معادل انگلیسی به معرض فروش گذاشتن

حقوق

به معرض فروش گذاشتن

put up for sale

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی به معرض فروش گذاشتن

حین البیع

at the moment of the sale

حین البیع

at the time of the sale

سند فروش ، بیع نامه

bill of sale

فروش نقدی

cash sale

بیع نامه با شرط اختیار

conditional bill of sale

بیع شرط

conditional sale

شرایط اساسی معامله

conditions of sale

آثار بیع

consequence of a sale

قرارداد بیع

contract of sale

فروش نسیه ، فروش نسیه نسیه فروختن

credit sale

بیع نامه ، سند فروش

deed of sale

فروش قطعی ، بیع قطعی

executed sale

بیع موجل

executory sale

فروشی

for sale

فروش قانونی ، فروش اجباریفروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است

forced sale

پیش فروش ، نسیه فروختن

forward sale

بیع فاسد

invalid sale

بیع قطعی ، بیع منجز

irrevocable sale

فروش به موجب حکم دادگاه یا با نظارت دادگاه

judicial sale

بیع مشروط

memorandum sale

مبیع ، کالا

object of sale

فروشی ، در معرض فروش گذاشته شده

on sale

اوصاف مبیع ، شروط و مواعد عقد بیع

particulars of sale

حق فروش اموال بدهکار توسط طلبکار (مانند فروش عین مرهونه توسط مرتهن)

power of sale

مطرح کردنارائه یا توضیح دادنپیش رفتن

put

کسی را سوگند دادن

put a person on his oath

بیع خیاری

put and call

برآورد کردن

put at

ارائه دادن ، اقامه کردن

put in

مدعی مالکیت چیزی شدن

put in a claim for something

به موقع اجرا گذاشتن

put in force

در زندان افکندن ، به زندان انداختن

put in jail

عمل یا بیع خیاری که در آن خیار فسخ درصورت تنزل ارزش پول پیش بینی شده باشد

put in more

گرو گذاشتن

put in pledge

تصرف کردن

put in possession

اجرا کردن

put in practice

اجرا کردن ، به مورد اجرا گذاردن

put into effect

تصفیه کردن ، منحل کردن

put into liquidation

به مصادره گرفتن

put into requisition

امضا کردن

put one's signature to

خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل ازتسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند

put option

اجاره دادن

put out on lease

به بهره گذاشتن

put out to interest

مذاکرات را کافی دانستن و رای گرفتن

put the question

کشتن ، به قتل رساندن

put to death

برای گرفتن اعتراف زجر دادن

put to the question

شکنجه کردن

put to the torture

توقیف کردن ، متوقف کردن

put under the ban

برای انتخابات نامزد کردنسازش کردنجعل کردن

put up

به مزایده گذاشتن

put up to auction

مشهور ، مفروض ، بر حسب شیوع ، مورد قبول عامه

putative

پدر غیر قانونی ، پدر غیر شرعیکسی که بر حسب شیاع محلی پدر یک طفلنامشروع است

putative father

سند فروش و ترک دعوی

quitclaim bill of sale

بیع شرط ، بیع غیر قطعی

revocable sale

فروش، leather

sale

فروش اضطراری ، فروش اموال در حال تقویت

salvage sale

معامله سلف ، بیع سلفپیش فروشی ، سلم

short sale

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی حقوق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی حقوق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی حقوق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی به معرض فروش گذاشتن

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی به معرض فروش گذاشتن

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی حقوق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی حقوق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما