معنی direct current relay

مهندسی برق

direct current relay

رله جریان مستقیم

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی direct current relay

Anti-Islanding Protection Relay

رلۀ حفاظت ضد جزیره ای

auxiliary relay

رله کمکی

capacitance relay

رله ی خازنی نوعی رله ی الکترونیکی که به تغییرات ظرفیت کوچک ، نظیر نزدیک شدن دست به سیم یا صفحه حساس ، پاسخ می دهد

coaxial relay

رله ی هم محور رله ای که بدون هر گونه عدم تطبیق و ایجاد بازتاب ، مدار کابل هم محور را باز و بسته می کند

control relay

رله کنترل

crosspoint reedrelay

رله زبانه ای تقاطعی نوعی رله ی زبانه ای ( قمیش دار ) که دارای دو تا پنج کلید زبانه ای ، یک پیچک نگهدارنده ، و در پیچک انطباق شمار است تغذیه ی همزمان دو پیچک انطباق شمار منجر به بسته شدن یک کلیکد زبانه ای می شود که به طور دائم و به صورت سری به پیچک نگهدارندهی متصل شده است سپس پیچک نگهدارنده اتصال تمام کلید ها زبانه ای را بسته نگه می دارد تااینکه یا از بیرون قطع شود و یا پالسی با علامت مخالف به یکی از پیچکهای انطباق شمار اعمال شود

current - balance relay

رله توازن - جریانی نوعی رله که هنگامی عمل می کند که مقدار دو جریان ورودی به نسبت مشخصی برسد

current relay

رله جریانی رله ای که به جای ولتاژ بر اساس مقدار جریان مشخص عمل می کند

cutout relay

رله باتری پرکن

differential relay

رله ی تفاضلی رله ای با دو سیم پیچ که هنگامی که اختلاف جریان دو سیم پیچ آن به حد مشخصی برسد ، عمل می کند ، رله تفاضلی

direct

مستقیم ، دایم

direct - coupled amplifier

تقویت کننده ی تزویج مستقیم نوعی تقویت کننده ( دی سی ) که طبقات مختلف آن با استفاده از مقاومت یا اتصال مستقیم به هم تزویج شده اند و در نتیجه مولفه ی ( دی سی ) سیگنال ورودی حفظ می شود پاسخ بسامدی این تقویت کننده از بسامد صفر ( دی سی ) شروع می شود و تاحد مشخصی ادامه پیدا می کند

direct - coupled transistor logic

منطق ترانزیستوری تزویج - مستقیم ( دی سی تی ال ) رده ای از مدارهای منطقی که در آن ترانزیستور های درچه ، فلیپ فلاپ ، یا وارونگر مستقیماً و بدون استفاده از مقاومت یا سایر عناصر تزویج به هم متصل شده اند

direct addressing

آدرس دهی مستقیم

direct axis

محور مستقیم

direct connected

ماشینهای بهم پیوسته

direct conversion receiver

گیرنده ی تبدیل مستقیم وسیله ای برا ی تلویزیونهای ماهواره ای یا کابل که به کاربر امکان می دهد به منبع ( آر اف ) متصل شود و خروجی رقمی دریافت کند

direct coupled

تزویج مستقیم

direct coupling

تزویج مستقیم تزویج دو مدار با استفاده از قطعات غیر حساس به بسامد نظیر سیم ، مقاومت یا باتری به گونه ای که هر دو مولفه مستقیم و متناوب سیگنال ورودی بتوانند از مسیر تزویج عبور کنند در کاورک هم محور ، تزویج مستقیم با اتصال مستقیم به رسانای مرکزی کاوک ایجاد می شود ، جفتگری مستقیم

Direct Current

جریان مستقیم ، جریان مستقیم ( دی سی ) جریان الکتریکی که در یک جهت جاری می شود برای اصطلاحات مرتبط با جریان مستقیم به مدخلهای DC مراجعه کنید

direct current a.c. inverter

اینورتر d c به a c

direct current ammeter

آمپر سنج جریان مستقیم

direct current amplifier

تقویت کننده جریان مستقیم

direct current block

سد کننده جریان مستقیم

direct current circuit

مدار جریان مستقیم

direct current coil

هسته جریان مستقیم

direct current coltmeter

ولت متر dc

direct current converter

مبدل جریان مستقیم ، تبدیل گر جریان مستقیم

direct current coupling

تزویج جریان مستقیم

direct current dias

بایاس ( تغذیه ) جریان مستقیم

direct current distribution

توزیع جریان مستقیم

direct current drive

راه انداز ( محرک ) جریان مستقیم

direct current exciation

تحریک جریان مستقیم

direct current feedback

پسخورد جریان مستقیم

direct current field

میدان جریان مستقیم

direct current generator

مولد جریان مستقیم

direct current gnnerator

مولد جریان مستقیم

direct current instrument

سنجه جریان مستقیم

direct current line

خط جریان مستقیم

direct current link

رابط جریان مستقیم

direct current machine

ماشین جریان مستقیم

direct current magnet

مغناطیس جریان مستقیم

direct current magnetic field

میدان مغناطیسی جریان مستقیم

direct current mains

مسیرهای اصلی جریان مستقیم

direct current measurement

سنجش جریان مستقیم

direct current meter

سنجه جریان مستقیم

direct current motor

موتور جریان مستقیم

direct current network

شبکه جریان مستقیم

direct current plant

تاسیسات جریان مستقیم

direct current potential

ولتاژ مستقیم ( dc )

direct current power

توان مستقیم ( dc )

direct current power supply

منبع تغذیه dc

direct current resistance

مقاومت جریان مستقیم

direct current restoer

باز ذخیره کننده جریان مستقیم

direct current return

برگشت جریان مستقیم

direct current source

منبع جریان ( ولتاژ ) مستقیم

direct current supply

منبع تغذیه مستقیم

direct current system

سیستم جریان مستقیم

direct current to a.c converter

مبدل dc به a c

direct current voltage

ولتاژ مستقیم

direct digital control

کنترل رقمی مسقتیم ( دی دی سی ) کنترل فرایند یا ماشین به وسیله ی رایانه ی رقمی

direct distance dialing

شماره گیری راه دور مستقیم ( دی دی دی ) نوعی خدمات تلفنی که به مشترک امکان ارتابط با مشترکین خارج از محدوده سکونت خود را می دهد

direct inductive coupling

تزویج القایی مستقیم تزویج از طریق القا کنایی مشترک بین دو مدار یکی از مدارها می تواند مستقیماً به سر موجود روی پیچک مدار دیگری متصل شود

direct interelectrode capacitance

ظرفیت بین دو الکترد

direct lighting

تابش مستقیم ، روشن سازی غیرمستقیم

Direct Load Control

کنترل مستقیم بار

direct memory access

دسیابی مستقیم حافظه ( دی ام ای ) ویژگی ارائه شده از سوی واحد پردازش مرکزی رایانه که طی آن وسایل نجانبی می توانند مستقیماً داده های خود را به حافظه یا دیسک گردان یا نوار خوان مغناطیسی منتقل کنند

direct power control

کنترل توان مستقیم

direct radiation

تشعشع مستقیم

direct reading galvanometer

گالوانومتر بی تبدیل

direct sequence cdma

دنباله مستقیم

direct sum

مجموع مستقیم

Direct torque control

کنترل مستقیم گشتاور

direct transmission

انتقال مستقیم

direct voltage

ولتاژ مستقیم

Direct-Drive Generator

ژنراتور درايو مستقيم

Direct-Driven

هدایت مستقیم

directed dranch '

شاخه جهت دار شاخه ای با جهت مشخص

directed energy weapon

جنگ افزار انرژی هدایت شده

directed graph

گراف جهت دار

direction

جهت

direction finder

جهت یاب ، جهت یاب رادیویی

direction finding angles

زوایای جستجوی جهت

direction of force

جهت نیرو

direction of motion

جهت حرکت

direction of polarization

جهت قطبیدگی جهت خطوط نیروی الکتریک یا بردار الکتریکی در یک موج قطبیده

direction of polirization

جهت پلاریزاسیون

direction of propagation

جهت انتشار جهت شارش میانگین انرژی در هر نقطه ار محیط همسانگرد و همگن ، جهت انتشار موج یا قطبش خطی همان جهت بردار الکتریکی است در موجبر یکنواختت جهت انتشار اغلب در امتداد محور است

direction of rotation

جهت دوران

direction rectifier

یکسوکننده سمتی

directional

جهت دار

directional copler

تزویجگر جهت دار نوعی وسیله موجبر که با استخراج در صد کوچک و ثابتی از انرژی جاری شونده در یک جهت توان خروجی سیستم ریز موج را تعیین می کند این انرژی به یک وات سنج (wattmeter ) داده می شود با استفاده مناسب از یک یا چند تزویجگر جهت دار می توان مانع از اثر انرژی سیگنال بازتابنده روی دقت اندازه گیری شد این وسیله نوعاً قسمت کوچکی از یک موجبر است که به وسیله دو سرواخ یا روزنه ( sperture ) کوچک به فاصله ربع طول موج از هم به موجبر اصلی تزویح می شود قسم کوتاه دارای با تطبیق شده در یک سرو اتصال هم محور در سر دیگر آن است درجه تزویج موجبر اصلی با قسمت کوتاه به قطع روزنه ها بستگی دارد

directional antenna

آنتن جهت دار آنتنی که بخش عمده انرژی را در یک جهت مشخص دریافت یا ارسال می کند بنابر این برای داشتن بیشترین بازده باید در جهت مورد نظر نشانه گیری شود

directional characteristic

مشخصه ی جهت دار تغییر رفتار ترادیسنده یا قطعات دیگر نسبت به جهت

directional deam

باریکه ی جهت دار انرژی الکترو مغناطیسی یا آکوستیک که در جهت معین متمرکز شده باشد

directional doupler

تزویج کننده جهت دار

directional hydrohonep

هیدروفون جهت دار هیدروفونی که پاسخ آن به شدت به صدا بستگی دارد

directional microphone

میکروفون جهت دار میکروفونی که پاسخ آن به میزان قابل توجهی با جهت صدا تغییر می کند

directional overcurrent protection

حفاظت در برابر اضافه جریان جهت‌دار

Directional overcurrent relay

رله فرا جریان جهت‌دار

directional patterns

الگوهای جهت دار

directional phase shifter

انتقال دهنده ی فاز جهت دار نوعی انتقال دهنده ی فاز غیر فعال که تغییر فاز آن در دو جهت ارسال متفاوت است

directional selectivity

گزینندگی جهت دار

directional overcurrent relay

رله اضافه جریان دایرکشنال

direction-finder deviation

انحراف جهت یاب اختلاف بین سمت رادیویی مشاهده شده توسط جهت یاب با سمت واقعی فرستنده

direction-finding station

ایستگاه جهت یاب ایستگاهی رادیویی که دارای تجهیزاتی برای تعیین جهت امواج رادیویی دریافتی است دو یا چند ایستگاه جهت یاب به کمک هم و با استفاده از روش مثلث می توانند محل فرستنده را تعیین کنند

directive

جهت دار ، راهنما

directive beam

باریکۀ جهت‌دار

directive sending

فرستنده جهت دار

directivity

جهت مندی ، جهت گیری؛ راستاوری 1 مقدار بهر ه جهتی آنتن در جهت بیشترین مقدار خود هر جه مقدار جهت گیری بشتر باشد ، باریکه مربوط به انرژی تابش شده باریکتر است 2 نسبت توان اندازه گیری شده در محل سرهای نمونه برداری تزویجگر جهت دار ، در حالتی که فقط یک موج پشرو در خط انتقال موجود باشد ، به توان اندازه گیری شده در همان سرها در حالتی که جهت موج پیشرو معکوس شود این نسبت معمولاً برحسب دسبیل بیان می شود و برای تزویجگر کامل مقدار آن بی نهایت بزرگ است

directivity factor

ضریب جهت گیری 1 نسبت شدت صدای درنقطه دوری از محور اصلی بلندگو به شدت میانگین صدای ارسال شده از طریق کره ای که از آن نقطه می گذرد وبا بلندگو هم مرکز است 2 نسبیت مرجع ولتاژ تولید شده توسط امواج صفایی که به موازات محور اصلی میکروفن با ترادیسنده های دیگر وارد آن می شوند به میانگین مربعی ولتاژ ی که از ورود همزمان امواج صدای یا بسامد و فشار میانگین - مربعی یکسان و با فاز تصادفی به میکروفون به دست می آید در هر حالت بسامد باید مشخص باشد ضریب جهت گیری در آکوستیک معادل با جهت گیری در آنتها است

directivity index , directional gain

شاخص جهت گیر ، بهره جهت گیری ضریب جهت گیری بر حسب دسیبل که مساوی با 10 برابر لگاریتم ضریب جهت گیری در مبنای 10 است

directivity pattern , beam pattern, directional response pattern

الگوی جهت گیری ، الگوی باریکه ، الگوی پاسخ جهت گیری پاسخ گرافیکی ترادیسنده ای که بای گسیل یا دریافت صدا استفاده می شود به صورت تابعی جهت صدای گسیل شده یا فرود امد ه در صفحه مشخص و یا بسامد مشخص نمایش داده می شود

directivity signal

سیگنال جهت گیری سیگنال کاذبی که به دلیل بی نهایت نبودن جهت گیری تزویجگر در خروجی آن ظاهر می شود

directiy lonizing particies

ذرات مستقیماً یوننده ذرات بارداری که برای ایجاد یونش از طریق برخورد دارای انرژی جنبشی کافی هستند مانند الکترون ، پروتون ، و ذرات الفا

directly

مستقیم

directly coupled amplifier

تقویت کننده تزویج مستقیم

directly heated cathode

کاتد افروزه ای

director

جهت دهنده یک عنصر پارازیتی که به اندازه کسری از طول موج در جلوی آنتن گیرنده ی دو قطبی قرار داده می شود تا بهره آرایه را در جهت گلبرگ اصلی افزایش دهد معمولاً به شکل میله ای است که از دو قطبی کوتاهتر است و اتصالی با سیم آنتن ند ارد ، سوی دهنده

directory

فهرست راهنما

directory server

خدمات رسان فهرست

direct-view storage fube

لامپ نمایشگر ذخیره ای

direct-view storage tube

لامپ نمایشگر ذخیره ای نوعی لامپ پرتو - کاتدی با شبکه دخیره کننده که گسیل ثانویه الکترون در ان تصویر روشنی را در فواصل زماین طولانی و قابل کنترل فراهم می کند دارای کی یا چند تفنگ نویسنده ، یک تفنگ سیلابی ، و مدارهایی برای پاک کردن انتخابی است امروزه به جای آن بیشتر از نوسان نماهای رقمی با حافظه نیمرسانا استفاده می شود که تصاویر را به مدت طولانی تر و با کیفیت بیشتر ذخیره می کنند

distance relay

رله دیستانس

dry reed relay

رله زبانه ای خشک ؛ رله ی « قمیش دار » خشک نوعی رله ی زبانه ای که اتصال زبانه ی آن در محفظه ای شیشه ای و فاقد جیوه قرار گرفته است

electric reset relay

رله ی بازنشانی الکتریکی رله ای که تا قبل از بازنشانی توسط ورودی الکتریکی مستقل ، در وضعیت وصل باقی می ماند

electromagnetic relay

رله الکترومغناطیسی

electronic relay

رله الکترونیکی مداری الکترونیکی که عمل رله را بدون استفاده از قطعات متحرک انجام می دهد نمونه ی آن رله ی حالت جامد است

electrostatic relay

رله ی الکتروستاتیکی رله ای که عنصر محرک آن محیط عایقی است که دو یا چند رسانا را از هم جدا می کند وضعیت رساناها نسبت به هم بر اساس جاذبه یا دافعه ی متقابل بارهای الکتریکی اعمال شده به آنها تغییر می کند

electrostrictive relay

رله الکتروتنگشی رله ای که محرک آن ماده دی الکتریک الکتروتنگشی است

Full-Duplex Relay

رلۀ کاملا دوطرفه

half duplex relay

رلۀ نیمه دوطرفه

hermetically sealed relay

رله با درز بندی بی منفذ رله ای که توسط ذوب یا لحیم کاری به صورت دائمی در بدنه ی سرامیکی ، فلزی یا شیشه ای خود درز بندی شده است

impulse relay

رله ی ضربه ای رله ای که با انرژی یک پالس کوتاه مدت و بعد از اتمام آن عمل می کند

induction relay

رله القایی

instantaneous relay

رله لحظه ای

interlock relay

رله ی همبند رله ای متشکل از دو یا چند پیچک که هر کدام آرمیچر و اتصالات خاص خود را دارند قرار گیری پیچکها به گونه ایست که حرکت هر آرمیچر با انرژی دار شدن پیچک مریوط به آن به وضعیت آرمیچر دیگر بستگی دارد

intermittent-duty relay

رله ی کار - ادواری رله ای که به منظور جلوگیری از داغ شدن پیچک آن ، در فواصلی از زمان بی انرژی می شود

latching reed relay

رله ی « قمیش دار» قفلی نوعی رله ی « قمیش» دار ( قمیش : تیغه یا زبانه ای که یک سر آن به پایه ای وصل است و سر دیگر آن آزادانه ارتعاش می کند - مترجم ) که پیچک نگهدارنده ی آن اتصالهای رله را تا زمان آزاد شدن توسط پالسی با قطبیت مخالف یا پالسی که به پیچک آزاد کننده مستقل اعمال می شود ، بسته نگه میدارد

latching relay

رله نگه دارنده ، رله ی قفلی رله ای که اتصالهای آن مادامی که به صورت دستی یا الکتریکی فرمان نگیرند در وضعیت فعال یا غیر فعال خود قفل می مانند این عمل به وسیله یک قفل مکانیکی انجام می شود در حالی که در رله های Lock - Up ، قفل شدن به روشهای مغناطیسی یا الکتریکی صورت می گیرد

lock - up relay

رله قفلی رله ای که در هنگام برق دار شدن با یک آهنربای الکتریکی غیر دایمی ( که فقط با اعمال یک پالس مغناطیسی معکوس آزاد می شود ) یا با اتصالهای کمکی ( که سیم پیچ آن را تازمان قطع شدن مدار برق دار نگه می دارد ) قفل می شود بر خلاف این نوع ف رله ی جفتی به طور مکانیکی قفل می شود

low voltage relay

رله فشار ضعیف

magnetic latching relay

رله نگهدارنده مغناطیسی

magnetic relay

رله مغناطیسی

magnetostrictive relay

رله مغناطوکشسانی رله ای که در اثر تغییر ابعادی ایجاد شده در ماده ی مغناطیسی که در معرض میدان مغناطیسی قرار می گیرد ، عمل می کند

mercury relay

رله جیوه ای رله ای حاوی جیوه که وقتی با یک اتصال پیستون مغناطیسی حرکت داده می شود ، رله وصل میشود

mercury-wetted reed relay

رله زبانه ای تر شده در جیوه رله زبانه ای که در آن اتصالها ، مانند کلید زبانه ای تر شده در جیوه ، با جیوه پوشیده شده اند

meter - type relay , contact - making meter , instrument - type relay

رله نوعی سنجه ، سنجه وصل کننده ، رله نوع ابزاری رله ای با حرکت سنجه ای که یک نشانه contact- bearing دارد که به سمت اتصال ثابت نصب شده بر روی درجه بندی سنجه حرکت می کند یا از آن دور می شود

neutral relay

رله ناقطبی

non-polar relay

رله ناقطبی

notching relay

رله تله ای رله ای که عملکرد آن به پالسهای ورودی متوالی بستگی دارد

optical relay

رله نوری ( مجزاساز ایزولاتور ) نوری که قطعه خروجی آن سوییچ حساس به نوری است که عملکرد قطع و وصل آن مانند اتصالهای رله است در ورودی آن یک LED فروسرخ ( IRED) و یک دیوید ، ترانزیستور ، SCR ، آی سی و یا قطعه حساس به نور دیگری در خروجی آن قرار دارد

Over current relay

رله اضافه جریان

over load relay

رله اضافه بار رله ای که به هنگام جاری شدن جریان بیش از حد عادی برای مدار عمل می کند تادر برابر اضافه بار حفاظت کند

Overcurrent Relay

رله اضافه جریان

Over-Current Relay

رلۀ اضافه جریان

overvoltage relay

رله اضافه ولتاز رله ای که به هنگام رسیدن ولتاژ به اعمال شده به پیچک آن به سطح از پیش تعریف شده عمل می کند ، رله اضافه ولتاژ

phase - sequence relay

رله توالی فاز رله ای که به حالتی پاسخ می دهد که ولتاژ یا جریانهای یک سیستم چند فازی به بیشترین مقادیر مثبت برسند

photorelay

رله نوری

polar relay

رله قطبی

polarized relay

رله جهت دار رله ای که در آن جهت حرکت آرمیچر به جهت جریان برق دار کننده رله بستگی دارد ، رله قطبی

power relay

رله توان 1 رله ای که مقدار توان ورودی از پیش تعریف شده ای عمل می کند 2 رله نهایی در ترتیبی از رله های کنترلی بار یا کنتاکتور مغناطیسی

PRIMARY RELAY

رله اصلی

protection relay

رله حفاظتی

protective relay

رله حفاظتی

reclosing relay

رله بازبستن رله ی که برای دوباره بستن مدار به طور خوکار ، تحت شرایط معین عمل می کند

reed relay

رله زبانه ای

reed relay; magnetic reed relay

رله زبانه ای ؛ رله زبانه ای مغناطیسی رله ای که دارای اتصالهای نصب شده روی زبانه های مغناطیسی است که در طول حباب شیشه ای کوچکی درزگیری شده اند پیچک تحریک کننده به دور حباب یا ساختار هسته فریتی کمکی پیچیده می شوند تا میدان مغناطیسی لازم برای عملکرد رله تأمین کند اتصالها میتوانند خشک یا تر شده در جیوه باشند

relay

رله

reverse - current relay

رله جریان - معکوس رله ای که هر گاه جریان پیچک رله در خلاف جهت عادی از آن بگذرد ، عمل می کند

selector relay

رله انتخاب کننده رله ای که قادر به انتخاب خودکار یک مدار از بین چند مدار است

semiconductor relay

رله نیمرسانا قطعه نیمه رسانایی که عملکردی معادل رله الکترومغناطیسی دارد مانند سوییچ کنترل شده سیلیسیم

sensitive relay

رله حساس رله ای که در جریانهای بسیار کوچک ؛ معمولاً کمتر از 10mA عمل می کند

slow -acting relay; slow -operate relay

رله کند عمل کننده ؛رله کند کار رله تأخیر زمانی که می تواند فاصله ای به اندازه چنئین ثانیه بین برق دار شدن پیچک آن و کشیده شدن آرمیچر وجود داشته باشد این تأخیر را می توان به طور الکتریکی با قرار دادن حلقه فلزی توپر روی هسته رله به وجود آورد

slow release relay

رله کند -رها ساز رله تأخیر زمانی که بین بی برق دن پیچک و رها شدن آرمیچر آن تأخیر زمانی قابل ملاحظه وجود دارد

solid - state relay

رله حالت جامد رله ای که فقط قطعات حالت جامد دارد و قسمت متحرک ندارد

supervising relay

رله نظارت

symmetrical relay

رله متقارن رله ای دارای دو سیم پیچ مجزا که می توانند به طور متقابل به عنوان پیچکهای بازکننده و بسته کننده عمل کنند

telegraph relay

رله تلگراف

telephone relay

رله تلفن رله الکترومکانیکی با اتصالهای چندگانه ، معمولاً 4PDT ، که با ولتاژ پیچک 57 عمل می کند و اتصالهای آن برای سوییچ کردن ولتاژهای تلفنی مناسب هستند امروزه از رله های مینیاتوری با پوششهای تخت برای نصب روی مدارهای چاپی به طور گسترده ای استفاده می شود

thermal relay

رله حرارتی رله عمل کننده با گرمای ناشی از جاری شدن جریان

time- delay relay

رله تاخیر زمانی رله ای که فاصله زمانی قابل توجهی بین برق دار شدن و بی برق شدن پیچک و حرکت آرمیچر آن وجود دارد مانند رله های کند عمل کننده و کند آزاد کنند ه

under voltage relay

رله زیر-ولتاژ رله ای که به هنگام افت ولتاژ پیچک آن به کمتر از مقدر پیش تعیین شده ، عمل می کند

undercurrent relay

رله زیرجریان رله ای که به هنگام افت جریان پیچک آن به کمتر از مقدار از پیش تعیین شده ، عمل می کند

vacuum relay

رله خلأ رله ای که اتصالهای آن در داخل محفظه شیشه ای تخلیه شده ای قرار داده شده است تا امکان کارکرد آن در ولتاژهاغی RF تا 20kV بدون جرقه زدن بین اتصالهای ثابت و متحرک فراهم آید

voltage relay

رله ولتاژ رله ای که در مقادیر ولتاژ از پیش تعیین شده ای عمل می کند

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی direct current relay

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی direct current relay

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما