معادل انگلیسی رادبر واحد زمان واحد نرخ دز جذب شده

مهندسی برق
رادبر واحد زمان واحد نرخ دز جذب شده
rad per unit time
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی رادبر واحد زمان واحد نرخ دز جذب شده
زمان دستیابی \n فاصله زمانی بین لحظه فراخوانی اطلاعات از حافظه ولحظه دریافت آن ( زمان خوانده ) در رایانه \n فاصله زمانی بین لحظه آماده شدن اطلاعات برای انباشت در رایانه و لحظه ای که انباشت تکمیل شده است ( زمان نوشتن ) در یک دیسک ران این زمان شامل مدت زمان لازم برای قرار گرفتن هد خواند / نوشتن در محل صحیح روی دیسک و انجام عمل نوشتن یا خواندن است ، زمان دستیابی 1- فاصله زمانی بین لحظه فراخوانی اطلاعات از حافظه ولحظه دریافت آن ( زمان خوانده ) در رایانه 2- فاصله زمانی بین لحظه آماده شدن اطلاعات برای انباشت در رایانه و لحظه ای که انباشت تکمیل شده است ( زمان نوشتن ) در یک دیسک ران این زمان شامل مدت زمان لازم برای قرار گرفتن هد خواند / نوشتن در محل صحیح روی دیسک و انجام عمل نوشتن یا خواندن است
access time
زمان فعالسازی فاصله ی زمانی بین لحظه ی شروع فعالسازی تا لحظه ای که پیل با باتری به ولتاژکاری مطلوب می رسد
activation time
زمان عمل ، زمان تقویت
actuating time
زمان لازم برای جمع کردن
add time
زمان مجاز ، زمان لازم ، زمان داده شده
allowed time
زمان گشودگی ، زمان گشودگی زمان لازم برای رفتن به مد نگهداری در مدار نمونه بردار پس از دریافت فرمان کنترلی زمان گشودگی باید کمتر از 50 نانو ثانیه باشد تا مانع از بروز خطا به دلیل تغییرات سیگنال در این فاصله ی زمانی شود
aperture time
زمان اتمی زمان بر مبنای تشدید اتمی
atomic time
زمان دستیابی میانگین زمان میانگین لازم برای انجام تمام دستیابی های ( یا جستجوهای ) ممکن در یک وسیله یا سیستم حافظه ، نوعی معیار کارایی
average access time
متوسط زمان خاموشی
Average Interruption Time
زمان سکون خط پایه فاصله ی زمانی که یک شکل موج پالسی با خط پایه اش انطباق پیدا کند
baseline dwell time
طول عمر یاطاقان
bearing lifetime
زمان محاسبه
calculating time
زمان مکالمه
call time
مدت گرم سازی کاتد
cathode heating time
زمان پیش گرمایش کاتد حداقل زمانی که ولتاژ گرمکن باید زودتر از ولتاژ بقیه الکترودها به لامپ الکترونی اعمال شود
cathode preheating time
زمان سرچینی ثابت زمانی مدار محدود کننده
clipping time
زمان محاسبه
computation time
زمان اتصال 1 در سیستم مخابره ی کامپیوتری داده ها به زمان قطع و وصل لازم برای برقراری اتصال بین دو پایانه گفته می شود 2 در سیستم تلفن عبارت است از مدت زمان لازم برای اتصال بین دو نقطه
connect time
زمان پیوسته
continuous time
زمان پیوسته
continuous-time
زمان تبدیل زمان یک اندازه گیری کامل توسط مبدل قیاسی - به رقمی
conversion time
زمان تصحیح ، زمان آرامش زمان لازم برای رسیدن و تثبیت متغیر کنترل شونده در محدوده ی معینی در حول نقطه کنترل به دنبال تغییری که در متغیر مستقل یا شرایط کاری سیستم کنترل پیش می آید
correction time , setting time
زمان مرده
dead time
زمان افت
decay time
زمان شتابگیری ، زمان ترمز فاصله زمانی بین تکمیل عمل نوشتن یا خواندن در نوار مغناطیسی و زمان واقعی توقف نوار
deceleration time
تقسیم در زمان
decimation in time
زمان یون زدایی؛ زمان کنترل مجدد مدت زمان لازم برای لامپ گازی که بتواند بعد از قطع جریان آند به مشخصه ی قبل از هدایت خود بر گردد و الکترود شبکه نیز کنترل را انجام دهد
deionization time; recontrol time
زمان تاخیر
delay time
زمان اعزام
departure time
زمان گذار
dephasing time
زمان نفوذ
diffusion time
زمان گسسته
discrete time
زمان فروپاشی
disintegration time
زمان اقامت
dwell time
زمان میانگین شدن
electrode-current averaging time
طول عمر الکترون
electron lifetime
زمان نجومی استاندارد بنیادی زمان برحسب چرخش زمین به دور خورشید ثانیه نجومی برابر با 1 بر روی 31556925/9747 سال خورشیدی است
ephemeris time
زمان نزول ، زمان افت زمان لازم برای رسیدن دامنه ی پالس پایین رونده از 90 به 10 درصد مقدار اولیه ی خود
fall time
زمان تشخیص خطا
fault detecting time
زمان نهایی
final time
زمان آتش کردن
firing time
زمان بازیابی مستقیم فاصله ی زمانی بین اعمال بایاس لحضه ای مستقیم به دیود نیمرسانا و رسیدن جریان به یک مقدار مشخص
forward recovery time
زمان ذوب
fusing time
زمان میانگین گرینویچ نام قبلی زمانی جهانی (UT)
greenwich mean time
زمان نگهداری زمان اعمال فشار به یک اتصال جوشکاری شده بعد از قطع جریان الکتریکی
hold time
زمان برپایی مدت زمانی که ولتاژ خروجی منبع تغذیه بعد از افت ولتاژ ورودی در محدوده ی مشخص شده باقی می ماند عموما ً منابع تغذیه قطع و وصلی و خارج از خط زمانهای برپایی طولانی تری دارند مقدار آن به انرژی ذخیره شده ، در یک خازن ولتاژ - بالا بستگی دارد با افزایش ولتاژ خط یا کاهش بار خروجی می توان زمان برپایی را طولانی تر کرد
hold- up time
طول عمر حفره
hole lifetime
زمان به روز سازی ورودی / خروجی
i/o update time
زمان دستورالعمل زمان لازم برای اجرای دستورالعملی با تعداد نشانی مشخص در رایانه مقدار نوعی این زمان 30000 دستورالعمل در ثانیه است
instruction time
زمان اتمی بین المللی زمان مشخص شده توسط ساعتهای اتمی که مطابق با تعریف ثانیه در سیستم SI عمل می کنند
intenational atomic time
زمان قطع
interruption time
زمان یونش فاصله ی زمانی بین آماده شدن شرایط برای رسانش در یک لامپ گازی و بر قرار یرسانش در افت ولتاژ معینی از لامپ ، مدت یونش
ionization time
درست سروقت اصطلاحی در تولید برای شیوه ی کار سازندگان طرف قرار داد به گونه ای که محصولات ( قطعات ) خود را درست در زمان مشخص و قبل از رفتن به خط تولید در اختیار کارخانه قرار دهند تا موجودی همواره در کمترین سطح باشد
just-in-time
زمان پالس با لبه ی بالارونده زمان لازم برای رسیدن دامنه ی لحظه ای پالس به کسر معینی از دامنه ی اوج آن
leading- edge pulse time
طول عمر
lifetime
طول عمر حامل های اکثریت
majority carriers lifetime
زمان آزاد میانگین متوسط زمان بین دو برخورد متوالی یک ذره
mean free time
عمر متوسط ، عمر میانگین ، طول عمر متوسط زمانی که یک اتم یا سیستم دیگر به شکل خاصی دجود دارد عمر متوسط یک هسته ی رادیو اکتیو ، برابر با عکس ثابت و آپاشی آن است عمر متوسط 1/443 برابر نیم عمر رادیواکتیو است عمر متوسط در یک نیمرسانا برابر بازمان لازم برای تزریق حاملهای اضافی برای ترکیب مجد د با حاملهای دیگر دارای بار مخالف است
mean life , average life , life time
زمان پالس میانگین میانگین حسابی زمان لبه پایین رونده پالس و زمان لبه بالا رونده ی پالس
mean pulse time
زمان دسترسی به حافظه
memory access time
طول عمر حامل های اقلیت
minority carriers lifetime
زمان غیر پیک
off-peak time
تک مرحله در هر زمان
one step at a time
زمان عمل کل زمان صرف شده از لحظه برق دار شدن پیچک رله تا باز شدن یا بسته شدن کامل اتصالها
operate time
زمان عملیات زمان پس از کاربرد همزمان تما ولتاژها ی الکترود به ازای یک جریان برای رسیدن به کسری از مقدار نهایی آن
operation time
زمان اوج
peak time
زمان کار
performance time
زمان افت پالس فاصله زمانی لازم برای افت لبه پایین رونده پالس 90 تا 10 درصد دامنه قله پالس
pluse decay time
مدت گرم شدن
pre-heating time
زمان تاخیر انتشار
propagation delay time
زمان صعود پالس فاصله زمانی لازم برای صعود لبه بالا رونده پالس از 10 تا 90% دامنه قله پالس
pulse rise time
radian-رادیان زاویه مقطع قوسی که طول ان برابر با شعاع آن است دایره کامل 2 رادیان است یک رادیان 58/29579درجه و 1 درجه برابر 0/01745 رایان است ، radiation - absorbed dose-دز تابش - جذب واحدی که مقدار انرژِ ی منتقل شده به ماده را با تابش یونیده سازی معین می کند یک راد ، دز تابشی است که چگالی انرژِ ی 100ارگ بر گرم را در ماده جذب کننده ایجاد می ند به دلیلاختلاف انرژِ ی مواد مختلف نوع ماده باید معین باشد مثلا 1 rad سیلیسیم برابر با 100erg /g سیلیسیم است قطعات گالیم رسنیدی معمولاً سختی دزی از 10 به توان هفت rad 10 به توان 8 و سختی سرعت راد 10 به توان 8 تا 10 به توان 11 rad /s دارند
rad
ایستگاه رادار مکان زمینی ، هوایی یا دریایی سیستم راداری که سیگنالها را ارسال یا دریافت می کند
radaar station
رادار
Radar
افت رادار دقت سیستم رادار
radar resolution
رادار سیستمی بر اساس انرژِ RF ارسال شده و بازتابیده برای آشکار سازی و پیدا کردن موقعیت اجسام که فاصله یا ارتفاع را اندازه می گیرد ، در ناوبری ، مان یابی و بمباران به کار می رود در آشکار سازی و فاصله یابی ، فاصله زمانی بین ارسال انرژی و دریافت انرژی بازتابیده ، فاصله جسم را در مسیر باریکه ی ارسال تعیین می کند در رادارهای اولیه انرژی ارسال شده راهنمای پاسخ دهنده ای را که سیگنالهای کاملاً جدیدی را به دستگاه رادار باز می فرستاد تحریک می کرد
radar ( radio detecting and ranging )
ارتفاع سنج راداری ، ارتفاع سنج پالسی ارتفاع سنج رادیویی مورد استفاده در هواپیماهابرای مشخص کردن دقیق ارتفاع مطلق در ارتفاعهای بالاتر از 1/524 کیلو متر یا 5000 فوت که حد نهایی ارتفاع سنجهای راداری FM است تجهیزات راداری نوع پالسی ، پالسی مستقیم رو به پایین می فرستد و زمان کل حرکت ان تا سطح و برگحشت به هواپیما را اندازه میگیرد کمترین ارتفاع مفید آن 250 فیت ( 76/2متر ) است
radar altimeter , pulsed altimeter
ارتفاع راداری ، ارتفاع رادیویی ارتفاع مطلقی که با ارتفاع سنج داداری تعیین می شود
radar altitude , radio altitude
ستاره شناسی راداری مطالعه اجسام آسمانی و جو زمین با روشهای راداری که شامل ردیابی شهاب سنگها و بازتاب پالسهای رادار از ماه و سیاره ها است
radar astronomy
راهنمای راداری فرستنده - گیرنده راداری که سیگنال رادار رمز شده ی قوی را به هر جا که گیرنده رادار به وسیله رادار در خواست کننده روی هواپیما یا کشتی ، تحریک شده باشد ف می فرستد پاسخ راهنمای رمز شده می تواند بر ای تعیین موقعیت بر حسب جهت و فاصله از راهنما ف مورد استفاده ناخدا قرار گیرد
radar beacon
باریکه رادار باریکه قابل حرکت انرژی RF که از آنتن فرستنده رادار تولید می شود شکل آن معمولاضبه صورت مکان هندسی تمام نقاطی تعریف می شود که درآنها ، توان به نصف مقدار آن در مرکز باریکخه کاهش می یابد
radar beam
هدف دردیدرس رادار هدفی که با جهت ، ارتفاع و فاصله معلومی از رادار قرار داده شده است و بر ای میزان کردن و جهت یابی سیستم آنتن رادار به کار می رود
radar boresight target
درجه بندی رادار فرایند تعیین گستره و دقت پوشش راداری سیستم رادار کنترل هوایی تاکتیکی با آگاهی کننده هواپیماها این درجه بندی شامل محاسبه پوشش نظری ، امتحان کردن پوشش از سوی پروازها و آماده سازی جدول ، نمودار ها و تقشه هی درجه بندی است
radar calibration
سلول رادار حجمی در فضا که به ازای یک طول پالس از فرستنده ر بیرون رادار گسترده می شود و سطح مقطع آن متناظر با پهنای زاویه ای باریکه رادار است که با نقاط دارای شدت نیم توان معین شده اند
radar cell
جدول رادار نقشه ویژ ه ای که در ناوبری راداری به کار می رود در کشتیهای مجهز به رادار ، جدولهای رادار بر روی خطوط ساحلی ف تپه ا ف ساختمانهایبزرگ و اجسام دیگر تاکید می کنند که پژواکهای راداری معین و بهتری را برای اطمینان کشتیها از موقعیت خود ف ایجاد می نند به همین طریق جدولهای رادار در ناوبر ی هوایی خطوط شهرها ف رودخانه ها ، دریاچه ها ، پلها ، راه اهنها و اجسام دیگری را که روی صفحه های نمایش رادار هوایی ظاهر می شوند نشان می دهد
radar chart
فرمان هد ایت رادار سیستم هدایت موشکی که در آن تجهیزات راداری سکوی پرتاب موقعیت هدف و موشک ، هر دو را به طور پیوسته تعیین و تصحیحهای لازم در مسیر موشک را محاسبه می کند و به صورت فرمان رادیویی به موشک می فرستند
radar command guidance
تماس راداری شناسایی و تعیین پژواکی روی صفحه رادار وقتی که پژواک رادار هواپیما دیده و روی صفحه نمایش PPI شناسایی می شود می گویند که هواپیما با رادار در تماس است
radar contact
کنترل راداری کنترل هواپیما ، موشک هدایت شونده یا باتری اسحله با رادار
radar control
منطقه کنترل رادار منطقه یا فضایی که در آن کنترل راداری هواپیما یا موشک هدایت شونده انجام می شود
radar control area
سطح مقطع رادار
radar cross section
سطح مقطع رادار ، سطح پژواک سطح باز دارنده ی توانی که اگر به طور سماوی در همه جهتها پراکنده شود ، پژواکهای راداری دریافتی برابر با آنچه که واقعاً از هدف به دست می آید ، ایجاد میکند
radar cross section, echo area
نمایش رادار الگویی که داده های خروجی سیستم رادار را نشان می دهد و معمولاً روی صفحه نمایش لامپ پرتواتدی یا صفحه نمایش بلور مایع دیجیتال شده ایجاد می شود
radar display
انحراف رادار انحراف هواپیما که با مجموعه ای از اطلاعات جهت دریافت شده در طول زمان ، از هدف راداری ثابت تعیین می شود
radar drift
معاله رادار معادله ای که توانهای ارسالی و دریافتی و بهره سیستم رادار ساده را به سطح پژواک و فاصله هدف از رادار مربوط می کند
radar equation
کنترل آتش راداری کنترل شلیک اسلحه با رادار
radar fire control
ثابت رادار موقعیت تعیین شده بار رادار /
radar fix
انتقال رادار انتقال شناسیایی و کنترل راداری روی هواپیما از یک منترل کننده به کنترل ننده دیگر بدون توقف هدایت از این سییستم د رکنترل پرواز هواپیمای تجاری استفاده می شود
radar handoff
هدایت راداری 1 هدایت بر اساس منبع باریکه رادار 2 هدایتی که در آن رادار موشکی روی هدف قفل می شود و موشک را به سوی هدف می راند
radar homing
افق رادار کوتاهترین زاویه ارتفاعی که در آن رادار می تواند به طور موثر در مکان خاصی عمل کند و تحت تاثیر عوارض زمین و تحدب زمین قرار نگیرد
radar horizon
روشن کردن راداری روشن کردن هدف با رادار خارجی برای موشک ، به منظورایجاد سیگنالهای پژواک مناسب مورد استفاده تجهیزات هدایت دریافت کننده آنها در موشک
radar illumination
نشانگر راداری صفحه نمایش لامپ پرتوکاتدی یا بلوری مایع دیجیتال شده و تجهیزات مربوط به آن که نمایشی دیداری از سیگنالهای پژواک دریافت شده با دستگاه رادار ارائه می دهد
radar indicator
مایل راداری زمان لازم برای پالس رادار برای رسیدن به هدفی به فاصله 1 مایل statute (1/609 کیلو متر ) از رادار و برگشت ، که برابر است با 10/75
radar mile
مایل دریایی راداری فاصله زمانی حدود 12/367 که برای حرکت انرژی RF پالس رادار تا فاصله 1 مایل دریایی ( 1/852 کیلو متر) و برگشت آن لازم است
radar nautical mile
ناوبری راداری ناوبری با استفاده از تجهیزات راداری و کمک ناوبری راد اری
radar navigation
کمک - ناوبریهای راداری اصلاح تجهیرات ناوبری قدیمی برای افزایش بازدهی ناوبری راداری در شب یا در مه مثلاً افزودن بازتابنده های گوشه ای به ساختار بویه ها و بجهای ناوبری برای بالا بردن توانایی آنها در بازتاباندن باریکه های راداری
radar navigation aids
ناوبر راداری شخص آشنا به ناوبری راداری
radar navigator
تور راداری ، پرده راداری شبکه ای از ایستگاههای رادار که برای آشکار سازی هواپیماهای ورودی به محدوده هوایی معین ساخته شده است
radar net , radar screen
متصدی رادار 1 شخصی که با دستگاه رادار کار می کند 2 یکی از خدمه هواپیما که با تجهیزات رادار کار می کند مانند ناوبر راداری یا بمب انداز راداری
radar operator
ضریب کارکرد رادار نسبت توان پالس فرستنده رادار به توان حداقل سیگنال قابل اشکار سازی با گیرنده
radar performance figure
دژبان راداری هواپیما یا کشتی مجهز به رادار هشدار دهنده سریع و عمل کننده در فاصله ای از محدوده در حال حفاظت برای افزایش برد آشکار سازی رادار
radar picket
نقشه راداری مسیر کشتی کشیده شده روی نشانگر صفحه موقعیت ( PPI) به جای دیدن به صورت تصویرهای دیداری یا چاپ مستقیم روی جدول ناوبری با مراجعه به این جدول ناوبری و استفاده از عمق یاب صوتی ناخدا می تواند کشتی را با ایمنی در آبهای دارای عمق کافی هدایت کند و دچار انحراف از مسیرپابر برخورد با کشتی ها یا موانع دیگر نشود می توان این مسیر ار با استفاده از قلم نشانه گذار پاک شدنی مستقیماً روی صفحه PPI کشید
radar plot
پیشکویی رادار نمایش گرافیکی آنچه که انتظار نمایش آن روی صفحه رادار ، به هنگام پویش حقیقی رادار ، وجود دارد این نمایش را می توان با پویش مدلهای توپراگحرافی در مقیاس کوچکتر با امواج مافوق صورت یا هر نوع شبیه سازی دیگر با استفاده از گرافیک کمپیوتری انجام داد
radar prediction
کاوش راداری فرایند به دست اوردن داده ها از اجسام دور در فضا با استفاده از سیگنالهای راداری ، پژواکهای سیگنالهای راسال به سیاره ونوس در فلاصله 4500000کیلو متر و 28000000 مایل ) دریافت شده اند
radar probing
برد رادار بیشترین فاصله ای که دستگاه رادار به طور معمول در آشکار سازی اجسام ، عمل می کند معمولاً برد رادار را فاصله ای فرض می کنند که دستگاه رادار می تواند جسم معینی را حداقل در 0/50 موارد آشکار کند این برد در فضای آزاد با حساسیت توان گیرنده و سطح پژواک هدف نسبت مستقیم دارد ولی با مربع بهره آنتن و توان چهار توان فر ستنده تغییر می کند
radar range
فاصله یاب راداری
radar range mark
نشانه برد رادار نشانه یا خطی که روی صفحه نمایش PPI با قلم یا به صورت الکترونیکی ایجاد می شود و برد جسم آشکار شده را نشان می دهد
radar range marker
گیردنده رادار گیرنده رادیویی با حساسیت بالا که سیگنالهای پژواک رادار را تقویت و دمدوله می کند و به صفحه نمایش رادار می دهد
radar receiver
شناسایی راداری استفاده از رادار برای به دست آوردن اطلاعات از مکان و توان نیروهای دشمن و یا اطلاعاتی در باره ی عوارض زمینی
radar reconnaissance
بازتابنده رادار باز تابنده ای که امواج را دار را بازتابده یا منحرف می کند
radar reflector
تکرار کننده رادار مونیتوری با لامپ پرتو کاتدی که اطلاعات د یداری صفحه نمایش رادار درمکان د یگر دوباره نمایش می دهد با استفاده از کلید انتخاب کننده می توان اطلاعات دیداری هر یک از سیستمهای رادار متعدد را دوباره ایجاد کرد
radar repeater
پوشیش رادار حرکت دایروی ، کروی ، مستطیلی یا حرکتهای دیگر باریکه رادار برای رسیدن به هدف
radar scan
اسکوپ رادار واژه ای که قبلاً به صفحه لامپ پرتو- کاتدی ( CRT ) برای اطلاعات رادار اشاره می کرد اما امروزه برای بیان انواع صفحه های نمایش رادار ی از قبیل نمایش باپویش خطهای افقی د یجیتال شده به کار می رود ، که صفحه نمایش بلور مایع مورد استفاده ، در ناوبری قایقهای کوچک استفاده می شود
radar scope
تحلیل سیگنال رادار تحلیل بازتابهای زادار از هواپیما ، موشک بالستیک یا ماهواره ی در حال گردش برای به دست آرودن بیشترین اطلاعات ممکن از انداره ، شسکل و موقعیت آن
radar signal analysis
شبیه ساز سیگنال رادار دستگاهی که خروجی الکترونیکی آن را می توان به طور مستقیم به نمایش گر دستگاه رادار وصل کرد تا پژواکهای راداری مصنوعی ایجاد کند
radar signal simulator
رادار سوند 1 سیستم الکترونیکی برای اندازه گیری و ارسال خودکار دادنده های هواشناسی در ارتفاع بالا از بالن ، کایت یا زاکت با استفاده زا امواج رادیویی مدوله شده پالسی با فرمان سیگنالهای راداری 2 سیستمی که در آن از روشهای راداری برای تعیین برد ، ارتفاع و جهت هدف راداری که با رادیو سوند بالای زمین برده شده است استفاده می شود
radar sonde
سنجش راداری سنجشی که در آن ، رادار هوایی فاصله بین دو راهنمای زادیویی زمینی قرار گرفته در امتداد یک خط محور زا به دقت اندازه می گیرد با این کار نیازی به اندازه گیری فاصله در طول خط محور در عوارض زمینی بسیار ناهومار و غیر قابل دسترس نخواهد بود
radar surveying
سیستم رادار ساختار کاملی از تجهیزات راداری برای اشکار سازی و فاصله یابی که اجزای اساسی ان فرستنده انتن ، گیرنده و نشانگر است
radar system
هدف رادار جسمی که روی صفحه نمایش رادار یا اسکوپ رادار ردیابی یا مشاهده می شود
radar target
تلسکوپ راداری آنتن رادار بزرگ و تجهیزات مربوط به آن که برای ستاره شناسی راداری به کار می رود
radar telescope
تنودولیت راداری تنودولیتی که برای به دست آوردن زاویه ، ارتفاع و فاصله شیب دار از هدف بازتابنده به منظور سنجش یا مقاصد دیگر از رادار استفاده می کند
radar theodolite
هدایت فرمان ردیابی رادار هدایت فرانی که از دو رادار خارجی برای موشک استفاده می کند یک رادار هدف و دیگری موشک را ردیابی می ند خروجیهای گیرنده رادار به کامپیوتر داده می شود وخروجی کامپیوتر به فرستنده داده ای برگشت داده می شود که اطلاعات پرواز را برای اطلاح مسیر پرواز به سمت هدف ، به موشک ارسال میکند
radar track command guidanc
ردیابی راداری ردیابی اجسام متحرک باردار
radar tracking
تعلیم دهنده راداری تعلیم دهنده ای برای آموزش روشهای راداری و عملکردهای آن شبیه سازی صفحه های هدف راداری متعدد
radar trainer
فرستنده رادار بخش فرستنده سیستم رادار
radar transmitter
پردازنده داده ها ی تصویری رادار سیستم راداری که صفحه نمایش بدون لرزشی برای کنترلف ترافیک هوایی با تبدیل سیگنالهای ورودی به داده های دیجیتال قابل همزمان شدن با ساعت سیستم ، به وجود می آورد مدارهای مربوط امکان جمع آوری و نمایش سیگنالهای هدف ضعیف و نویزی را فراهم می آورند
radar video data processor
موج رادار موج رادیویی ارسال شده یا بازتابیده که مبدا ان فرستنده رادار است
radar wave
radome-رادام پوشش حفاظت کننده آنتن رادار که از مواد دی الکتریک ( معمولاً ورفه های پلاستیکی ) ساخته می شود و در براب رانرژِ RF شفاف است
radardom
مراقبت راداری استفاده از یک یا چند دستگاه رادار برای تعیین فاصله هدف و ایجاد اطلاعات نزدیک شدن به آن ، مراقبت می تواند شامل تصحیلاتی برای شناسایی هدف به عنوان دوست یا دشمن و ابزارهایی برای رله کردن داده ها به مراکز کنترل و یا اطلاعات مناسب باشد
radarsurveillance
سایه رادار ناحیه ای که با بازتاب معکوس یا محیط جذاب کننده ای مانند تپه یا کوه از دید رادار مخفی شده است
rader shadow
رادیاک 1 آشکار سازی ، شناسایی و اندازه گیری شدت تابش هسته در یک منطقه 2 radiac set
radiac ( radioctivitgy detection , identfication . and computation )
دستگاه رادیاک ، رادیاک ، ابزار رادیاک ، رادیاک سنج سیستم کامل آشکار سازی ، شناسایی و اندازه گیری رادیو اکتیو
radiac set , radiac ,radiac instrument , radiacmeter
رادیال یکی از چند خطوط شعاعی موقعیت که با دستگاههای ناوبری رادیویی زاویه ای تعیین می شود و بر حسب زاویه و ( معمولاً مغناطیسی ) تمام نقاط روی آن خط از دستگاه مشخص می شود ، شعاعی ، پرتویی
radial
قطعه با پایه شعاعی قطعه الکترونیکی که زوج پایه های آن به طور موازی از بدنه قطعه بیرون آمده اند و امکان قرار دادن مستقیم قطعه در داخل سوراخهای برد مدار معمولی فراهم می نند مانند دیودهای نور گسیل ف بعضی خازنهای الکترولیتی آلومینیمی و خازنهای تانتالیم dip شده
radial - leaded component
توابع پایه شعاعی
Radial Basis Functions
چوک مدور
radial choke
مؤلفه شعاعی
radial component
پیکربندی شعاعی
radial configuration
انتشار شعاعی
radial diffusion
توزیع شعاعی
radial distribution
فیدر توزیع شعاعی
radial distribution feeder
شبکه توزیع شعاعی
radial distribution network
شبکه های توزیع شعاعی
radial distribution networks
سیستم توزیع شعاعی
radial distribution system
میدان شعاعی میدان نیرو جهت داده شده به سوی نقطه ای در فضا یا در جهت دور شدن از آن
radial field
شار شعاعی
radial flux
نیروی شعاعی
radial force
شبکه شعاعی
radial grid
حرکت شعاعی
radial movement
شبکه شعاعی
radial network
تشدید کننده شعاعی
radial resonator
ساختار شعاعی
radial structure
ساختار شعاعی
radial topology
رادیان زاویه مقطع قوسی که طول ان برابر با شعاع آن است دایره کامل 2 رادیان است یک رادیان 58/29579درجه و 1 درجه برابر 0/01745 رایان است ، رادیان ، واحد اندازه گیری زاویه طبیعی
radian
فرکانس رادیان
radian frequency
طول رادیان فاصله بین نقاط در موج سینوسی که 1 رادیان اختلاف فاز داشته باشند یک طول رادیان برابر با طول موج تقسیم بر 2 رادیان است
radian length
رادیان بر ثانیه واحد سرعت زاویه ای
radian per second
تابندگی شار تابشی بر واحد زاویه ثابت ، بر واحد سطح منبع قرار گرفته در معرض تابش واحد معمول آن وات بر استرادیان بر متر مربع است تابندگی در تابش شبیه به روشنایی است
radianc
مرزبین میدانهای دور و نزدیک آنتن کوچک که سطحی آن کروی است و شعاع ان برابر با طول موج تقسیم بر 6/28 است
radiansphere
تابش گسیل شده یا ارسال شده در جهت شعاعهای به مرکز منبع نقطه ای
radiant
انرژی تابشی انرژِی ارسال شده به شکل تابش الکترومغناطیس مانند امواج رادیویی ، امواج حرارتی و امواج نوری
radiant energy
شار تابشی نرخ زمانی جریان انرژِ تابشی ، شاره تابان
radiant flux
چگالی شار تابشی مقدار توان تابشی بر واحد سطح که در مقطع سطح با روی آن جاری می شود
radiant flux density , irradianc
بهره تابشی نسبت شار تابشی گسیل شه به شار تابشی تابیده در درگاههای معینی در قطعه نوری - الکترونیکی
radiant gain
شدت تابش انرژی گسیل شده بر واحد زمان ، بر واحد زاویه ثابت در حدود جهت مورد نظر که بر حسب وات بر استرادیان بیان میشود
radiant intensity
شاره تابان
radiant power
حساسیت تابشی جریان خروجی سیگنال لامپ یا لامپ نوری دوربین تقسیم بر شار تابشی تابده در طول موج معین
radiant sensitivity
تابش کردن بیرون فرستادن انرژِ ی ، مانند امواج الکترو مغناطیسی به فضا
radiate
EMI تشعشعی
radiated EMI
تداخل تابش شده تداخل الکترومغناطیسی ناشی از نویز تابشی و سیگنالهای نامطلوب دیگر از خطوط برق یا دستگاههای برق دار الکتریکی
radiated interference
نویز تابشی انرژی الکترومغناطیسی که نویز ناخواسته ای را در تجهیزات گیرنده ایجاد می کند
radiated noise
توان تابشی کل توان گسیل شده از آنتن فرستنده
radiated power
مدار تابش کننده مداری که قادر به ارسال امواج الکترومغناطیسی به فضا است مانند مدار آنتن فرستنده رادیویی
radiating circuit
عنصر تابش کننده جزء سازنده آنتن که خود قادر به تابش یا دریافت انرژی RF است
radiating element
لب تابش بخشی از الگوی تابش که با یک یا دو مخروط از نقاط صفر محصور می شود
radiatio lobe
تابش گسیل انرژی در هر قسمت از طیف الکترومغناطیس ، از پرتوهای X تا امواج رادیویی ، این واژه برای بیشتر افراد معنای تابش هستهای ، پرتوهای آلفا ، بتا و گاما را دارد ، تشعشع
radiation
دز تابش - جذب واحدی که مقدار انرژِ ی منتقل شده به ماده را با تابش یونیده سازی معین می کند یک راد ، دز تابشی است که چگالی انرژِ ی 100ارگ بر گرم را در ماده جذب کننده ایجاد می ند به دلیلاختلاف انرژِ ی مواد مختلف نوع ماده باید معین باشد مثلا 1 rad سیلیسیم برابر با 100erg /g سیلیسیم است قطعات گالیم رسنیدی معمولاً سختی دزی از 10 به توان هفت rad 10 به توان 8 و سختی سرعت راد 10 به توان 8 تا 10 به توان 11 rad /s دارند
radiation - absorbed dose
سوختن تابشی سوختن در اثر قرار گرفتن بیش از حد در معرض انرژِی تابشی
radiation burn
مدار سخت شده با تابش مدار مجتمعی با عناصر مداری اصلاح شده که با روشهای عایق سازی برای جلو گیری از اتصال کوتاه شدن ان عناصر به هنگام قرار گرفتن در معرض تابش شدید ساخته شده است مدارهای معمول در اثر قرار گرفتن در معرض تابش شدید اتصال کوتاه می شود زیرا تابش در داخل ماده نیمرسانا جریان الکتریکی به وجود می آورد محیطهایی که در معرض سطوح تابش بسیار بالا و متغیر قرار دارند به صورت ( 1 ) دز کل بالا ( 2 ) سرعت دز بالا و ( 3 ) SEU ( تک رخداد شدید ) دسته بندی می شوند مدارهایی که برای محیطهایی با بیش از 1000 krod سیلیسیم مورد نیاز هستند به عنوان راد - سخت استرانژیک در نظر گرفته می شوند در حالی که مدارهای مورذد نیاز 50 krqd سیلیسیم راد - سخت تاکتیکی در نظر گرفته می شوند
radiation - hardend circuit
نماد هشدار تابش پنجره تابش پنجره ای که برای پرتوهای آلفا ، بتا ، گاما و/ یا ×شفاف است این پنجره آنچه را که در برابر مواد ومحیط خارجی پوشیده شده است ، حفاظت می کند
radiation window
جاذب انرژِی ماده عایقی به شکل ورق که دارای مقداری رسانایی است و به عنوان عنصر دی الکتریک و بازتابنده برای جذب انرژِی RF نا خواسته به کار می رود
radiation absorber
پرتو تابشی
radiation beam
شمارنده تابشی ابزاری که تابش هسته ای را با شمارش تعداد یونیده شدن ناشی از پرتوها ، آشکار و اندازه گیری می کند
radiation conter
تخریب تابشی خراب شدن دایمی قطعه نیمرسانا که می تواند ناشی از تابش ذرات هسته ای و ذرات باردار باشد تخریب جا به جایی ، تخریب انتقال بار و تخریب مکانیکی از این نوع است مثالً تخریب پرتو ترونی و گاما هدایت متقابل ، جریان اشباع درین و ولتاژ پینچ اف MESFET ها را کاهش می دهد تخریب نوترونی توان خروجی و بهره سیگنال کوچک را در تقویت کننده های MESFET کاهش می دهد
radiation damage
منطقه خطر تابش منطقه که در آن بیشینه دز ثابت از مقدار مجاز بیشتر است
radiation danger zone
اشکار ساز تابش قطعه ای برای تبدیل انرژی تابشی به شکل مناسبتری برای مشاهده
radiation detector
دز تابش مقدار کل تابش یونیده ساز جذب شده در ماده یا بافت ، که معمولاً بر حسب rad بیان می شود
radiation dose
بازده تابش نسبت توان تابش شده به توان کل تغذیه شده به آنتن در بسامد معین
radiation efficiency
انرژی تشعشعی
radiation energy
تحریک تابشی
radiation excitation
میدان تابشی میدانی الکترومغناطیسی که از آنتن ارسال کننده خارج می شود و به سمت بیرون ، به شکل امواج الکترو مغناطیسی در فضا تابش می شود
radiation field
سختی تابشی قابلیت قطعه یا مدار برای مقاومت در برابر اثرات تابش فضایی ، راکتورهای هسته ای ، سلاحهای هسته ای و حتی ذرات الفای گییل شده از سرامیکهای بسته های پوششی تابش هسته ای و گاما مخروبترین انواع تابش هسند که هر دو دارای قدرت نفوذ بالا و بدون قطبیت بار هستند سختی تابشی بر حسب نوع دز نفوذ کنندگی و دز کل اندازهگیری می شود
radiation gardness
سخت سازی تابشی بهبود بخشیدن قابلیت قطعه ، مدار یا تجهیزات برای مقاومت در بربر تابش هسته ای یا انواع دیگر این روشها بیشتر برای مواد دی الکتریک و نیمرسانا به کار برده می شوند
radiation hardening
خطر تابش خطر قرار گرفتن در معرض تابش یونیده ساز برای سلامتی موجودات زنده
radiation hazard
خطر سنج تابش ابزاری که تابش الکترومغناطیس را در سطوح چگالی توانی که امکان ایجاد خط ر را برای فرایندهای حیاتی انسان دارند ، اشکار و اندازه گیری می کند این سطوح از منابع رادیویی یا انرژی بالا در فرستنده ها فتجهیزات فرایندهای صنعتی و احاقهای ریز موج تولید می شوند
radiation hazards meter
شدت تابش توان تابش شده از آنتن بر واحد زاویه ثابت در جهت معین ، شدت تشعشع
radiation intensity
یونش تابشی ، یونش فوتونی
radiation ionization
یونیده سازی تابشی ، تحریک تابشی یونیده سازی اتمها یامولکولهای گاز یا بخار با تابش الکترومغناطیس
radiation ionization , radiation excitaion
طول تابش طول مسیر متوسط لازم برای کاهش انرژِ ذرات باردار نسبیتی با ضریب یک بر e یا 0/368 به هنگام عبور از ماده طول تابش الکترونهای نسبیتی در هوا 0/5 سانتی متر رو به جلو است
radiation length
تلفات تابشی بخشی از تلفات انتقال که ناشی از تابش توان RF از سیستم انتقال است ، افت تشعشع
radiation loss
نمایشگر تابش آشکار ساز تابشی که سطح تابش یونیده ساز را به طور پیوسته اندازه می گیرد و بعضی مواقع علامت هشدار دهنه ای را به هنگام رسیدن به سطح خط ناک فعال می کند
radiation monitor
پترن تشعشعی
Radiation Pattern
الگوی تابش ، الگوی میدان نایش گرافیکی تابش از آنتن به صئرت تابعی از جهت
radiation pattern , field pattern
پترن تشعشعی
radiation patterns
پتانسیل تابش ولتاژ متناظر با انرژِ بر حسب الکترون ولت که برای تحریک اتم یا مولکول و ایجاد گسیل یکی از بسامد های تابش مشخصه آن لازم است
radiation potential
توان تشعشع
radiation power
فشار تابش فشار بینهایت کوچکی که با تابش الکترومغناطیس روی سطح اعمال می شود یا فشار بزرگتری که با امواج صدا روی سطح با واسط اعمال می شود
radiation pressure
آذرسنج تابشی ؛ دماسنج تابشی آذرسنجی که توان تابشی از جسم یا منبع مورداندازه گیری را روی ترموکوپل ، ترموفیل ، بولومتر یاآشکار ساز مناسب دیگری کانونی می کند که بتواند خروجی الکتریکی متناسب را برای ابزار نمایش دهنده ایجاد کند
radiation pyrometer radiation thermometer
حفاظ تابش حفاظ یا دیواری از سرب یا ماده دیگری که تابش هسته ای را به طور موثر جذب می کند
radiation shield
طیف سنجی تابش
Radiation spectroscopy
رواداشت تابشی
radiation tolerance
نماد هشدار تابش نماد استاندارد مورد استفاده مکانهایی که خطر تابش وجود دارد این نماد از یک نقش سه پره سرخ چاپ شده روی زمینه زرد تشکیل می شود
radiation warning symbol
موج تابشی
radiation wave
موجبر تابش کننده موجبری که از شیارها ، شکافها یا شیپورهای خود انرژی را به فضای آزاد می تاباند
radiationg guide
خرابی گذرای ناشی از تابش
radiation-induced transient failure
مقاومت تابش کل توان تابش شده از آنتن تقسیم برمرجع جریان آنتن موثر اندازه گیری شده در نقطه ای که توان به آنتن تغذیه می شود
radiaton resistance
تابشگر ، راد یاتور 1 بخشی از انتن یا خط انتقال که امواج الکترومغناطس را به طور مستقیم در فضا یا در برابر باز تابنده ای برای کانونی شدن یا جهت گرفتن تابش می کند 2 جسمی که انرژی تابشی گسیل می کند ، رادیاتور ، خنک کننده
radiator
رادیو 1 ارسال سیگنالهایی از طریق فضا با امواج الکترومغناطس با وجود آن که تلویزیون ورادار نیز بر اساس امواج الکترو مغناطیس عمل می کنند این واژه برای ارسال صدا و سیگنالهای رمز به کار می رود 2 radio receiver
radio
جهت یاب رادیویی ، جهت یاب ابزار رادیویی برای کمک به ناوبری که از حلقه قابل گردش یا آرایش آنتنی با جهت گیرندگی بالا برای تعیین جهت دریافت سیگنال رادیویی استفاده می کند مانند جهت یابهای خودکار و یابنده های صفر شنوایی
radio direction finder , direction finder
پای برد رادیویی یکی از چهار مسیر یا باریکه در برد رادیویی چهار جهتی
radio - range leg
ناظر برد رادیویی ابزاری که به طور خودکار بر سیگنال راهنمای برد رادیویی نظارت می کند و به هنگام انحراف فرستنده به مقدار معینی از جهت صحیح به متصدی هشدار می دهد و هشدار جداگانه ای را به هنگام بروز اشکال در راهنما به هواپیما ها ی نزدیک به آن می فرستد
radio - range monitor
جارو کننده رادیویی
radio acanner
ارتفاع سنج رادیویی ارتفاع سنج مطلق که بر اساس بازتاب امواج رادیویی از زمین برای تعیین دامنه عمل می کند مانند ازتفاع سنج راداری FM و ارتفاع سنج راداری پالسی
radio altimeter
خدمات اضطراری رادیو آماتوری شهری خدمات رادیو - آماتوری که در مواقع اضطراری در شهر ، مانند زمین لرزه ، آتش سوزی ، سیل ، طوفان یا تورنادو ، ارتباط مخابراتی را بر قرار می کند
radio amateur civil e mergency service
ستاره شناسی رادیویی مطالعه امواج رادیویی گسیل شده از اجرام آسمانی
radio astronomy
ر اهنمای رادیویی ایستگاه فرستنده رادیویی بدون جهت در مکان جغرافیایی ثابت که سیگنال مشخصه ای را ارسال می کند که می توان با استفاده از آن اطالاعات جهت یاب رادیویی در کشتی یا هواپیما به دست آورد بعضی از این ایستگاهها به طور دائم کار می کنند و می توانند اطلاعات فاصله را ارائه دهند ، بیکن رادیویی
radio beacon
باریکه رادیویی جریان متمرکز شده ای از انرژِی RF مانند آنچه که در دستگاههای رادیو یی و رله ها یرادیویی ریز موج به ار می رود باریکه رادار ، باریکه رادیویی است که برای کاربرد خاصی ارسال می شود
radio beam
جهت رادیویی جهتی که نسبت فرستنده رادیوییبا استفاده از جهت - یاب رادویی به دست می آید
radio bearing
پخش رادیو یی برنامه ای که ایستگاه رادیویی برای دریافت همگانی پخش می شود
radio broadcast
ایتسگاه پخش رادیویی ایستگاهی که برنامه های رادیویی را در باند پخش ، برای دریافت همگانی ارسال می کند
radio broadcast statoin
پخش رادیویی ارسال رادیویی برای دریافت همگانی
radio broadcasting
ظرفیت رادیویی معیاری در سیستم تلفن سلولی برای اندازه گیری ظرفیت ترافیک که به صورت mMIK تعریف می شود m تعداد کانالهای هر بخش ، M تعداد کانالهای بسامدی ، K ضریب استفاده ی مجدد از سلول و S تعداد بخشها است
radio capacity
کانال رادیویی باند بسامدی با پهنای کافی برای استفاده در مخابرات رادیویی ، پهنای کانال به نوع ارسال و دقت بسامد گسیل بستگی دارد
radio channel
مدار رادیویی 1 آرایش قطعات و سیمهای اتصال برای کاربردهای رادیویی 2 radio communication
radio circuit
ساعت رادیویی ساعتی که زمان و تاریخ دقیق را نگه می دارد زیرا حرکت ان با سیگنالهای رادیویی ارسال از ساعت اتمی اداره بازرگانی ایالات متحده در بلودرکلورادو ، کنترل می شود زیرا کنترل کننده ای در داخل ساعت ، سیگنالهای زمان را پردازش و عقربه های ساعت را تنظیم می کند بعضی از این ساعتها می تواند به طور خودکار ساعت را در هنگام تغییر فصل از حالت استادنارد به ساعت جدید ان فصل تغییر دهد این ساعتها به عنوان محصولی تجاری برای استفاده عموم فروخته می شوند
radio clock
رادیو شناختی
radio cognitive
فرمان رادیویی فرمان صادر شده رادیویی برای آغاز یا پایان دادن فعالیتی در مکان یا وسیله نقلیه دور ، مانند فرمانهایی که برای اصلاح مسیر به موشک داده می شود ، فرمانهایی که برای آتش کردن راکتها به هواپیما داده می شود یا فرمانهایی برای تغییر مسیر یا روشن کردن ابزارهایی برای نظارت بر یک پدیده صادر می شوند ، بازکننده های در پارکینگ خانه نیز فرمانهای رادیویی رمز شده صادر می کنند
radio command
حامل مشترک رادیویی اختصاص باند رسمی بر ای خدمات رادیویی گوناگون مانند تلفنهای سیار و فراخوانها
radio common carrier
مخابرات رادیویی مخابره با امواج رادیوییمانند فکس رادیویی ، رادیو تلگراف ، رادیو تلفن یا ماشین نویسی رادیویی
radio communication
قطبنمای رادیویی
radio compass
کنترل رادیویی کنترل اجسام ثابت یا متحرک با ارسال سیگنالهای رادیویی در فضا ، فرمان رادیویی
radio control
فریب رادیویی استفاده از رادیو برای فریب دادن دشمن مثلاً با ارسال پیامهای غلط یا استفاده از علایم مخابراتی دشمن
radio deceptio
آشکار سازی رادیویی اشکار سازی وجود جسمی با موقعیت یابی رادیویی بدون تعیین دقیق موقعیت
radio detection
تعیین رادیویی تعیین موقعیت یا به دست اوردن اطلاعات مربوط به موقعیت با استفاده از ویژگیهای انتشار امواج رادیویی
radio determination
سیگنال اضطرار رادیویی حروف sos ارسال شده بدون فاصله بین حروف ، با رمز مورس ( سه نقطه ، سه خط ، سه نقطه ) یا کلمه گفته شده ( می دی ) که روی یکی از بسامدهای اضطراری بین المللی ارسال شده باشد
radio distress signal
مهندسی رادیو حوزه ای از مهندسی که به تولید ، ارسال و دریافت امواج رادیویی و طراحی ، ساخت و آزمایش تجهیزات مربوطه می پردازد
radio engineering
نگاشت محیطی رادیویی
radio environment map
فکس رادیویی مخابره فکس یا رادیو
radio facsimile
محو شدگی رادیویی ، سیاه شدگی ، سیاه شدگی رادیویی افزایش ناگهانی و غیر عادی یونده شدگی در لایه های پایین تر یونسفر که سبب افزایش جذب امواج رادیویی عبوری از این نواحی می شو در نتیجه سیگنالها در گیرنده محو می شود و ممکن است تا یک ساعت طول بکشد بسامدهایی از حدود 3 تا 10 مگاهرتز بیشتر تحت تاثیر قرار می گیرند اما تنها بخشی از مسیر سیگنال یا همه ی آن که در روشنایی روز قرار دارد ارسال بسامدهایی حدود متر از 100 کیلو هرتز معمولاً به طور همزمان بهبود می یابد
radio fadeout , radio black out
شدت میدان رادیویی مقدار موثر شدت میدانمغناطیسی یا الکتریکی در یک نقطه در اثر عبور امواج رادیویی با بسامد معین که مانند شدت میدان الکتریکی بر حسب میکروولت یا میلی ولت بر متر بیان می شود
radio field strength
نسبت میدان به نویز رادیویی نسبت میدان رادیویی به شدت نویز در مکان معین
radio field-to-noise ratio
تعیین رادیویی 1 تعیین موقعیت منبع سیگنالهای رادیویی با به دست آوردن محل تلاقی فرستنده با دو یا چند جهت یاب رادیویی در مکانهای مختلف و سپس محاسبه موقعیت با استفاده از محاسبات مثلثاتی 2 تعیین موقعیت کشتی یا هواپیمای مجهز به تجهیزات جهت یاب با به دست آوردن جهتهای رادیویی در دو یا چند ایستگاه فرستنده در مکانهای معلوم و محاسبه موقعیت با استفاده از مثلثات 3 تعیین موقعیت هواپیمای در حال پرواز با شناسایی راهنمای رادیویی یا تعیین محل تلاقی دو باریکه رادیویی
radio fix
فرکانس رادیویی
radio frequency
فرکانس رادیویی
radio frequency ( rf )
شناسایی فرکانس رادیویی
Radio frequency identification
کهکشان رادیویی کهکشانی متشکل از میلیونها ستاره که سیگنالهای رادیویی با شدتهای مختلف از خود به آسمان گسیل می کنند و در فاصله هزاران سال نوری قرار دارند
radio galaxy
محافظ رادیویی کشتی ، هواپیما یا ایستگاه رادیویی نظامی اختصاص داده شده به شنیدن و ضبط ارسالهای رادیویی و مدیریت ترافیک پیغام در یک یا چند بسامد تخصیصی
radio guard
افق رادیویی مکان هندسی نقاطی که جهت پرتوهای فرستنده در آنها به سطح زمین مماس می شود فاصله تا افق رادیویی تحت تاثیر شکست پرتوها در جو است
radio horizon
تداخل رادیویی تداخل در دریافت سیگنال رادیویی مطلوب با سیگنال رادیویی نامطلوب یا اغتشاش رادیویی
radio interference
تداخل سنج رادیویی تداخل سنجی که بسامدهای رادیویی کار می کند و برای ستاره شناسی رادیویی و ردیابی ماهواره ها به کار می رود
radio interfermoeter
باریکه فرود رادیویی باریکه رادیویی برای هدایت عمودی هواپیما در هنگام کاهش ارتفاع برای فرود روی زمین
radio landing beam
خط موقعیت رادیویی خط موقعیتی که با جهت یاب رادیویی به دست می آید
radio line of position
ارتباط رادیویی سیستم رادیویی که کانال مخابراتی یا کنترلی بین دو نقطه معین را ایجاد می کند
radio link
کنترل ارتباط رادیویی
radio link control
شناسایی رادیویی شناسایی پیامهای رادیویی ارسالی و دریافتی همراه با اطلاعات مربوط دیگر که عملگرهای رادیویی به دست آورده اند
radio log
نقشه رادیویی
Radio map
نگاشت رادیویی
radio mapping
فلزیاب رادیویی
radio metal locator
تسهیم کردن رادیویی 1 تقسیم کانال رادیویی به تعداد کانال صدا یا رمز با استفاده از تقسیم بسامدی یا تقسیم زمانی 2 اتصال دو یا چند فرستنده یا گیرنده به یک آنتن از طریق شبکه های تزویج مناسب
radio multiplexing
ناوبری رادیویی ناوبری ، سیگنالهای رادیویی با استفاده از تجهیزاتی از قبیل جهت یابی رادیویی ، فاصله یابهای رادیویی ، راهنماهای رادیویی ، لورن و GPS
radio navigation
وسایل ناوبری رادیویی وسایل ناوبری که از سیگنالهای رادیویی استفاده می کنند مانند وسایل ناوبری راداری
radio navigation aid
هدایت ناوبری رادیویی هدایت یا کنترل موشک هدایت شونده در طول مسیر ثابت با استفاده از فرستنده های رادیویی خارجی
radio navigation guidance
شبکه رادیویی شبکه ای از ایستگاههای رادیویی ایجاد شده برای اهداف مخابراتی
radio net
هویت موقت شبکه رادیویی
radio network temporary identivy
نوبز رادیویی نویزی که در طیف رادیویی ایجاد می شود
radio noise
متصدی رادیو کسی که با دستگاههای ارسال و دریافت رادیویی کار می کند
radio operator
رادیو فتولومینسانس نو تبی موادی مانند فلوریت و کونزیت در نتیجه تابش پرتوهای بتا و گاما به دنبال قرار گرفتن آنها در معرض نور
radio photoluminescence
پیش بینی انتشار رادیویی پیش بینی کیفیت یا چگونگی انتشار امواج رادیویی تحت تاثیر عوامل مانند لکه های خورشیدی و تغییرات فصلی ، این پیش بینی به طور متناوب از سوی موسسه ملی استانداردها و فناوری ( nist ) منتشر می شود
radio propagation predicton
کشف معادن با رادیو
radio prospecting
برد رادیویی ، راهنمای برد رادیویی ، برد تسهیلات ارسالی رادیویی که سیگنالهایی را تابش می کند که هواپیماها از روی آن جهت خود را نسبت به ایسگاه فرستنده تعیین می کند برد رادیویی A-N چهار سیگنال را در چهار جهت ارسال می کند
radio rang , radio - range beacon , range
گیرنده رادیویی
radio receiver
گیرنده رادیویی ، رادیو ، دستگاه رادیو ، گیرنده گیرنده ای که امواج رادیویی را به صدا یا سیگنالهای حس کردنی دیگر تبدیل می کند
radio recever , radio , radio set , receiver
دریافت رادیویی دریافت پیامها ، برنامه ها یا اطلاعات دیگحر با رادیو
radio reciption
تکرار کننده رادویی ، سیستم رله رادویی ، سیستم رله تکرار کننده ای که به عنوان ایستگاه میانی برای سیگنالهای مخابراتی رادیویی ارسالی یا برنامه های رادیویی از یک ایستگاه ثابت به ایستگاه دیگحر عمل می کند به این ترتیب برد قابل اعتماد ایستگاه های مبدا افزایش می یابد تکرار کننده ریز موج نمونه ای از آن است
radio repearer , radio relay system , relay system
کنترل منبع رادیویی
radio resource control
سیگنال رادیویی سیگنال ارسال شده با رادیو
radio signal
سکوت رادیویی مدت زمانی که در طول آن ارسال از ایستگاه رادیویی متوقف می شود این زمان می تواند امکان دریافت از ایستگاههای دیگر یا دریافت سیگنالهای اضطراری ضعیف را فراهم کند
radio silence
آسمان رادیویی آسمانی که انسان می توانست در صورت حساس بودن چشمهایش به امواج رادیویی به جای نور ، مشاهده کند
radio sky
منبع رادیویی منطقه ای در آسمان که تجهیزات ستاره شناسی رادیویی از آن امواج رادیویی دریافت می کند
radio source
طیف رادیویی ، طیف RF تمام محدوده بسامدی که در آن می توان امواج رادیویی مفید تولید کرد این محدوده از بسامدهای شنوایی تا حدود 300 گیگا هرتز گسترده می شود طیف رادیویی به هشت باند تقسیم شده است ( باند یا بسامد رادیویی را ببینید )
radio spectrum , rf spectrum
ستاره رادیویی منبع رادیویی مجزا در آسمان که معمولاً متناظر با یک ستاره نورانی شناخته شده نیست و بنابر این آن را منبع رادیویی نامید خورشید تنها ستاره شناخته شده ای است که امواج رادیویی گسیل می کند
radio star
ایستگاه رادیویی ایستگاه مجهز شده برای مخابرات رادیویی یا پخش رادیویی
radio station
تداخل ایستگاه رادیویی تداخل ناشی از ایستگاههای رادیویی دیگر با ایستگاه مطلوب برای دریافت
radio -station intrference
خورشید رادیویی خورشیدی که تابش الکترومغناطیسی در قسمت رادیویی طیف شناخته می شود
radio sun
سیستم رادیویی نصب تجهیزات رادیویی کامل که امکان مخابرات چند کاناله را بین دو نقطه فراهم می کند
radio system
رادیو تلگرافی تلگراف ارسال شده با امواج رادیویی به جای سیم در رادیو تلگراف معمولاً از رمز مورس بین المللی استفاده می شود ، تلگراف بیسیم
radio telegraphy
رادیو تلفن ، رادیوفون 1 واژه ای برای اشاره به تلفن ار طریق کانالهای رادیویی ، 21 فرستنده رادیویی و گیرنده رادیویی که همراه با یکدیگر امکان مخابرات تلفنی دو طرفه را با رادیو فراهم می کنند
radio telephone , radiophone
فرستنده رادیو تلفن فرستنده رادیو که قادر به ار مدوله سازی ، AF ، مانند صدا و موسیقی است ، فرستنده تلفن بیسیم
radio telephone transmitter
تلفن بیسیم
radio telephony
تلسکوپ رادیویی سیستمی متشکل از آنتنی برای جمع آوری سیگنالهای رادیویی آسمانی و گیرنده ای برای آشکار سازی و ثبت آنها ، این آنتن همانند عدسیهای شیئی یا آینه تلسکوپ نوری است و گیرنده / ثبت کننده آن شبیه به ترکیب چشم و مغز ، فیلم عکاسی یا ضبط تصویر است شکل ظاهری آسمان در طول موجهای رادیویی با شکل ظاهر نوری آن تفاوت دارد زیرا خورشید در آن کم اهمیت تر است در حالی که راه شیری سیگنالهای با قدرتی را تابش می کند بقیه آسمان با منابع رادیویی که اغلب آنها به اجسام قابل دیدن با چشم غیر مسلح مربوط نیستند ، لکه لکه می شود پنجره رادیویی از طول موج چند میلیمتری تا دهها متر گسترده می شوند و امکان استفاده از هر نوع آنتنی را فراهم می کند
radio telescope
ارسال رادیویی ارسال سیگنالها از طریق فضا در بسامدهای رادیویی با تابش امواج الکترومغناطیس
radio transmission
فرستنده رادیویی فرستنده ای که توان RF را برای ارسال از طریق فضاغ به شکل امواج رادیویی تولید میکند
radio transmitter
موج رادیویی موج الکترومغناطیس تولید شده با معکوس شدن جریان در رسانا با بسامدی از حدود 10 کیلو هرتز تا 3000 گیکا هرتز امواج رادیویی در فضا با سرعتی در حدود سرعت نور( 299792/458 کیلو متر بر ثانیه یا 186000 مایل بر ثانیه ) حرکت می کنند
radio wave
انتشار امواج رادیویی انتقال انرژی از طریق فضا با تابش الکترومغناطیس در بسامدهای رادیویی
radio wave propagation
سیستم دسترسی چند گانه باند گسترش رادیویی
radio wideband multiple access system
پنجره رادیویی باند بسامد که از حدود 6 MHZ تا 30GHZ گسترده می شود و امکان ورود و حرکت تابشهای جهان خرج را به جو زمین فراهم می کند
radio window
منبع پرتوزا هر کمیتی از ماده پرتوزا که به عنوان منبع تابش یونیده ساز به کار می رود
radioactice source
پرتوزا بروز ویژگی پرتوزایی ، این منبع می تواند طبیعی یا ساخت بشر باشد ، رادیو اکتیو ، پرتوزا
radioactive
زوال پرتوزا ، واپاشی پرتوزا تبدیل خود به خود هسته به یک یا چند هسته دیگر این فرایند شامل : الف گسیل ذرات الفا ، الکترون ، پوزیترون و پرتوهای گاما از هسته ، ( ب ) گیر اندازی یا بیرون اندازی الکترونهای در حال گحردش به دور هسته یا ، ( ج ) شکاف ، است سرعت واپاشی پرتو زا به صورت نیم عمر هسته بیان می شود
radioactive decay
عنصر پرتو زا عنصری که خود به خود دچار فروپاشی می شود و پرتو ها و ذرات متعددی از آن گسیل می شود مانند رادیم ، توریم و اورانیم ، عنصر رادیو اکتیو
radioactive element
نشر پرتوزا گاز پرتو زا ساطع شونده از عناصر پرتوزای معین به این ترتیب از رادیوم ، از توریم ، نورون و از استینون ساطع می شود
radioactive emanation
نیم عصر پرتوزا زمان لازم برای کاهش رادیو ایزوتوپ معینی به نصف مقدار اولیه آن
radioactive half-life
ماده پرتوزا ماده ای که دارای یک یا چند عنصر سازنده با پرتوزایی قابل توجه است ، مواد رادیوآکتیو
radioactive material
تشعشع رادیو اکتیو
radioactive radiation
ذرات رادیوآکتیو
radioactive rays
استاندارد پرتوزا نمونه ای از ماده پرتوزا ، معمولاً با نیم عمر طولانی که در آن تعداد و نوع اتمهای پرتوزا و مشتقات آنها از خود نشان می دهند ذرات آلقا و یتا و بعضی مواقع پرتوهای گاما با واپاشی هسته های اتم سیل می شوند
radioactive standard
پرتوزایی
radioactivity
رادیو بیولوژی شاخه ای از زیست شناسی که به بررسی اثرات تابش بر بافتهای زنده می پردازد
radiobiology
بسامد رادیویی
radio-frequency
فزون ساز بسامد رادیویی
radio-frequency amplifier
چوک رادیو
radio-frequency choke
شناسایی فرکانس رادیویی
radiofrequency identification (RFID)
تداخل بسامد - رادیویی؛ تداخل RF تداخل در دریافت رادیویی که در بسامد سیگنال مطلوب یانزدیک آن اتفاق می افتد و می تواند ناشی از منابع طبیعی مانند رعد و برق یا منابع ساخت بشر مانند دستگاههای جوش قوسی یا ماشینهای دیاترمی ، کموتاسیون موتور DC یا باز شدن اتصالهای رله باشد
radio-frequency interference; rf interference
مبدل بسامد رادیویی
radio-frequency transformer
زاویه سنج رادیویی زاویه سنجی که به عنوان بخشی از جهت یاب رادیویی به کار ی رود در سیستم بلینی-توسی ، دو آنتن حلقوی که با زاویه عمود نسبت به یکدیگر قرار دارند به پیچکهای میدان در زاویه سنج رادیویی متصل می شوند با استفاده از پیچک جستجوگر قابل گردش که به طور القایی با پیچکهای میدان تزویج شده است ، جهتها به دست می آیند
radiogoniometer
زاویه سنجی رادیویی علم تعیین جهت دریافت امواج رادیویی
radiogoniometry
رادیوگرام پیغام ارسال شده از رادیو
radiogram
سیستم دایت رادیویی سیستم هدایتی که از سیگنالهای رادیویی برای هدایت پرواز موشک یا وسایل دیگر از ایستگاه زمینی استفاده می کند
radio-guidance system
بمب هدایت شونده رادیویی بمب زمینی هدایت شونده با کنترل رادیویی ازخارج موشک
radio-guided bomb
مکان رادیویی تعیین جهت ، موقیعت یا حرکت جسمی با استخراج ویژگیهای معلوم امواج رادیویی
radiolication
پرتو شناختی واژه ای برای اشاره به تابش هسته ای ، پرتوزایی و سلاحهای اتمی
radiological
دفاع پرتویی دفاع در برابر اثرات پرتوزایی سلاحهای اتمی که شامل آشکارسازی و اندازه گیری میزان پرتوزایی ، حفاظت افراد در برابر پرتوزایی و پاکسازی منطقه و تجهیزات است
radiological defense
دز پرتوشناختی مقدار کل تابش یونیده ساز جذب شده در بدن فرد قرار گرفته در معرض هر نوع منبع تابش
radiological dose
پرتو شناسی
radiology
رادیو-نورتابی روشنایی تولید شده از انرژی تابشی مانند پرتوهای X ، گسیلهای پرتوزا ، ذرات آلفا یا الکترونها
radioluminescence
رادیو -فلز نگاری آزمیش ساختار بلوری و مشخصه های دیگر فلزات آلیاژها با دستگاههای پرتوX
radiometallography
هوانگار رادیویی
radiometeorograph
رادیو- هواشناسی شاخه ای از هواشناسی که به بررسی انتشار انرژی رادیویی در جو و استفاده از دستگاههای رادیویی و راداری در هواشناسی می پردازد
radiometeorology
تابش سنج ابزاری که انرژی تابش را اندازه می گیرد مانند بلومتر ، ریز تابش سنج ، تابش سنج ریز موج و ترموپیل ، پرتو سنج
radiometer
پرتو سنجی
radiometric
تابش سنجی اندازه گیری کمیتهای مربوط به انرژی تابشی
radiometry
هسته رادیویی ؛هسته پرتوزا ماده ای که خواص پرتوزایی از خود نشان می دهد
radionuclide ; radioactive nuclide
امواج رادیویی در بستر فیبر نوری
radio-over-fiber
پرتو- کدر ماده ای که پرتوهای X یا شکل های دیگر تابش ، نفوذ قابل توجهی در آن ندارند
radiopaque
مانع پرتو- کدر مانعی که ارتباط مخابراتی بین هواپیما و زمین را قطع می کند
radiopaque obstacle
تلفن بیسیم
radiophone
عکس رادیویی 1 عکس ارسال شده با امواج رادیویی به گیرنده فکس 2 facsimile ، عکاسی رادیویی
radiophoto
رادیو سوند ، هوانگار رادیویی ترکیب دستگاه ثبت پدیده های جوی با یک فرستنده رادیویی وقتی که این دستگاه با بالن بالا فرستاده می شود می تواند سیگنالهای رادیویی قابل ثبتی را به ایستگاه زمینی بفرستد که به صورت اطلاعات فشار ، دما و رطوبت در فاصله های زمانی منظم در حین بالا رفتن آن بر گرداندن شود پس از انفجار بالن ، دستگاه با چتر فرود می آید
radiosounde , radio meteorograph
فرستنده رادیو تلگراف فرستنده رادیویی که قادر به کار با سیگنالهای رمز ( گسیل نوع A1, B ) است
radiotelegraph
پیام اضطرار رادیو تلفنی لغت ( mayday ) متناظر با تلفظ فرانسوی ( moider ) که در شرایطی مشابه ارسال سیگنال SOS به رمز با رادیو تلگراف گفته می شود
radiotelephone distress call
رادیوتلفن مخابرات صدای دو طرفه ( تلفن ) بر اساس امواج رادیویی و بدون سیمهای اتصال بین دوایستگاه
radiotelephony
رادیو تله تایپ شکلی از تلراف رادیویی باند باریک با چاپ مستقیم برای رونوشت برداری خودکار با دور چاپگحر متصل به گیرنده ها و فرذستنده های رادیویی
radioteletype
دور تحریر گر رادیویی دور تحریرگر و تجهیزات مربوط به آن برای کار کردن از طریق کانال رادیویی به جای سیم
radioteletypewriter
نورتابی حرارتی رادیویی نورتابی مواد شیشه ای و بلوری خاص در نتیجه تابش دهی با پرتوهای بتا و گاما پس از حرارت دیدن
radiothermoluminescence
تکنیسین رادیو
radiotrician
رادیم عنصر فلزی با پرتوزایی بالا که پرتوهای الفا ، بتاو گاما تابش می کندو عدد اتمی آن 88 است
radium
شعاع
radius
مبنا ، ممیز
radix
نماگذاری مبنایی نمادگذاری مکانی که رقمهای متوالی در آن به صورت ضریبهای توانهای صحیح متوالی عددی به نام مبنا تعبیر می شوند عدد نشان داده شده برابر با جمع این سری توانهاست در نتیجه 5762 براب ربا جمع سری توانها( 5 ضربدر 10 به توان 3 بعلاوه هفت ضربدر 10 به توان 2 و شش ضربدر 10 به توان 1 و 2 ضربدر 10 به توان صفر ) که عدد 10 مبنا است
radix notation
( جا به جا شده ی حروف کلمات NO RADIO بعلاوه S ) محو شدگی رادیویی که بیشتر در مناطق قطبی اتفاق می افتد و به نظر می رسد که در اثر انفجارهای خورشیدی ، لکه های خورشیدی یا شفق قطبی باشد
radnos
رادام پوشش حفاظت کننده آنتن رادار که از مواد دی الکتریک ( معمولاً ورفه های پلاستیکی ) ساخته می شود و در براب رانرژِ RF شفاف است ، برج رادار
radome
رادون عنصر گازی با پرتوزایی بالا ، عدد اتمی 86 و وزن اتمی222 ، در سری پرتوزای اورانیم این عنصر بعد از رادیم است
radon
سکوت راداری مدت زمانی که در طول آن ارسال راداری ، معمولاً به دلایل امنیتی ، متوقف می شود
radsr silence
زمان خواندن؛ زمان دسترسی فاصله زمانی بین لحظه ای که درآن اطلاعات از حافظه کامپیوتر فراخوانده می شود تا لحظه ای که ارایه اطلاعات به کامپیوتر کامل می شود
read time; access time
زمان -حقیقی انجام محاسبه ای در حین فرایند فیزیکی مربوط به آن ، به طوری که نتایج آن برای هدایت فرایند فیزیکی در دسترس باشد این کار در کنترل صنعتی معمول است ، بلادرنگ ، زمان حقیقی
real time
بلادرنگ
realtime
زمان بازیابی
recovery time
زمان مرجع لحظه ای نزدیک به آغاز سوییچینگ که به عنوان مرجعی برای اندازه گیریهای زمانی در کامپیوتر دیجیتال انتخاب می شود این لحظه می تواند اولین لحظه ای باشد که درآن مقدار لحظه ای پالس راه اندازی ، پاسخ ولتاژ سلول مغناطیسی یا پاسخ ولتاژ مجموع به کسر معینی از دامنه قله پالس خود برسد
reference time
طول عمر نسبی
relative life time
زمان آرامش
relaxation time
زمان آرامش 1 ثابت زمانی لازم برای تغییر ناگهانی نیروی مغناطیس کننده برای رساندن القای مغناطیسی به درصد معینی از مقدار جدید ان 2 زمان حرکت الکترون در فلز پیش از پراکنده شدن و تلف شدن اندازه حرکت آن
relaxation time
زمان رها سازی کل زمان صرف شده از لحظه ای که جریان در پیچک رله آغاز می شود تا لحظه ای که بابازشدن اتصالهای بسته با بسته شدن اتصالهای باز ، افت می کند ، زمان قطع
release time
زمان تفکیک ئحداقل فاصله زمانی که دو پالس ولتاژ متوالی در آن می توانند با شمارنده ثبت شوند
resolution time
زمان تفکیک حداقل فاصله زمانی بین دو حادثه مجزا که امکان شمرده شدن یا اشکار شدن آنها را با مدار یا قطع های خاص فراهم می کند
resolving time
زمان پاسخ ، زمان پاسخ زمان لازم برای خروجی سیستم یا قطعه کنترلی برای رسیدن به کسر تعریف شده ای از مقدار جدید آن پس از اعمال ورودی پله یا اغتشاش زمان پاسخ معمولاً بر حسب ثانیه بیان می شود زمان پاسخ تقویت کننده های مغناطیسی اغلب بر حسب چرخه های بسامد خط تغذیه تعریف می شود زمان پاسخ در ابزارهای نشان دهنده ، زمان لازم برای رسیدن عقربه از وضعیت جدید خود به حالت صفر است
response time
زمان تاخیر
retardation time
دوره بازگشت
retrace time
زمان بازآوایی ، زمان بازآوایی زمان لازم برای متوسط چگالی انرژِ صوتی در بسامد معین ، بر حسب ثانیه ، برای کاسته شدن تا یک میلیونیم مقدار حالت پایدار اولیه آن پس از متوقف شدن منبع صوت این مقادیر متناظر با 60 دسیبل کاهش است
reverberation time
وارونی در زمان
reversal in time
زمان بازیابی معکوس
reverse recovery time
زمان نوسان زمانی که در طول آن خروجی جعبه پژواک رادار بالاتر از سطح معینی باقی می ماند آغاز این فاصله زمانی با ارسال پالس است و معمولاً انتهای آن را زمانی در نظر می گیرند که انرژی تابش شده از جعبه پژواک کمتر از حداقل لازم برای ایجاد نمایش روی صفحه رادار می شود
ring time
زمان لرزش نوسانی 1 زمان لازم برای کاهش خروجی مدار نوسانی به سطح از پیش تعیین شده پس از قطع توان ورودی آن 2 زمان بین اتمام پالس رادار ارسال شده و لحظه ای که توان بازتابیده از جعبه پژواک در آن به کمتر از حداقل لازم برای ایجاد نماش می رسد این زمان معیاری برای عملکرد کلی رادار است
ringing time
زمان صعود زمان لازم برای افزایش پالس سیگنال از 10 تا 90% مقدار پایدار نهایی آن این زمان معیاری برای تیزی شکل موج خروجی است ، زمان صعود ، زمان خیز
rise time
زمان چرخش
round-trip time
زمان اجرا
run-time
زمان روبش
scan time
زمان جستجو
search time
زمان نشست
settling time
زمان برپایی
setup time
زمان اتصال کوتاه
short circuit time
زمان تثبیت
stabilization time
زمان استاندارد زمان خورشیدی متوسط ، بر اساس عبور خورشید از نصف النهار معینی به نام نصف النهار زمان که در ناحیه ای به نام منطقه زمانی به کار می رود
standard time
زمان راه اندازی
starting time
تاخیر زمانی ذخیره
storage delay time
زمان جاروب
sweep time
زمان سوییچینگ 1 فاصله زمانی بین زمان مرجع و آخرین لحظه ای که در آن پاسخ ولتاژ لحظه ای سلول مغناطیسی به کسر معینی از مقدار قله ی رسد 2 فاصله زمانی بین زمان مرجع و اولین لحظه ای که در آن پاسخ ولتاژ مجموع لحظه ای سلول مغناطیسی به کسر معینی از مقدار قله آن می رسد
switching time
زمان معیاری از طول مدت یک اتفاق واحد اصلی زمان ثانیه است
time
زمان نگه داری نشانه
token holding time
زمان لبه پسین پالس زمانی که دامنه ی لحظه ای پاس برای بار دوم به کسر معینی از دامنه قله پالس می رسد
trailing-edge pulse time
زمان انتقال کل زمان صرف شده بین باز شدن یک مجموعه از اتصالها رله و بسته شدن مجموعه دیگری از اتصالها ، پس از آرام شدن لرزشهای همه اتصالها
transfer time
طول عمر ترانسفورماتور
transformer lifetime
زمان بازیابی گذرا زمان لازم برای خروجی مدار برای بازگشتن به حدود تعیین شده به دنبال تغییر پله ای در جران بار خروجی
transient recovery time
زمان گذرا
transient time
زمان گذر زمان لازم برای حرکت الکترون یا ذره ی باردار دیگر بین دو الکترود در لامپ الکترونی یا ترانزیستور ، زمان گذار
transit time
زمان ارسال فاصله زمانی مطلق از ارسال تا دریافت سیگنال
transmission time
زمان سکوت تراپاسخگر فاصله ی زمانی بین شورع پالس و اولین لحظه ای که در آن تراپاسخگر می تواند پالس جدیدی را درافت کند یا پاسخ دهد
transponder dead time
زمان جهانی زمان خورشیدی میانگین در گرینویچ ، انگلستان ، که از نیمه شب حساب می شود قبلاً آن را زمان میانگین گرینویچ (GMT ) می نامیدند
universal time
طول عمر حجمی فاصله زمانی متوسط بین تولید و باز ترکیب حاملهای اقلیت در نیمرسانای همگن
volume lifetime
زمان جوش زمانی که جریان جوشکاری از قطعه کار به هنگام انجام جوشکاری می گذرد
weld time
زمان کار
working time
زمان نوشتن؛ زمان دستیابی فاصله زمانی بین لحظه ای که اطلاعات برای ذخیره شدن آماده است و لحظه ای که ذخیره سازی در کامپیوتر کامل می شود
write time; access time
زمان Z زمان میانگین در نصف النهار گرینویچ که در مخابرات برای همزمان سازی محاسبه های زمانی به کار می رود ساعت 2400 زمان Z معادل با 1600PST ، 1700MST ، 1800CST ، 1900EST ، 1400 زمان استاندارد هاوایی ، 800 زمان استاندارد مانیل ، 300 زمان استاندارد مسکو و 100 زمان استاندارد برلین است آن را زمان Z می نامند
zebra time ; z time

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای مقاله ISI مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن