واکسن دیده میشود ولی ارتباطی با واکسن ندارد

paravaccinia

طولانی شدن غیر طبیعی زمان بین سیستول و دیاستول قلب

parasystole

عطش غیر عادی نسبت به مایعات

paradipsia

غدد پاراتیروئید که چهار عدد بوده و در کنار لوبهای طرفی غده تیروئید قرار دارند

parathyroid

غیر طبیعی بودن شکل ظاهری

paramorphia

فضاهای خالی در اطراف بینی

paranasal sinuses

فقر ویتامینی بدون وجود علائم آن

paravitaminosis

فلج آور ، مولد فلج

paralytogenic

فلج پا

paraplegia

فلج دوطرفه

paraplasia

فلج کننده 2- داروی فلج کننده

paralyzant

فلج ناشی از ضایعه عصبی ، شل شدن ( LYSIS ) عضلات در اثر بیماری اعصاب مغز و نخاع در یک طرف ( PARA )

paralysis

قائدگی مختل یا مشکل

paramenia

کسی که قادر نیست حرکات را به خوبی انجام دهد

paraprania

کنار جناغی ، در کنار جناغ

parasternal

کیفیت جمع شدن پوست پشت حشفه آلت مردی

paraphimosic

کیفیت روی هم سوار شدن در انتهای شکسته استخوان

parallagma

گفته مهمل نما ، عقیده بظاهر متناقض اختلال منطقی وبره اگر عضله ای فقط بقدری کشیده شود که قادر به انقباض نباشد ، باز هم می تواند طویلتر شود ‎weber's p

paradox

گلبولین ناشی از سرم خون ، گویچه های خون؛ لنف و بافت های گوناگون

paraglobulin

ماده ای است شبیه هورمون ولی هورمون نیست و دارای اثر هورمونی شکل بر کنترل کار چند عضو دور از هم است

parahormone

ماده ای شبیه به کروماتین در هسته یاخته ها

paranuclein

مایع بیرنگ و شفافی است که خواب آور و مسکن میباشد

paraldehyde

مبتلی به پاراپلژی

paraplectic

مجاور محور استخوانی حیوانات پست

parachordal

مربوط به پارابیوز ‎parabiosis

parabiotic

مربوط به پاراسنتز ‎paracentesis

paracentetic

مربوط به پارآلرژی ‎parallergy

parallergic

مربوط به علم پزشکی یا کار پزشکی

paramedical

مربوط به فلج نیمه تحتانی بدن

paraplegic

مربوط به یا ناشی از فقدان غده پاراتیروئید

parathyroprivic

مشتقی است از پیریدین که دارای اثر ضد هیستامین میباشد

paracarbinoxamine

مطالعه پدیده های روانی یعنی ارتباطات بین اشخاص و حوادث که ظاهرا بدون مداخله بارز حواس پنجگانه صورت می پذیرد

parasychology

مقلد پاراسمپاتیک ، ایجاد اثری مشابه اثر عصب پاراسمپاتیک بر روی یک قسمت ، مقلّد پاراسمپاتیک

parasympathomimetic

موازی

parallel

موی نابجا ، رشد مو در جای غیر طبیعی

paratrichosis

ناتوانی خفیف در قدرت خواندن نوشته ها

paralexia

ناشی از درمان سایر بیماریها

paratherapeutic

نام تجارتی فرآورده ای از پردنیزولون

paracortol

نام تجارتی فرآورده ای از پردنیزون

paracort

نام تجارتی فرآورده ای از عصاره پاراتیروئید ، پاراتورمون ، پاراتیرین ، هورمون پاراتیروئیدی

parathormone

نام تجارتی فرآورده ای از کلرسوک زون که بعنوان شل کننده عضلات بکار می رود

paraflex

نام تجارتی فرآورده های اسید پاراآمینوسالسیلیک

parasal

نام تجارتی فرآورده های پارامتادیون که در صرع کوچک بعنوان ضد تشنج مورد استفاده قرار می گیرد

paradione

نام تجارتی فرآورده های پارامتادیون که در صرع کوچک به عنوان ضد تشنج مورد استفاده قرارمی گیرد

paraclione

نقص خفیف در توانائی بیان افکار از راه نوشتن ، ناتوانی در نوشتن افکار خود بطور صحیح

paragraphia

نوعی آفازی که در آن اسامی اشیاء مشاهده شده یا لمس شده بخاطر نمی آید

paranomia

نوعی بی نظمی ضربانهای قلب به علت ترکیب دو نوع ریتم مختلف

pararrhythmia

نوعی بیماری مخصوص گاوها که گاهی در گوسفند و بز نیز ظاهر می شود این بیماری با اسهال مصرو مقاوم و از دست دادن سریع وزن مشخص می شود علت این

paratuberculosis

نوعی پروتئین که دارای مشخصات فیزیکی غیر عادی است ، پاراپروتئین

paraprotein

نوکلئوپلاسم دوک که در هنگام تقسیم بدون کاهش کروموزومی تشکیل میشود

parachromatin

هرگونه اختلال در انعکاسها

parareflexia

هرگونه اختلال طبقه شاخی پوست 2- احتباس هسته ها در سلولهای کراتین یا طبقه شاخی که بطور طبیعی در پرده های مخاطی حقیقی دیده می شود

parakeratosis

هرگونه روش غیر طبیعی 2- واسطه انتقال یا محیط عادی آکسون

paraplasm

واژگونی پاراسنتریکی

paracentric inversion

وجود آلبومین های غیر عادی (پاراآلبومین ها) در خون

paralbuminemia

وجود یک سوم گلبولین غیر عادی مثل کری گلبولین یا ماکروگلبولین در خون

paraproteinemia

ورم زبان

paraglossa

ورم ملتحمه شبیه به تراخم

parathrachoma

وقفه دهنده پاراسمپاتیک 1- ایجاد اثری مشابه قطع عصب پاراسمپاتیک یک قسمت 2- دارای اثر انهدامی بر عصب واگ ، وقفه دهنده انتقال موج عصبی واگ ، از بین برنده ( LYTIC ) اثر پاراسمپاتیک

parasympatholytic

یک بیماری مزمن جلدی مشابه پسوریازیس

parapsoriasis

یک خاطره کاذب ناخودآگاه

paramnesia

یک داروی حشره کش که در انسان احتمال ایجاد مسمومیت کشنده دارد

parathion

یکی از توده های سلولی کرومافین که نزدیک عقده ها و شبکه های اعصاب خودکار قرار گرفته اند

paraganglion

یکی از دو موجود زنده ای که با یکدیگر همزیستی دارند

parabiont

دوم زا ، زنی که دوبار حامله شده و با موفقیت زائیده است

biovular=binovular bipara

دوم زا ، زنی که دوبار حامله شده و با موفقیت زائیده است

biovular=binovular bipara

دوم زا ، زنی که دوبار حامله شده و با موفقیت زائیده است

bipara

دسی پارا ، زنی که ده بار حامله شده و ده فرزند سالم زاییده است (para X نیز نوشته می شود )

decipara

secundipara دوم زا ، زنی که دونوزاد سالم زائیده است

duipara

دوم زا ، زنی که دو نوزاد سالم زاییده است

duipara=secundipara

چند زائیده ، زنی که قبلاً بیش از دو نوزاد قابل زنده ماندن زائیده است ، چند زا ، NULIPARA یعنی زنی که نزائیده است

multipara

نازا ، زنی که زنده زائی نکرده باشد

nullipara

زنی که هشت بار حامله شده و هر هشت بار نوزاد سالم زائیده است

octipara

‎ multipara چند زائیده ، زنی که قبلا بیش از دو نوزاد قابل زنده ماندن زائیده است زنی که قبلا هفت بار یا بیشتر زائیده است ‎grand m

pluripara

یک زا ، زنی که یک زایمان انجام داده و یک فرزند سالم بدنیا آورده است ، یعنی زنی که یکبار زائیده است

primipara

چهار بار زائیده ، زنی که چهار بار بچه سالم بدنیا آورده است

quadripara

quadripara چهار بار زائیده ، زنی که چهار بار بچه سالم بدنیا آورده است

quartipara

پنج بار زائیده ، زنی که پنج بار حامله شده و تا بحال پنج بچه سالم زائیده باشد

quintipara

زنی که دوبار حامله شده و نوزاد قابل زندگی به بار آورده است

secundipara

هفت زا ، به زنی اطلاق می شود که هفت بار حامله شده و نوزاد سالم زاییده است

septipara

شش زا ، زنی که شش بار حامله شده و نوزاد قابل زنده ماندن به دنیا آورده است

sextipara

سوم زا ، به زنی اطلاق می شود که سه بار حامله شده و فرزند سالم بدنیا آورده است

tertipara

‎ tertipara سوم زا ، به زنی اطلاق میشود که سه بار حامله شده و فرزند سالم بدنیا آورده است

tripara

زنی که برای اولین بار آبستن شده و نوزاد سالمی به دنیا آورده است

unipara

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی پزشكی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی زنی که یک یا چند نوزاد سالم بدنیا آورده اول زا ‎p I primipara دوم زا ‎p II secundipara زن

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی زنی که یک یا چند نوزاد سالم بدنیا آورده اول زا ‎p I primipara دوم زا ‎p II secundipara زن

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما