معنی direct interelectrode capacitance

مهندسی برق

direct interelectrode capacitance

ظرفیت بین دو الکترد

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی direct interelectrode capacitance

barrier layer capacitance

ظرفیت بند الکترونی

body capacitance

ظرفیت بدن

capacitance

ظرفیت خازنی ، ظرفیت 1 اندازه ی الکتریکی یک خازن واحد اصلی آن فاراد است اما معمولاً از واحد های کوچک تری نظیر میکروفاراد ، نانو فاراد ، و پیکو فاراد استفاده می شود 2 ویژگی ذخیره ی الکتریسیته در دو سیم مجاور که توسط ماده ی عایق از هم جدا شده اند ، برق پذیری

collector capacitance

ظرفیت کلکتور ظرفیت لایه تهی مربوط به پیوند کلکتور ترانزیستور

collector transition capacitance

ظرفیت گذر کلکتور ظرفیت دو سر ناحیه گذار کلکتور - به - بیس که تراکم ناخالصی آن متغیر است

decoupling capacitance

ظرفیت خازنی کنارگذر

depletion - layer capacitance

ظرفیت لایه تهی ظرفیت خازن فرضی که توسط بارهای مثبت و منفی موجود در لایه ی تهی تشکیل می شود

depletion layer capacitance

خازن لایه تخلیه

depletion-layer capacitance

ظرفیت بند الکترونی

differential capacitance

ظرفیت خازنی دیفرانسیلی مشتق یک مشخصه ی بار نظیر مشخصه ی بار متناوب با مشخصه ی بار میانگین نسبت به ولتاژ و در نقطه ی معینی از آن

diffusion capacitance

ظرفیت نفوذ آهنگ تغییر باربرهای اقلیت انباشته شده در پیوند نیمرسانا یا ولتاژ دو سر آن

direct

مستقیم ، دایم

direct - coupled amplifier

تقویت کننده ی تزویج مستقیم نوعی تقویت کننده ( دی سی ) که طبقات مختلف آن با استفاده از مقاومت یا اتصال مستقیم به هم تزویج شده اند و در نتیجه مولفه ی ( دی سی ) سیگنال ورودی حفظ می شود پاسخ بسامدی این تقویت کننده از بسامد صفر ( دی سی ) شروع می شود و تاحد مشخصی ادامه پیدا می کند

direct - coupled transistor logic

منطق ترانزیستوری تزویج - مستقیم ( دی سی تی ال ) رده ای از مدارهای منطقی که در آن ترانزیستور های درچه ، فلیپ فلاپ ، یا وارونگر مستقیماً و بدون استفاده از مقاومت یا سایر عناصر تزویج به هم متصل شده اند

direct addressing

آدرس دهی مستقیم

direct axis

محور مستقیم

direct connected

ماشینهای بهم پیوسته

direct conversion receiver

گیرنده ی تبدیل مستقیم وسیله ای برا ی تلویزیونهای ماهواره ای یا کابل که به کاربر امکان می دهد به منبع ( آر اف ) متصل شود و خروجی رقمی دریافت کند

direct coupled

تزویج مستقیم

direct coupling

تزویج مستقیم تزویج دو مدار با استفاده از قطعات غیر حساس به بسامد نظیر سیم ، مقاومت یا باتری به گونه ای که هر دو مولفه مستقیم و متناوب سیگنال ورودی بتوانند از مسیر تزویج عبور کنند در کاورک هم محور ، تزویج مستقیم با اتصال مستقیم به رسانای مرکزی کاوک ایجاد می شود ، جفتگری مستقیم

Direct Current

جریان مستقیم ، جریان مستقیم ( دی سی ) جریان الکتریکی که در یک جهت جاری می شود برای اصطلاحات مرتبط با جریان مستقیم به مدخلهای DC مراجعه کنید

direct current a.c. inverter

اینورتر d c به a c

direct current ammeter

آمپر سنج جریان مستقیم

direct current amplifier

تقویت کننده جریان مستقیم

direct current block

سد کننده جریان مستقیم

direct current circuit

مدار جریان مستقیم

direct current coil

هسته جریان مستقیم

direct current coltmeter

ولت متر dc

direct current converter

مبدل جریان مستقیم ، تبدیل گر جریان مستقیم

direct current coupling

تزویج جریان مستقیم

direct current dias

بایاس ( تغذیه ) جریان مستقیم

direct current distribution

توزیع جریان مستقیم

direct current drive

راه انداز ( محرک ) جریان مستقیم

direct current exciation

تحریک جریان مستقیم

direct current feedback

پسخورد جریان مستقیم

direct current field

میدان جریان مستقیم

direct current generator

مولد جریان مستقیم

direct current gnnerator

مولد جریان مستقیم

direct current instrument

سنجه جریان مستقیم

direct current line

خط جریان مستقیم

direct current link

رابط جریان مستقیم

direct current machine

ماشین جریان مستقیم

direct current magnet

مغناطیس جریان مستقیم

direct current magnetic field

میدان مغناطیسی جریان مستقیم

direct current mains

مسیرهای اصلی جریان مستقیم

direct current measurement

سنجش جریان مستقیم

direct current meter

سنجه جریان مستقیم

direct current motor

موتور جریان مستقیم

direct current network

شبکه جریان مستقیم

direct current plant

تاسیسات جریان مستقیم

direct current potential

ولتاژ مستقیم ( dc )

direct current power

توان مستقیم ( dc )

direct current power supply

منبع تغذیه dc

direct current relay

رله جریان مستقیم

direct current resistance

مقاومت جریان مستقیم

direct current restoer

باز ذخیره کننده جریان مستقیم

direct current return

برگشت جریان مستقیم

direct current source

منبع جریان ( ولتاژ ) مستقیم

direct current supply

منبع تغذیه مستقیم

direct current system

سیستم جریان مستقیم

direct current to a.c converter

مبدل dc به a c

direct current voltage

ولتاژ مستقیم

direct digital control

کنترل رقمی مسقتیم ( دی دی سی ) کنترل فرایند یا ماشین به وسیله ی رایانه ی رقمی

direct distance dialing

شماره گیری راه دور مستقیم ( دی دی دی ) نوعی خدمات تلفنی که به مشترک امکان ارتابط با مشترکین خارج از محدوده سکونت خود را می دهد

direct inductive coupling

تزویج القایی مستقیم تزویج از طریق القا کنایی مشترک بین دو مدار یکی از مدارها می تواند مستقیماً به سر موجود روی پیچک مدار دیگری متصل شود

direct lighting

تابش مستقیم ، روشن سازی غیرمستقیم

Direct Load Control

کنترل مستقیم بار

direct memory access

دسیابی مستقیم حافظه ( دی ام ای ) ویژگی ارائه شده از سوی واحد پردازش مرکزی رایانه که طی آن وسایل نجانبی می توانند مستقیماً داده های خود را به حافظه یا دیسک گردان یا نوار خوان مغناطیسی منتقل کنند

direct power control

کنترل توان مستقیم

direct radiation

تشعشع مستقیم

direct reading galvanometer

گالوانومتر بی تبدیل

direct sequence cdma

دنباله مستقیم

direct sum

مجموع مستقیم

Direct torque control

کنترل مستقیم گشتاور

direct transmission

انتقال مستقیم

direct voltage

ولتاژ مستقیم

Direct-Drive Generator

ژنراتور درايو مستقيم

Direct-Driven

هدایت مستقیم

directed dranch '

شاخه جهت دار شاخه ای با جهت مشخص

directed energy weapon

جنگ افزار انرژی هدایت شده

directed graph

گراف جهت دار

direction

جهت

direction finder

جهت یاب ، جهت یاب رادیویی

direction finding angles

زوایای جستجوی جهت

direction of force

جهت نیرو

direction of motion

جهت حرکت

direction of polarization

جهت قطبیدگی جهت خطوط نیروی الکتریک یا بردار الکتریکی در یک موج قطبیده

direction of polirization

جهت پلاریزاسیون

direction of propagation

جهت انتشار جهت شارش میانگین انرژی در هر نقطه ار محیط همسانگرد و همگن ، جهت انتشار موج یا قطبش خطی همان جهت بردار الکتریکی است در موجبر یکنواختت جهت انتشار اغلب در امتداد محور است

direction of rotation

جهت دوران

direction rectifier

یکسوکننده سمتی

directional

جهت دار

directional copler

تزویجگر جهت دار نوعی وسیله موجبر که با استخراج در صد کوچک و ثابتی از انرژی جاری شونده در یک جهت توان خروجی سیستم ریز موج را تعیین می کند این انرژی به یک وات سنج (wattmeter ) داده می شود با استفاده مناسب از یک یا چند تزویجگر جهت دار می توان مانع از اثر انرژی سیگنال بازتابنده روی دقت اندازه گیری شد این وسیله نوعاً قسمت کوچکی از یک موجبر است که به وسیله دو سرواخ یا روزنه ( sperture ) کوچک به فاصله ربع طول موج از هم به موجبر اصلی تزویح می شود قسم کوتاه دارای با تطبیق شده در یک سرو اتصال هم محور در سر دیگر آن است درجه تزویج موجبر اصلی با قسمت کوتاه به قطع روزنه ها بستگی دارد

directional antenna

آنتن جهت دار آنتنی که بخش عمده انرژی را در یک جهت مشخص دریافت یا ارسال می کند بنابر این برای داشتن بیشترین بازده باید در جهت مورد نظر نشانه گیری شود

directional characteristic

مشخصه ی جهت دار تغییر رفتار ترادیسنده یا قطعات دیگر نسبت به جهت

directional deam

باریکه ی جهت دار انرژی الکترو مغناطیسی یا آکوستیک که در جهت معین متمرکز شده باشد

directional doupler

تزویج کننده جهت دار

directional hydrohonep

هیدروفون جهت دار هیدروفونی که پاسخ آن به شدت به صدا بستگی دارد

directional microphone

میکروفون جهت دار میکروفونی که پاسخ آن به میزان قابل توجهی با جهت صدا تغییر می کند

directional overcurrent protection

حفاظت در برابر اضافه جریان جهت‌دار

Directional overcurrent relay

رله فرا جریان جهت‌دار

directional patterns

الگوهای جهت دار

directional phase shifter

انتقال دهنده ی فاز جهت دار نوعی انتقال دهنده ی فاز غیر فعال که تغییر فاز آن در دو جهت ارسال متفاوت است

directional selectivity

گزینندگی جهت دار

directional overcurrent relay

رله اضافه جریان دایرکشنال

direction-finder deviation

انحراف جهت یاب اختلاف بین سمت رادیویی مشاهده شده توسط جهت یاب با سمت واقعی فرستنده

direction-finding station

ایستگاه جهت یاب ایستگاهی رادیویی که دارای تجهیزاتی برای تعیین جهت امواج رادیویی دریافتی است دو یا چند ایستگاه جهت یاب به کمک هم و با استفاده از روش مثلث می توانند محل فرستنده را تعیین کنند

directive

جهت دار ، راهنما

directive beam

باریکۀ جهت‌دار

directive sending

فرستنده جهت دار

directivity

جهت مندی ، جهت گیری؛ راستاوری 1 مقدار بهر ه جهتی آنتن در جهت بیشترین مقدار خود هر جه مقدار جهت گیری بشتر باشد ، باریکه مربوط به انرژی تابش شده باریکتر است 2 نسبت توان اندازه گیری شده در محل سرهای نمونه برداری تزویجگر جهت دار ، در حالتی که فقط یک موج پشرو در خط انتقال موجود باشد ، به توان اندازه گیری شده در همان سرها در حالتی که جهت موج پیشرو معکوس شود این نسبت معمولاً برحسب دسبیل بیان می شود و برای تزویجگر کامل مقدار آن بی نهایت بزرگ است

directivity factor

ضریب جهت گیری 1 نسبت شدت صدای درنقطه دوری از محور اصلی بلندگو به شدت میانگین صدای ارسال شده از طریق کره ای که از آن نقطه می گذرد وبا بلندگو هم مرکز است 2 نسبیت مرجع ولتاژ تولید شده توسط امواج صفایی که به موازات محور اصلی میکروفن با ترادیسنده های دیگر وارد آن می شوند به میانگین مربعی ولتاژ ی که از ورود همزمان امواج صدای یا بسامد و فشار میانگین - مربعی یکسان و با فاز تصادفی به میکروفون به دست می آید در هر حالت بسامد باید مشخص باشد ضریب جهت گیری در آکوستیک معادل با جهت گیری در آنتها است

directivity index , directional gain

شاخص جهت گیر ، بهره جهت گیری ضریب جهت گیری بر حسب دسیبل که مساوی با 10 برابر لگاریتم ضریب جهت گیری در مبنای 10 است

directivity pattern , beam pattern, directional response pattern

الگوی جهت گیری ، الگوی باریکه ، الگوی پاسخ جهت گیری پاسخ گرافیکی ترادیسنده ای که بای گسیل یا دریافت صدا استفاده می شود به صورت تابعی جهت صدای گسیل شده یا فرود امد ه در صفحه مشخص و یا بسامد مشخص نمایش داده می شود

directivity signal

سیگنال جهت گیری سیگنال کاذبی که به دلیل بی نهایت نبودن جهت گیری تزویجگر در خروجی آن ظاهر می شود

directiy lonizing particies

ذرات مستقیماً یوننده ذرات بارداری که برای ایجاد یونش از طریق برخورد دارای انرژی جنبشی کافی هستند مانند الکترون ، پروتون ، و ذرات الفا

directly

مستقیم

directly coupled amplifier

تقویت کننده تزویج مستقیم

directly heated cathode

کاتد افروزه ای

director

جهت دهنده یک عنصر پارازیتی که به اندازه کسری از طول موج در جلوی آنتن گیرنده ی دو قطبی قرار داده می شود تا بهره آرایه را در جهت گلبرگ اصلی افزایش دهد معمولاً به شکل میله ای است که از دو قطبی کوتاهتر است و اتصالی با سیم آنتن ند ارد ، سوی دهنده

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی direct interelectrode capacitance

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی direct interelectrode capacitance

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما