معادل انگلیسی صدور حکم رد دعوی به دلیلی فقدان موجب قانونی یا با استناد به سکوت یا ابهام قانون

حقوق

صدور حکم رد دعوی به دلیلی فقدان موجب قانونی یا با استناد به سکوت یا ابهام قانون

non liquet, to bring in a finding of

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی صدور حکم رد دعوی به دلیلی فقدان موجب قانونی یا با استناد به سکوت یا ابهام قانون

تحقیق ، کشف حقایق ، حقیقت یابی

fact-finding

هیچکس را نمی توان برای یک جرم دو بار محاکمه کرد

non bis in idem

دیوانه ، مختل المشاعر

non compos mentis

عدم جمع مسئولیت قراردادی و غیر قراردادی

non comul

اظهار بر خلاف واقعیت موجود ممکن نیست

non concedit venire contra factum proprium

بی گناه ، بی تقصیر

non culpabilis

غیر قابل تعلیق

non derogable

دفاع مبتنی بر انکار امضای سند موضوع دعوی

non est factum

روشن نیست ، امتناع دادرس یا داور از صدور حکم ، بدلیل فقدان موجب قانونی یا با استناد به سکوت یا ابهام قانون

non liquet

علیرغم حکم صادره ، صدور حکم به نفع یکی از طرفین علیرغم حکمی که قبلأ به نفع طرف دیگر صادر شده

non obstante veredicto

عدم تعقیب دعوی (توسط خواهان) که منجر به رد دعوی یا صدور رأی غیابی علیه او شود

non prosequitur

مغالطه ، نتیجه گیری غلط

non sequitur

عدم اهلیت (اقامه دعوی) ، عدم قابلیت

nonability

عدم صلاحیت ، عدم قابلیت

non-ability

نکول ، عدم قبولی

nonacceptance

داوری توسط مراجع موقتی و غیر رسمی

nonadministered arbitration

صغیر ، صغر

nonage

نابالغ

non-age

قرارداد عدم تعرض ، قرارداد عدم تجاوز

non-aggression pact

عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محلمی رسیده است

nonagium

جنبش عدم تعهد

Non-Aligned movement

عدم حضور

nonappearance

عدم حضور

non-appearance

عدم حضور

non-attandance

عدم توجه ، عدم قابلیت انتساب

nonattributability

غیر الزام آور

non-binding

روز غیر اداری ، روز تعطیل

nonbusiness day (see also: nonworking day)

سهم غیر نقدی

non-cash share

سهام غیر نقدی

non-cash shares

سهل انگاری

nonchalance

سهل انگار

nonchalant

افسر دون پایه

noncommissioned officer

عدم رعایت ، عدم اطاعت ، عدم موافقت ، عدم قبول ، عدم انجام

noncompliance

عدم رضایت

non-consent

معنی1 غیرقراردادی ، معنی2 ، غیر عهدی

non-contractual

برائت ، بی گناهی ، عدم تقصیر

nonculpability

عدم افشاء

nondisclosure

مفاصاحساب ، گواهی آزاد بودن مال

nonencumbrance, certificate of

ترک فعل ، قصور در انجام وظیفه یا تکلیف قانونی

nonfeasance

بازیگران غیردولتی

Non-Governmental Entities

جرایمی که بدون صدور ادعانامه تعقیبمی شوند

non-indictable offence

غیربین المللی

non-international

عدم مداخله

non-intervention

دفاع شکلی ، دفاع غیر ماهوی

nonissuable plea

فقدان یکی از اصحاب ذینفع دعوی

nonjoinder

عدم صلاحیت

nonjurisdiction (see also: lack of jurisdiction, want of jurisdiction)

عدم مسئولیت

nonliability

حسبی

non-litigious

(موضوع) غیر ترافعی

nonlitigious (issue)

قانون امور حسبی

non-litigious jurisdiction act

غیر نقدی

non-monetary

غیر قابل انتقال ، غیر قابل مذاکره

non-negotiable (see also: not negotiable)

عدم رعایت

non-observance of.....

زیان غیرمالی

non-pecuniary loss

جرم غیر سیاسی

non-political offence

طبقه نامولد

non-producing class

مسلوب المنفعه

non-productive

سازمان یا مؤسسه غیر انتفاعی

nonprofit organization

سازمان های غیرانتفاعی

non-profit organizations

عدم حق مراجعه

nonrecourse

هزینه های غیر مستمر ، هزینه های اتفاقی

nonrecurrent expenditures

سهم بی نام

non-registered share

سهم بی اسم

non-registered shares

غیر مقیم

nonresident

بیگانه غیر مقیم

nonresident alien

عدم مسئولیت

nonresponsibility

نظریه عدم مسئولیت (دولت)

nonresponsibility, theory of

شرکت غیر سهامی ، شرکت غیر انتفاعی

nonstock corporation

ترک دعوی به وسیله خواهان

non-suit

حکم رد دعوی به دلیل عدم اثبات یا عدم تعقیب

nonsuit (see also: dismissal)

جدا از اتحادیه صنفی

non-union

روز غیر اداری ، روز تعطیل

nonworking day (see also: nonbusiness day)

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی حقوق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی حقوق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی حقوق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی صدور حکم رد دعوی به دلیلی فقدان موجب قانونی یا با استناد به سکوت یا ابهام قانون

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی صدور حکم رد دعوی به دلیلی فقدان موجب قانونی یا با استناد به سکوت یا ابهام قانون

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی حقوق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی حقوق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما