معادل انگلیسی مبنای زمان خط افقی ساخته دشه با باریکه الکترونی ایجاد شده در مدار جارو روی صفحه نمایش لامپ پرتو

مهندسی برق

مبنای زمان خط افقی ساخته دشه با باریکه الکترونی ایجاد شده در مدار جارو روی صفحه نمایش لامپ پرتوکاتدی

time base

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی مبنای زمان خط افقی ساخته دشه با باریکه الکترونی ایجاد شده در مدار جارو روی صفحه نمایش لامپ پرتو

بستر استاتی : بستر حفاظتی زیر پوسته ای شفاف از جنس استات سلولز برای نوار ضبط معناطیسی و فیلم های تصویر متحرک ، بستر استاتی : بستر حفاظتی \n زیر پوسته ای شفاف از جنس استات سلولز برای نوار ضبط معناطیسی و فیلم های تصویر متحرک

acetate base : safety base

پایه آنتن

antenna base

بیس

base

پایه ی سرنیزه ای ؛ پایه ی سوزنی پایه ی یک لامپ الکترونی که دارای دو سوزن ( پین) در دو طرف یک استوانه ی یکنواخت است سوزنها در شیارهای متناظر در جاپایه ی سرنیزه ای قرار می کیرند و پایه رادر جاپایه محکم می کنند ، پایه لامپ میخی

bayonet base

بیس مشترک

common base

بانک داده ها ، پایگاه داده ها یک یا چند مجموعه از داده ها که عموماً به شکل مناسب برای پردازش رایانها ی ، روی نوار مغناطیسی یا دیسک ذخیره می شوند

data bank , data base

پایگاه داده عامل خانگی

domestic factor’s data base

پایگاه دانش در تولید قطعات و مدارها ، به مجموعه ی دانش طراحی قطعه یا مدار بر اساس تجزیه ی متخصصین گفته می شود که به عنوان مرجعی برای تصمیم گیری در فرایندهای تولید خودکار در حافظه ی رایانه ی ذخیره ی می شود

knowledge base

پایه لامپ

lamp bulb base

مبنای زمانی خطی مبنای زمانی که باریکه ی الکترونی لامپ پرتو کاتدی را با سرعت ثابتی در طول مقیاس زمانی افقی به حرکت در می آورد

linear time base

لامپ قفلی

loctal base

لامپ قفلی

loktal base

پایه لوکتال پایه لامپ گیرنده با خار شیار داری در مرکز که محکم در سرپیچ هشت پیه جفت می شود پایه های لامپ به طور مستقیم داخل پوشش شیشه ای محکم می شوند

loktal base , loctal base

پایه فلزی مغناطیسی

magnetic metallic base

پایه مگنت

magneto base

پایه نوال پایه لامپ الکترونی که 9 جا برای 9 پایه دارد که به طور مستقیم وراد پوشش شیشه ای می شود فاصله بین پایه 1و 9 بیشتر از فاصله بین پایه های دیگحر است تا جهت درست را نشان دهد

noval base

پایه هشت تایی پایه لامپ الکترونی که نشانه تنظیم مرکزی و محلهایی برای قرار گرفتن 8 پایه با فاصله های مساوی دارد پایه هایی که در هر لامپ خاص لازم نیستند خذف می شوند بدون آن که پایه های باقیمانده تغییر کنند ، هشت پایه ای

octal base

پایگاه قواعد

rule base

پایگاه قوانین

rulebase

زمان معیاری از طول مدت یک اتفاق واحد اصلی زمان ثانیه است

time

مدار تاخیر زمانی مداری که به اندازه مدت زمان مطلوب در سیگنال با عملکرد معینی ، تاخیر ایجاد می کند

time - delay circuit

فیوز تاخیز زمانی فیوزی که سوختن آن به زمانی بستگی دارد که برای ایجاد حرارت اضافه جریان در فیوز و ذوب شدن آن صرف می شود

time - delay fuse

تحلیلگر تویزع - زمانی ابزاری که تعداد یا سرعت اتفاق افتادن فواصل زمانی ایجاد شده بین یک یا چند محدوده ی فاصله زمانی معین را مشخص می کند این فاصله زمانی با جدایی بین پالسهای یک زوج پالس مشخص می شود

time - distribution analayz

دوتایی کردن تقسیم زمانی روش ارسال دیجیتالی که در آن دو مکالمه روی یک بسامد حامل با استفاده از ارسال مشترک زمانی ، ارسال می شود

time - division duplexing

تسهیم تقسیم زمانی ارسال دو یا چند سیگنال روی یک مسیر مشترک با استفاده از فواصل رمانی متفاوت برای هر سیگنال ، تسهیم تقسیم زمانی راسال دو یا چند سیگنال روی یک مسیر مشترک با استفاده ار فواصل زمانی متفاوت برای هر سیگنال

time - division multiplex

ضرب کننده تقسیم زمانی ضرب کننده الکترونیکی که خروجی آن متوسط قطار پالسهایی است که پهنای آنها با یک متغیر و دامنه ی آنها با متغیر دیگری کنترل می شود

time - division multiplier

بازتاب سنج حوزه ی زمان ابزاری که مشخصه های الکتریکی سیستمهای ارسال باند پهن ف زیر مجموعه ها ، قطعات و خطوط را با تغذیه پله ولتاژ و نمایش دادن سیگنالهای بازتابش سوار شده بر آن ، در اسیلوسکوپ مجهز به جاروی مبنای زمان مناسب ، اندازه گیری می کند صفحه نمایش مشخصه و مکان هر ناپیوستگی را در باز تابش پالس نشان می دهد

time - domain reflectometer

شمارنده ی فاصله ی زمانی شمارنده الکترونیکی که فاصله زمانی را با شمارش تعداد پالسهای دریافتی از مولد سیگنال RF در آن فاصله زمانی اندازه می گیرد

time - interval counter

انتخاب کننده فاصله ی زمانی مداری که پالس خروجی معینی را فقط تنها فقط هنگامی تولید می کند که فاصله زمانی بین دوپالس بین حدود معینی باشد

time - interval setector

مولد نشانه ی زمانی مولد سیگنالی که پالسهای ساعت بسیار دقیقی تولید می کند که می توانند به صورت نقطه هایی در صفحه نمایش پرتوکاتدی برای زمان بندی حوادث نشان داده شده روی صفحه نمایش ، نشان داده شوند

time - mark generator

مدار تخصیص دهندهی شیار زمانی مداری که تعیین می کند چه هنگام کد ک 8 بین از داده های خود را روی جریان بیت PCM بگذارد

time - slot assigner circuit

مدار مبادله ی شیار زمانی قطعه ای که بزرگراههای دیجیتالی را در سیستم سوییچینگ مبنای pcm راهگزینی می کند سوییچ نقطه تقاطع دیجیتال

time - slot interchange citcuit

زوش های حوزه زمان و فرکانس

time and frequency domain methods

محور زمان

time axis

مولد رمز زمانی مولد پالس کنترل شده بلوری که قطاری از پالسها را با پهناهای مختلف و فاصله هی از پیش تعیین شده تولید می کند که با استفاده از آنها می توان زمان روز و بعضی از روزهای سال را معین کرد در سیستمهای دور سنجی و سیستمهای دیگر کسب اطلاعات زمان دقیق حادثه به این روش تعیین می شود

time code generator

ثابت زمانی

time constant

ثابت زمانی یک کمیت نمایی

time constant of an exponential quantity

زمان پیوسته

time continuous

تاخیز زمانی زمان لازم برای انتقال سیگنال بین دو نقطه در مدار ، یا انتقال موج بین دو نقطه در فضا

time dalay

تاخیر زمانی

time delay

دستگاه تاخیردار

time delay device

رله تاخیر زمانی رله ای که فاصله زمانی قابل توجهی بین برق دار شدن و بی برق شدن پیچک و حرکت آرمیچر آن وجود دارد مانند رله های کند عمل کننده و کند آزاد کنند ه

time- delay relay

تاخیرهای زمانی

Time delays

مشتق زمانی

Time derivative

اختلاف زمان دریافت

time difference of arrival

اختلاف زمان ورود

time differences of arrival

منمیز زمانی مداری که حس و دامنه خروجی در آن تابعی از اختلاف زمان بین دو پالس و ترتیب زمانی نسبی انها است

time discriminator

جداسازی زمانی مسیر رفت و برگشت

time division duplex

دستیابی چند گانه تقسیم زمانی شیوه استاندارد ایالات متحده برای استراک زمانی تلفن سلولی دیجیتال و کانالهای مخابراتی ماهواره ای در بین کاربران چندگانه که شیارهای زمانی معین در ارسال به آنها اختصاص داده شده است صدای دیجیتالی شده و یا سیگنالهای داده فشرده ، ذخیره و در شیارهای زمانی پردازش می شوند و به صورت فریمهایی ارسال می شوند برای جلو گیری از برخورد و تراکم داده ها ، ارسالها همزامان سازی می شوند گیرنده ها بر ستهای داده های کاربر را از شیار های زمانی بیرون می کشند و در چند میلی ثانیه آنها را دمدوله می کنند

time division multiaccess

دسترسی چندگانه با تقسیم زمانی

time division multiple access ( tdma )

تسهیم تقسیم زمانی

Time Division Multiplexing

تسهیم سازی تقسیم زمانی

time division multiplexing ( tdm )

راه گزین تقسیم زمانی

time division switch

تحلیل حوزه زمانی

time domain analysis

معادلات حوزه زمان

time domain equations

تغییر ناپذیری در حوزه زمان

time domain invariance

روش حوزه ی زمان

time domain method

طول مدت زمان

time duration

اختلال زمانی

time flutter

دریچه زمانی مداری که در طول فاصله زمانی انتخاب شده خروجی داد

time gate

پرش زمانی

time hopping

وسعت زمانی، افق زمانی

time horizon

مستقل از زمان

time independence

اندازه گیری زمان

time interval

حالت بازده زمانی

time interval mode

تغییر ناپذیری با زمان

time invariance

تغییر ناپذیر با زمان

time invariant

سیستم تغییر ناپذیر با زمان

time invariant system

اختلال زمانی

time jitter

پس فاز زمانی زمان بین حادثه اتفاق افتاده و اثر حاصل از آن ، مانند زمان بین اتفاق افتادن یونیده سازی اولیه و شمارش آن در شمارنده ، تاخیر زمانی

time lag

تقدم زمانی

time lead

مدوله سازی زمانی مدوله سازی که در آن زمان وقوع قسمت معینی از شکل موج مطابق با سیگنال مدوله کننده تغییر داده می شود

time modulation

زمان ورود

time of arrival

زمان بهره برداری

time of use

فاز زمانی ویژگی رسیدن به مقادیر قله متناظر در یک لحظه از زمان ، که الزاماً در یک نقطه از فضا نیستند

time phase

ربع زمانی تفاوت زمانی متناظر یک چهارم زمان یک سیگل با بسامد معین

time quadrature

برعکس کردن زمان

time reversal

سری های زمانی

time series

تقویت کننده با اشتراک زمانی تقویت کننده ای که اگر سوییچ همزمان ترکیب شوند سیگنالهایی را از منابع مختلف و یکی پس از دیگری تقویت می کند

time shared amplifier

اشتراک زمانی اشتراک در استفاده از مدار یا سیستمی برای دو یا چند منظور در طول مدت زمان کلی یکسان که با اختصاص دادن قسمت های کوچکی از کل زمان برای هر منظور با زمان بندی ثابت یا بنابر درخواست انجام می شود

time sharing

تاخیر زمانی

time shifting

سیگنال زمان پخش سیگنال رادیویی دقیقی به طور روزانه در زمانهای معلوم در بسامد های مختلف از WWW و ایستگاههای دیگر ، برای تنظیم ساعتها

time signal

بازه زمانی

time slicing

تعویض کننده برهه زمانی

time slot interchanger

گام زمانی

time step

سوییچ زمانی سوییچ کنترل شده با زمان که مداری را در یک یا چند زمان از پیش تعیین شده باز می کند و می بندد ، کلید ساعتی

time switch

زمان اصابت

time to go

متغیربازمان

time variable

متغیر با زمان

time variant

متغیر با زمان

time varying

تسهیم گر تقسیم زمانی

Time-Division Multiplexer

مالتی پلکس تقسیم زمانی

time-division-multiplex

حوزه زمان

time-domain

سیستم نامتغیر با زمان

time-invariant system

مالتی پلکس زمانی

Time-Multiplexing

فرصت زمانی

timeout

زمان سنج

timer

پالس ساعت

timer clock

ثبات کنترل تایمر

timer control register (tcon)

بایت بزرگتر تایمر

timer high byte (th)

بایت کوچکتر تایمر

timer low byte (tl)

ثبات حالت تایمر

timer mode register (tmod)

طرز کار تایمر

timer operation

پرچم سرریز تایمر

timer overflow flag

فلیپ فلاپ سرریز تایمر

timer overflow flip flop

ثبات های تایمر

timer registers

ناوردایی وارون زمانی

Time-Reversal Invariance

متغیر با زمان

time-varying

ضرایب شتاب متغیر با زمان

time-varying acceleration coefficients

تعرفه ی متغیر با زمان

Time-varying tariff

پایه ( بیس ) مشترک ترانزیستور

transistor common base

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی مبنای زمان خط افقی ساخته دشه با باریکه الکترونی ایجاد شده در مدار جارو روی صفحه نمایش لامپ پرتو

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی مبنای زمان خط افقی ساخته دشه با باریکه الکترونی ایجاد شده در مدار جارو روی صفحه نمایش لامپ پرتو

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما