معادل انگلیسی تنظیم القایی عمل تنظیم به وسیله القا گر متغیر

مهندسی برق
تنظیم القایی عمل تنظیم به وسیله القا گر متغیر
inductive tuning
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی تنظیم القایی عمل تنظیم به وسیله القا گر متغیر
تنظیم تطبیقی رزونانس
Adaptive resonance tuning
تنظیم تمام کانال توانایی یک گیرنده ی تلویزیونی برای دریافت کانالهای « یو اچ اف» 14 تا 83 و کانالهای « وی اچ اف » 2 تا 13
all- channel tuning
تساوی تقویت کنندگی
amplifier tuning
تنظیم مدار آند
anode tuning
تعادل آنتن
antenna tuning
تنظیم خودکار نوسان ، میزانساز خودکار
automatic tuning
تنظیم پهن ضعف انتخاب ایستگاهی در گیرنده ی رادیو که سبب می شود برای یک تنظیم معین دو یا چند ایستگاه دریافت شوند ، میزانسازی زمخت
broad tuning
تنظیم خازنی عمل تنظیم با استفاده از خازن متغیر
capacitive tuning
تنظیم الکترونیکی تنظیم مدارهای فر ستنده ، گیرنده و سایر تجهیزات تنظیم شونده به کمک تغییر ولتاژ و نه تنظیم دستی عناصر مدار
electronic tuning
تنظیم دقیق
fine tuning
تنظیم فرکانس
Frequency tuning
تنظیم گروهی تنظیم همزمان دو یا چند مدار با یک دستگیره یا پیچ کنترل
ganged tuning
القایی ، القایشی 1 مرتبط با القاکنایی 2 اشاره به القای ولتاژ از طریق القا کنایی متقابل 3 مرتبط با القای بار الکتریکی به وسیله ی القای الکتروستاتیکی
inductive
دیافراگم القایی ؛غشای القایی نوعی پنجره ی مشدد در موجبر که رآکتانس القایی معادل در بسامد ارسال را فراهم می کند
inductive diaphragm
مدار القایی مداری که در آن رآکتانس القایی بیش از رآکتانس خازنی است
inductive circuit
تزویج القایی ، جفتگری القایی
inductive coupling
تزویج القایی ؛تزویج ترانسفورمری ترویج دو مدار به وسیله ی القا کنایی متقابل در یک ترانسفورمر اگر تزویج از طریق خود القایی مشترک بین دو مدار باشد تزویج القایی مستقیم نامیده می شود
inductive coupling ; transformer coupling
تحلیل خطای القایی
Inductive Fault Analysis
پسخورد القایی پسخورد انرژی از مدار خروجی یک تقویت کننده به ورودی آن از طریق یک القاگر یا به کمک تزویج القایی
inductive feedback
ضربه ی القایی ولتاژ القا شده در پیچک هسته-آهنی در موقع قطع ناگهانی جریان آن ولتاژ القایی ، چندین برابر ولتاژ اعمال شده است
inductive kick
بار سلفی
inductive load
بار القایی ، بار تاخیری باری که عمدتاً اثر القایی دارد و جریان متناوب عبوری از آن نسبت به ولتاژ متناوب در سر آن تاخیر دارد
inductive load; lagging load
ماشین القایی
inductive machine
اوج دهندۀ القایی
inductive peaking
تیرک القایی تیرک یا پیچ فلزی که در یک موجبر به مورازات بیدان E کشیده می شود تا سوسپانس القایی موازی با موجبر برای اهداف تنظیمی یا تطبیقی فراهم کند
inductive post
راکتانس القایی راکتانس مربوط به القا کنایی یک پیچک یا مدار ، راکتانس القایی بر حسب اهم اندازه گیریث شده و برابر با 6/28fl است که در آن f بسامد برحسب هرتز و L القا کنایی بر حسب هانری است ، رآکتانس القایی
inductive reactance
مقاومت القایی
inductive resistance
تاخیر القایی
inductive retardation
سوسپتانس القایی
inductive susceptance
ثابت زمانی القا
inductive time constant
سیمپیچ القایی
inductive winding
پنجره ی القایی نوعی دیافراگم رسانا که از دیواره های کناری موجبر به داخل آن کشیده می شود و مانند یک سوسپانس القایی به موازات موجبر رفتار می کند
inductive window
میزان سازی با دست
manual tuning
تنظیم تراوایی تنظیم مدار تشدید با حرکت دادن یک هسته آهنی به درون و بیورن پیچک و در نتیجه تغییر دادن تراوایی موثر هسته و خاصیت القایی پیچک
permeability tuning
تنظیم ساکت مدار تنظیمی که خروجی گیرنده رادیویی را تا وقتی که به درستی روی موج حامل ورودی تنظیم شود ، ساکت نگه می دارد
quiet tuning
خودتنظیمی
self-tuning
میزان سازی تیز
sharp tuning
تنظیم تکه ای ابزاری برای تغییر دادن بسامد مدار تشدیگر یا وارد کردن تکه ای از ماده فلزی به داخل میدانهای الکتریکی یا مغناطیسی یا هر دو ، به صورت تنظیم تراوایی مغناطیسی
slug tuning
تنظیم پراگنده ( تناوبی )
stagger tuning
میزان سازی ردیفی
staggered tuning
تنظیم هم زمان
synchronous tuning
تنظیم حرارتی فرایند تغییر دادن بسام عملکرد سیستم با انبساط حرارتی کنترل شده که ابعاد را تغییر می دهد
thermal tuning
تنظیم تنظیم کردن مدارها برای عملکرد بهینه در بسامد مطلوب ، تنظیم سازی ، میزان سازی
tuning

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن