معنی judicial sale

حقوق

judicial sale

فروش به موجب حکم دادگاه یا با نظارت دادگاه

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی judicial sale

at the moment of the sale

حین البیع

at the time of the sale

حین البیع

bill of sale

سند فروش ، بیع نامه

cash sale

فروش نقدی

conditional bill of sale

بیع نامه با شرط اختیار

conditional sale

بیع شرط

conditions of sale

شرایط اساسی معامله

consequence of a sale

آثار بیع

contract of sale

قرارداد بیع

credit sale

فروش نسیه ، فروش نسیه نسیه فروختن

deed of sale

بیع نامه ، سند فروش

executed sale

فروش قطعی ، بیع قطعی

executory sale

بیع موجل

for sale

فروشی

forced sale

فروش قانونی ، فروش اجباریفروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است

forward sale

پیش فروش ، نسیه فروختن

invalid sale

بیع فاسد

irrevocable sale

بیع قطعی ، بیع منجز

judicial

قضایی

judicial assistance

معاضدت قضایی

judicial attachment (see also: attachment, warrant of attachment, writ of attachment)

قرر (یا حکم) توقیف مال یا شخص

judicial authorities

مراجع قضایی

judicial comity

اصل نزاکت قضایی

judicial court

محاکم عدلیه ، دادگاههای دادگستری

judicial days

ایام اداری دادگاه

judicial dictum (see also: dictum, obiter dictum)

اضهارات جنبی قاضی که لزومأ ارتباطی به دعوی یا تأثیری در حکم صادره ندارد ، مقدمات حکم ، نظر طردأ للباب

judicial discretion

صلاحدید ، صوابدید ، تشخیص یا اختیار قضایی

judicial error

اشتباه قضایی

judicial interrogator

بازپرس ، قاضی تحقیق

judicial jurisdiction

صلاحیت قضایی

judicial notice

بداهت قضایی ، امر بدیهی و محرز از نظر دادگاه

judicial office

سمت قاضی

judicial power

قوه قضاییه

judicial precedent

رویه قضایی

judicial precedents

رویه های قضایی

judicial procedures

روش های قضایی

judicial proceeding

رسیدگی قضایی ، جریان دادرسی

judicial proceedings

دادرسی های قضائی

judicial process

دادرسی ، پروسه قضایی ، جریان قضایی ، جریان رسیدگی ، احضاریه صادره جهت حضور خوانده در دادگاه

judicial propriety

اصل صحت عمل قضایی

judicial record

پرونده دعوی

judicial remedy

جبران خسارت (یا احقاق حق) به حکم دادگاه

judicial review

بررسی تصمیمات دستگاههای اجرایی دولت توسط دادگاه

judicial separaion

جدایی زن و شوهر از نظر حقوقیدر این حالت زن و شوهر از هر جهت مجردمحسوب می شوند ولی حق ازدواج مجدد راندارند و روابطشان با جنس مخالف زناتلقی می شود

judicial settlement

تسویه قضایی ، حل اختلاف قضایی

judicial settlement of disputes

حل و فصل قضایی مناقشات

judicial supervision

نظارت قضایی

judicial writ

نامه رسمی صادره از محکمه

memorandum sale

بیع مشروط

object of sale

مبیع ، کالا

on sale

فروشی ، در معرض فروش گذاشته شده

particulars of sale

اوصاف مبیع ، شروط و مواعد عقد بیع

power of sale

حق فروش اموال بدهکار توسط طلبکار (مانند فروش عین مرهونه توسط مرتهن)

put up for sale

به معرض فروش گذاشتن

quitclaim bill of sale

سند فروش و ترک دعوی

revocable sale

بیع شرط ، بیع غیر قطعی

sale

فروش، leather

salvage sale

فروش اضطراری ، فروش اموال در حال تقویت

short sale

معامله سلف ، بیع سلفپیش فروشی ، سلم

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی حقوق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی حقوق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی حقوق از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی judicial sale

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی judicial sale

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی حقوق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی حقوق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما