معادل انگلیسی ضرب کننده تقسیم زمانی ضرب کننده الکترونیکی که خروجی آن متوسط قطار پالسهایی است که پهنای آنها با

مهندسی برق

ضرب کننده تقسیم زمانی ضرب کننده الکترونیکی که خروجی آن متوسط قطار پالسهایی است که پهنای آنها با یک متغیر و دامنه ی آنها با متغیر دیگری کنترل می شود

time - division multiplier

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی ضرب کننده تقسیم زمانی ضرب کننده الکترونیکی که خروجی آن متوسط قطار پالسهایی است که پهنای آنها با

ضرب کننده ی قیاسی مداری با سه سر ورودی و یک سر خروجی که می تواند دو ورودی به شکل قیاس را بپذیرد و با تکمیل حلقه های پسخوردی مناسب در بیرون مدار ، خروجی متناسب با حاصلضرب متغیرهای ورودی ( نوعا ولتاژ ) تولید کند ضرب کننده ها به شکل مدارهای دو ربعی یا چهار ربعی سازماندهی می شوند ضرب کننده های مدار مجتمع که بر اساس ترارسانایی ترانزیستور عمل می کنند ، با انجام تغییرات معین در اتصالات بیرونی می توانند عملیات تقسیم ، مربع و جذرگیری ورودی های قیاسی را نیز انجام دهند

analog multiplier

ضرب کننده باریکه - دایره ای ضرب کننده ای که باریکه دایره ای الکترونها را در چهار ربع فلزی عایق از هم می تاباند ترکیب جریانهای جمع اوری شده از چهار مربع ، جریانی متناسب با حاصلضرب متغیر های ورودی که باریکه را منحصر کرده اند تولید می کند

circular- beam multiplier

ضرب کننده ی همفرودی ، ضرب کننده ی احتمال نوعی ضرب کننده که بر اساس این نظریه کار می کند که احتمال وقوع همزمان دو رویداد مسقل متناسب با حاصلضرب احتمال وقوع هر یک از آنهاست سیگنال متناسب با دامنه سیگنال است در نیتجه فاصله ی زمانی همفرودی دو قطار پالس متناسب با حاصلضرب احتمال رویدادها خواهد بود

coincidence multiplier , probability multiplier

ضرب کننده رقمی ضرب کننده ای که معمولاً با انجام عملیات جمع پیاپی روی دو عدد رقمی ، حاصل ضرب آنها را به صورت رقمی محاسبه می کند چناچه رقمها به صورت دودویی( 0 یا 1) باشند ، عمل ضرب ساده تر خواهد بود

digital multiplier

ضرب کننده با مدوله سازی مضاعف دامنه ضرب کننده ای که دامنه سیگنال متغیر آن توسط حامل مدوله می شود و سپس دامنه سیگنال مدوله شده دوباره توسط متغیر دیگری مدوله می شود با اعمال سیگنال نهایی و مدوله شده ی مضاعف به یک مدوله زدای متوازن ، حاصلضرب دو متغیر به دست می آید

double - amplitude - modulation multiplier

فزون ساز الکترون

electron multiplier

تکثیر کننده ی الکترونی ؛ تکثیر کننده الکترون ثانویه نوعی ساختار لامپ الکترونی که با گسیل ثانویه ی الکترونها به کمک الکترودهای بازتابنده ( داینود ) ، جریان را تقویت می کند باریکه ی الکترونی که جریان سیگنال مطلوب را حمل می کند به نوبت از سطح هر داینود بازتاب می شود در محل هز بازتاب ، الکترون برخورد کننده دو یا چند الکترون ثانویه را آزاد می کند و در نتیجه شدت سیگنال افزایش می یابد نوعاً آرایش 9 داینود می تواند ضریب تقویت چند میلیون برابر ایجاد کند

electron multiplier; multipkier; secondary-electron multiplier

تکثیر کننده ی نوری الکتروستاتیکی نوعی تکثیر کننده ی نوری که با استفاده از میدانهای الکتروستاتیکی ، جریانهای الکترونی را به نوبت در محل هر داینود بازتاب می کند

electrostatic photomultiplier

ضرب کننده ی اف ام / ای ام ضرب کننده ای که انحراف بسامد آن از بسامد میانی حامل متناسب با یک متغیر و دامنه ی آن متناسب با متغیر دیگری است حامل مدوله شده با دامنه و فرکانس سپس به طور متوالی مدوله زدایی اف ام و ای ام می شود و خروجی نهایی متناسب با حاصلرضرب دو عامل متغیر خواهد بود

fm / am multiplier

ضرب کننده ی چهار ربعی نوعی مدار مجتمع ضرب کننده ی قیاسی که می تواند عملیات ضرب ، تقسیم ، توان دو ، و جذر را روی ورودیهای قیاسی مثبت یا منفی انجام دهد ورودیها نماینده ی مقادیر عددی در چهار ناحیه ی مختصاتی اند ضرب کننده های یک و دو ربعی نیز وجود دارند

four-quardrant multiplier

شرب کننده ی جدایی بسامدی ضرب کننده ای که هر یک از متغیرهای آن به دو بخش بسامد- پایین و بسامد- بالا تقسیم شده اند این بخشها به صورت جداگانه در یکدیگر ضرب می شوند از جمع نتایج حاصلضرب نهایی به دست می آید این سیستم دارای دقت زیاد و پهنای باند گسترده است

frequency - separation multiplier

ضرب کننده ی بسامدی نوعی ترادیسنده یا مدار مبدل هماهنگ که بسامد سیگنال خروجی آن مضرب صحیحی از بسامد ورودی است ، ضرب کننده فرکانس

frequency multiplier

ضرب کننده ی تابعی مدار یدر رایانه ی قیاسی که ورودی آن مقادیر تغییر دو تابع و خروجی آن مقدار متغیر حاصلضرب آنها بر حسب متغیر مستقل است

function multiplier

ضرب کنده ی بسامدی کلایسترون نوعی کلایسترون دو کاواکی که خروجی کاواک آن در مضربی از بسامد بنیادی تنظیم شده است

klystron frequency multiplier

ضریب لاگرانژ

Lagrange multiplier

ضرب کننده لگاریتمی ضرب کننده ای که هر متغیر آن به یک مولد تابع لگاریتمی اعمال می شود خروجیها با یکدیگر جمع می شوند و به یک مولد تابع نمایی اعمال می شوند تا خروجی متناسب با حاصلضرب دو ورودی به دست آید

logarithmic multiplier

ضرب کننده الکترونی مغناطیسی ضرب کننده الکترونی که در آن مسیرهای الکترونهای ثانویه گسیل شده با اعمال میدان مغناطیسی کنترل می شود

magnetic electron multiplier

ضرب کننده مغناطو مقاومتی ضرب کننده آنالوگی که در آن مغناطو مقاومتهای پوسه - نازک در شکافهای هوایی هسته مغناطیسی ضرب کننده نصب می شوند سیگنال ورودی اعمال شده به پیچکی که روی هسته ضرب کننده پیچیده شده است نوسانهای پوش - پول مقاومتی در مغناطو مقاومتها ایجاد می کند و در نتیجه پلی که مغناطو مقاومتها در آن قرار دارند ، نامتعادل می شود این ضرب کننده در سیستمهای کنترل و کامپیوترهای آنالوگ برای اندازه گیری توان و انجام عملیاتی مانند تقسیم ، ضرب ، به توان 2 رساندن و ریشه دوم ، به کار برده می شود

magnetoresistance multiplier

ضرب کننده

multiplier

ضرب کننده چند طبقه

multistage multiplier

ضرب کننده مدوله سازی فاز - دامنه ضرب کننده ای که فاز حامل آن متناسب با یک متغیر و دامنه آن متناسب با متغیر دیگری است این سیگنال به آشکار سازی اعمال می شود که حروجی متوسط آن متناسب با حاصلضرب دو متغیر است این آشکار ساز می تواند مدوله کننده متعادل یا آشکار ساز همزمان باشد

phase - amplitude modulation multiplier

ضرب کننده نوری

photomultiplier

ضرب کننده Q فیلتری که پاسخ قله ای تیز یا تله بسامدی تیز در یک بسامد خاص دارد که معادل با بالا بردنQ مدار تنظیم شده در آن بسامد است

q multiplier

ضرب کننده بسامد رآکتانسی ضرب کننده بسامدی که از یک پیچک یا خزان غیر خطی برای تولید زیرهماهنگهای منبع سینوسی استفاده می کند

reactance frequency multiplier

ضرب کننده سروو ضرب کننده الکترومکانیکی ، دارای یک متغیر که یک یا چند پتانسیومتر گروهی را ، که ولتاژهای متغیر دیگر به آنها اعمال می شوند ، تنظیم می کند

seromultiplier

ضرب کننده کرنش سنج مقاومت متغیر با زمان ضرب کننده ای که دارای کرنش سنجی به عنوان عنصر متغیر با زمان است یک متغیر کرنش سنجه را کنترل می کند و متغیر دیگر جریان عبوری از آن را ولتاژ دو سر کرنش سنج متناسب با حاصلضرب مورد نظر است

strain-gage multiplier

زمان معیاری از طول مدت یک اتفاق واحد اصلی زمان ثانیه است

time

مدار تاخیر زمانی مداری که به اندازه مدت زمان مطلوب در سیگنال با عملکرد معینی ، تاخیر ایجاد می کند

time - delay circuit

فیوز تاخیز زمانی فیوزی که سوختن آن به زمانی بستگی دارد که برای ایجاد حرارت اضافه جریان در فیوز و ذوب شدن آن صرف می شود

time - delay fuse

تحلیلگر تویزع - زمانی ابزاری که تعداد یا سرعت اتفاق افتادن فواصل زمانی ایجاد شده بین یک یا چند محدوده ی فاصله زمانی معین را مشخص می کند این فاصله زمانی با جدایی بین پالسهای یک زوج پالس مشخص می شود

time - distribution analayz

دوتایی کردن تقسیم زمانی روش ارسال دیجیتالی که در آن دو مکالمه روی یک بسامد حامل با استفاده از ارسال مشترک زمانی ، ارسال می شود

time - division duplexing

تسهیم تقسیم زمانی ارسال دو یا چند سیگنال روی یک مسیر مشترک با استفاده از فواصل رمانی متفاوت برای هر سیگنال ، تسهیم تقسیم زمانی راسال دو یا چند سیگنال روی یک مسیر مشترک با استفاده ار فواصل زمانی متفاوت برای هر سیگنال

time - division multiplex

بازتاب سنج حوزه ی زمان ابزاری که مشخصه های الکتریکی سیستمهای ارسال باند پهن ف زیر مجموعه ها ، قطعات و خطوط را با تغذیه پله ولتاژ و نمایش دادن سیگنالهای بازتابش سوار شده بر آن ، در اسیلوسکوپ مجهز به جاروی مبنای زمان مناسب ، اندازه گیری می کند صفحه نمایش مشخصه و مکان هر ناپیوستگی را در باز تابش پالس نشان می دهد

time - domain reflectometer

شمارنده ی فاصله ی زمانی شمارنده الکترونیکی که فاصله زمانی را با شمارش تعداد پالسهای دریافتی از مولد سیگنال RF در آن فاصله زمانی اندازه می گیرد

time - interval counter

انتخاب کننده فاصله ی زمانی مداری که پالس خروجی معینی را فقط تنها فقط هنگامی تولید می کند که فاصله زمانی بین دوپالس بین حدود معینی باشد

time - interval setector

مولد نشانه ی زمانی مولد سیگنالی که پالسهای ساعت بسیار دقیقی تولید می کند که می توانند به صورت نقطه هایی در صفحه نمایش پرتوکاتدی برای زمان بندی حوادث نشان داده شده روی صفحه نمایش ، نشان داده شوند

time - mark generator

مدار تخصیص دهندهی شیار زمانی مداری که تعیین می کند چه هنگام کد ک 8 بین از داده های خود را روی جریان بیت PCM بگذارد

time - slot assigner circuit

مدار مبادله ی شیار زمانی قطعه ای که بزرگراههای دیجیتالی را در سیستم سوییچینگ مبنای pcm راهگزینی می کند سوییچ نقطه تقاطع دیجیتال

time - slot interchange citcuit

زوش های حوزه زمان و فرکانس

time and frequency domain methods

محور زمان

time axis

مبنای زمان خط افقی ساخته دشه با باریکه الکترونی ایجاد شده در مدار جارو روی صفحه نمایش لامپ پرتوکاتدی

time base

مولد رمز زمانی مولد پالس کنترل شده بلوری که قطاری از پالسها را با پهناهای مختلف و فاصله هی از پیش تعیین شده تولید می کند که با استفاده از آنها می توان زمان روز و بعضی از روزهای سال را معین کرد در سیستمهای دور سنجی و سیستمهای دیگر کسب اطلاعات زمان دقیق حادثه به این روش تعیین می شود

time code generator

ثابت زمانی

time constant

ثابت زمانی یک کمیت نمایی

time constant of an exponential quantity

زمان پیوسته

time continuous

تاخیز زمانی زمان لازم برای انتقال سیگنال بین دو نقطه در مدار ، یا انتقال موج بین دو نقطه در فضا

time dalay

تاخیر زمانی

time delay

دستگاه تاخیردار

time delay device

رله تاخیر زمانی رله ای که فاصله زمانی قابل توجهی بین برق دار شدن و بی برق شدن پیچک و حرکت آرمیچر آن وجود دارد مانند رله های کند عمل کننده و کند آزاد کنند ه

time- delay relay

تاخیرهای زمانی

Time delays

مشتق زمانی

Time derivative

اختلاف زمان دریافت

time difference of arrival

اختلاف زمان ورود

time differences of arrival

منمیز زمانی مداری که حس و دامنه خروجی در آن تابعی از اختلاف زمان بین دو پالس و ترتیب زمانی نسبی انها است

time discriminator

جداسازی زمانی مسیر رفت و برگشت

time division duplex

دستیابی چند گانه تقسیم زمانی شیوه استاندارد ایالات متحده برای استراک زمانی تلفن سلولی دیجیتال و کانالهای مخابراتی ماهواره ای در بین کاربران چندگانه که شیارهای زمانی معین در ارسال به آنها اختصاص داده شده است صدای دیجیتالی شده و یا سیگنالهای داده فشرده ، ذخیره و در شیارهای زمانی پردازش می شوند و به صورت فریمهایی ارسال می شوند برای جلو گیری از برخورد و تراکم داده ها ، ارسالها همزامان سازی می شوند گیرنده ها بر ستهای داده های کاربر را از شیار های زمانی بیرون می کشند و در چند میلی ثانیه آنها را دمدوله می کنند

time division multiaccess

دسترسی چندگانه با تقسیم زمانی

time division multiple access ( tdma )

تسهیم تقسیم زمانی

Time Division Multiplexing

تسهیم سازی تقسیم زمانی

time division multiplexing ( tdm )

راه گزین تقسیم زمانی

time division switch

تحلیل حوزه زمانی

time domain analysis

معادلات حوزه زمان

time domain equations

تغییر ناپذیری در حوزه زمان

time domain invariance

روش حوزه ی زمان

time domain method

طول مدت زمان

time duration

اختلال زمانی

time flutter

دریچه زمانی مداری که در طول فاصله زمانی انتخاب شده خروجی داد

time gate

پرش زمانی

time hopping

وسعت زمانی، افق زمانی

time horizon

مستقل از زمان

time independence

اندازه گیری زمان

time interval

حالت بازده زمانی

time interval mode

تغییر ناپذیری با زمان

time invariance

تغییر ناپذیر با زمان

time invariant

سیستم تغییر ناپذیر با زمان

time invariant system

اختلال زمانی

time jitter

پس فاز زمانی زمان بین حادثه اتفاق افتاده و اثر حاصل از آن ، مانند زمان بین اتفاق افتادن یونیده سازی اولیه و شمارش آن در شمارنده ، تاخیر زمانی

time lag

تقدم زمانی

time lead

مدوله سازی زمانی مدوله سازی که در آن زمان وقوع قسمت معینی از شکل موج مطابق با سیگنال مدوله کننده تغییر داده می شود

time modulation

زمان ورود

time of arrival

زمان بهره برداری

time of use

فاز زمانی ویژگی رسیدن به مقادیر قله متناظر در یک لحظه از زمان ، که الزاماً در یک نقطه از فضا نیستند

time phase

ربع زمانی تفاوت زمانی متناظر یک چهارم زمان یک سیگل با بسامد معین

time quadrature

برعکس کردن زمان

time reversal

سری های زمانی

time series

تقویت کننده با اشتراک زمانی تقویت کننده ای که اگر سوییچ همزمان ترکیب شوند سیگنالهایی را از منابع مختلف و یکی پس از دیگری تقویت می کند

time shared amplifier

اشتراک زمانی اشتراک در استفاده از مدار یا سیستمی برای دو یا چند منظور در طول مدت زمان کلی یکسان که با اختصاص دادن قسمت های کوچکی از کل زمان برای هر منظور با زمان بندی ثابت یا بنابر درخواست انجام می شود

time sharing

تاخیر زمانی

time shifting

سیگنال زمان پخش سیگنال رادیویی دقیقی به طور روزانه در زمانهای معلوم در بسامد های مختلف از WWW و ایستگاههای دیگر ، برای تنظیم ساعتها

time signal

بازه زمانی

time slicing

تعویض کننده برهه زمانی

time slot interchanger

گام زمانی

time step

سوییچ زمانی سوییچ کنترل شده با زمان که مداری را در یک یا چند زمان از پیش تعیین شده باز می کند و می بندد ، کلید ساعتی

time switch

زمان اصابت

time to go

متغیربازمان

time variable

متغیر با زمان

time variant

متغیر با زمان

time varying

تسهیم گر تقسیم زمانی

Time-Division Multiplexer

مالتی پلکس تقسیم زمانی

time-division-multiplex

حوزه زمان

time-domain

سیستم نامتغیر با زمان

time-invariant system

مالتی پلکس زمانی

Time-Multiplexing

فرصت زمانی

timeout

زمان سنج

timer

پالس ساعت

timer clock

ثبات کنترل تایمر

timer control register (tcon)

بایت بزرگتر تایمر

timer high byte (th)

بایت کوچکتر تایمر

timer low byte (tl)

ثبات حالت تایمر

timer mode register (tmod)

طرز کار تایمر

timer operation

پرچم سرریز تایمر

timer overflow flag

فلیپ فلاپ سرریز تایمر

timer overflow flip flop

ثبات های تایمر

timer registers

ناوردایی وارون زمانی

Time-Reversal Invariance

متغیر با زمان

time-varying

ضرایب شتاب متغیر با زمان

time-varying acceleration coefficients

تعرفه ی متغیر با زمان

Time-varying tariff

ضرب کننده بهره - متغیر ضرب کننده ای که در آن یک متغیر از تقویت کننده ای می گذرد که بهره آن با متغیر دیگر کنترل می شود خروجی چنین تقویت کننده ای متناسب با حاصلضرب لازم است

variable - gain multiplier

چند برابر کننده ولتاژ منبع ولتاژهای DC که بیشتر از ولتاژ AC ورودی است و از دو یا چند مدار دو برابر کننده ولتاژ متوالی تشکیل شده است تعداد طبقات چند برابر کننده با افزایش اندازه خازنهای مورد نیاز و کاهش رگوله سازی ، محدود می شود ، ضرب کننده ولتاژ

voltage multiplier

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی ضرب کننده تقسیم زمانی ضرب کننده الکترونیکی که خروجی آن متوسط قطار پالسهایی است که پهنای آنها با

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی ضرب کننده تقسیم زمانی ضرب کننده الکترونیکی که خروجی آن متوسط قطار پالسهایی است که پهنای آنها با

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما