معادل انگلیسی رخساره پله
هرپله دارای یک سطح بالایی ویک سطح پایینی است سطوح ظاهرشده غیرقایم که این دوسطح را د

زمين شناسی
رخساره پله
هرپله دارای یک سطح بالایی ویک سطح پایینی است سطوح ظاهرشده غیرقایم که این دوسطح را درترازهای مختلف به هم وصل می کنند ، به رخساره پله موسومند ، رخساره پله هرپله دارای یک سطح بالایی ویک سطح پایینی است سطوح ظاهرشده غیرقایم که این دوسطح را درترازهای مختلف به هم وصل می کنند
bench face
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی رخساره پله
هرپله دارای یک سطح بالایی ویک سطح پایینی است سطوح ظاهرشده غیرقایم که این دوسطح را د
سطح تراکم ، سطح انباشتگی
accumulation surface
سطح کلی تیرکهای مشبک ، سطح کلی شبکه فلزی
وسعت سطح کلی تماس تیرک ها و یا حایل های یک سازه توری شکل و یا مشبک ، سطح روی همرفته دربرگیرنده تماس تیرکهاو یا حایل های یک ساختار شبکه ای ، سطح کلی شبکه فلزی وسعت سطح کلی تماس تیرک ها و یا حایل های یک سازه توری شکل و یا مشبک
aggregate rack bar surface
سطح فشار آرتزین
سطح پتانسیل سنجی که بالای ناحیه اشباع قرار دارد
مقایسه شود با: normal-pressure surface ؛ normal pressure surface ، سطح فشار آرتزین سطح پتانسیل سنجی که بالای ناحیه اشباع قرار دارد مقایسه شود با: normal-pressure surface ؛ normal pressure surface
artesian-pressure surface
سطح محوری روی هر سطح می توان یک محورچین تعیین کرد ، سطح محوری
سطحی بر روی چنین که در بر گیرنده محور چین میباشد ، سطح محوری سطحی بر روی چنین که در بر گیرنده محور چین میباشد
axial surface
رخساره دریاکنار ، رخساره ساحل
مقطعی از ساحل که بطور معمول در معرض ، عمل رو به بالای امواج قرار دارد پیش کرانه یک ساحل ، نباید با shoreface اشتباه گرفته شود ، رخساره ساحل مقطعی از ساحل که بطور معمول در معرض
beach face
سطح لایه بندی
یک سطح مشخص در درون یک توده سنگ لایه بندی شده که نشان دهنده یک سطح اولیه رسوبگذاری است سطح جدایش بین دولایه مجاور سنگ رسوبی ـ اگر این سطح تقریباً منظم یا مسطح باشدـ ، سطح لایه بندی (Bedding plane)خوانده می شود
bedding surface
تخته سنگ های موجود در خاک که از تخریب آهنگهای درز وشکاف دار به وجود می آیدوبه صورت صفحات ولوحه های کوچک سنگی که میانگین تخته سنگ های موجود در زمین است واندازه آنها 10 تا 30 سانتیمتر است ، قشر معدنی بسیار سفت و سخت را گویند ، سکو ، سکوی افقی
یکی از دو یا چند نوع رگه نازک معدنی که بوسیله اسلیت جدا می شود یا بوسیله فرایند برش زغال شکل می گیرد
در زغال سنگ شناسی: لایه ای از زغال سنگ یا یک رگه زغال سنگ که از رگه‌های مجاور خود ، بوسیله یک لایه مداخله گر غیرزغالی جدا شده است و یا یکی از چندین لایه درون یک رگه زغال سنگ که ممکن است بطور جداگانه از بقیه لایه ها استخراج شود

در ساحل : سکو ، پلکان ، پادگانه ای ، کناره : الف) ایوان ساحلی/ ساحل موجی ب) ناحیه ای تقریباً افقی و تقریباً هم ارتفاع با حداکثر آب بر روی طرف اقیانوسی یک دایک مصنوعی

در زمین ریخت شناسی: یک سکو یا قطعه طویل ، باریک و نسبتاً هموار با شیب ملایم ، متعلق به زمین ، خاک یا سنگ که بوسیله سراشیبی های تندتر در بالا و پایین محصور شده است و بوسیله فرسایش ناهمسانِ سنگها ، با مقاومتهای مختلف ، یا بوسیله تغییری در فرسایش سطح مبنا تشکیل شده است یک تراس کوچک یا چینه ی پله مانند که تداوم و یکپارچگی شیب را از بین می برد سطح سنگ بستر فرسوده شده ، بین دیواره های دره ـ
این اصطلاح برخی مواقع ، حاکی از/ بیانگر یک بریدگی در سنگ مقاوم است که از بریدگی در مواد غیر سخت و یکپارچه قابل تشخیص است

همچنین ببینید: berm دیواره خاکی/ کوره راه ساحلی (زمین ریخت شناسی) پله شیروانی mesa: زمین تخت و مرتفع
، سکوی افقی - یکی از دو یا چند نوع رگه نازک معدنی که بوسیله اسلیت جدا می شود یا بوسیله فرایند برش زغال شکل می گیرد - در زغال سنگ شناسی: لایه ای از زغال سنگ یا یک رگه زغال سنگ که از رگه‌های مجاور خود ، بوسیله یک لایه مداخله گر غیرزغالی جدا شده است و یا یکی از چندین لایه درون یک رگه زغال سنگ که ممکن است بطور جداگانه از بقیه لایه ها استخراج شود - - در ساحل : سکو ، کناره : الف) ایوان ساحلی/ ساحل موجی ب) ناحیه ای تقریباً افقی و تقریباً هم ارتفاع با حداکثر آب بر روی طرف اقیانوسی یک دایک مصنوعی - - در زمین ریخت شناسی: یک سکو یا قطعه طویل ، بین دیواره های دره ـ - این اصطلاح برخی مواقع ، حاکی از/ بیانگر یک بریدگی در سنگ مقاوم است که از بریدگی در مواد غیر سخت و یکپارچه قابل تشخیص است - - همچنین ببینید: berm دیواره خاکی/ کوره راه ساحلی (زمین ریخت شناسی) پله شیروانی mesa: زمین تخت و مرتفع -
bench
آبیاری پله ای
bench border irrigation
آبیاری پله ای
bench border method
مقایسه تخته سنگ ها ، تراس ها
bench comparison terraces
چالزنی پله ای ، حفاری پلکانی
bench drilling
شکستن جریان های آب زمانی که آب از ارتفاع بلند به زمین سقوط می کند در این صورت آب با نیروی فرساینده ای همراه است
bench effect
کف پله
سطح پله ظاهر شده پایین تربه کف پله موسوم است ، کف پله سطح پله ظاهر شده پایین تربه کف پله موسوم است
bench floor
نهر روی تکیه گاه
bench flume
شن سکویی
اصطلاحی در آلاسکا و سرزمین یوکان ، برای لایه‌های گراولی در اطراف دره که در بالای کف کنونی جریان آب رودخانه قرار دارد ، استفاده می شودکه نشان دهنده بخشی از بستر جریان است ، وقتی که بستر در ارتفاع های بیشتری قرار داشته است همچنین ببینید: Bench placer ، شن سکویی اصطلاحی در آلاسکا و سرزمین یوکان
bench gravel
زمین سکویی
الف) سکو ، خصوصاً سکویی که در امتداد رودخانه می باشد همچنین سرزمینی که درون سکو قرار دارد ، یا یک سکو را می سازد
ب) یک سطح خشکی که بیشتر از سکوها تشکیل شده است مثلاً یک piedmont benchland ، زمین سکویی الف) سکو ، یا یک سکو را می سازد ب) یک سطح خشکی که بیشتر از سکوها تشکیل شده است مثلاً یک piedmont benchland
bench land
نقاط مبنا ، نشان سکویی ، نشان ترازیابی ()
علامت مرجع جهت تعیین ارتفاعات در روی زمین:در نقشه برداری ، یک علامت مرجع با ارتفاع معین که در سنگ ، بتون ، یا دیگر مواد بادوام کنده شده یا نصب شده باشد و در تعیین ارتفاعات مورد استفاده قرار میگیرد
نشان ارتفاع ، سطح تراز ، نشانه ارتفاعی ، نقطه با ارتفاع معین ، نقطه ثابت: الف) یک لوح فلزی نسبتاً دائمی یا هر نشان دیگری که در یک ماده ی ثابت و مقاوم طبیعی یا مصنوعی قرار گرفته است و نشان دهنده یک ارتفاع معین ، بالا یا پایین یک خط معیار استاندارد می باشد (معمولاً سطح دریا) و شامل اطلاعات شناسایی است و به عنوان مرجعی در تحقیقات توپوگرافی و مشاهدات جزر و مدی استفاده می شود مثلاً: یک دیسک مدرج شده ازجنس برنز یا آلیاژ آلومینیوم که حدود 75/3 اینچ قطر و حدود 3 اینچ طول دارد و یک دسته به آن متصل شده وممکن است به یک سنگ بستر طبیعی ، بخش سنگی یک ساختمان بزرگ و مهم ، سیمان شده باشد
مخفف: bm
همچنین ببینید: permanent bench mark نشان ترازیابی ثابت Temporary bench mark نشان ترازیابی موقتی ب) یک نقطه مشخص و ثابت در فضا که به عنوان مرجعی که از آن اندازه گیرهایی از هر نوع انجام گیرد ، استفاده می گردد ، نشان ترازیابی () علامت مرجع جهت تعیین ارتفاعات در روی زمین:در نقشه برداری ، یا دیگر مواد بادوام کنده شده یا نصب شده باشد و در تعیین ارتفاعات مورد استفاده قرار میگیرد نشان ارتفاع ، سیمان شده باشد مخفف: bm همچنین ببینید: permanent bench mark نشان ترازیابی ثابت Temporary bench mark نشان ترازیابی موقتی ب) یک نقطه مشخص و ثابت در فضا که به عنوان مرجعی که از آن اندازه گیرهایی از هر نوع انجام گیرد
bench mark
در نیمرخ منحنی شکل وخمیده که متوجه بالادست رودخانه است
bench profile
ریف سکویی
یک ریف مرجانی که از اسکلت مرجانی ـ جلبکی ساخته شده و مستقیماً از حاشیه یک تراس قدیمی یا جزیره مرجانی که دارای عمق کمتر از 10 متر است ، بوجود می آید ، ریف سکویی یک ریف مرجانی که از اسکلت مرجانی ـ جلبکی ساخته شده و مستقیماً از حاشیه یک تراس قدیمی یا جزیره مرجانی که دارای عمق کمتر از 10 متر است
bench reef
تراس سکوئی ، تراس پلکانی ، تختان سکوئی
bench terrace
اغلب تخته سنگ ها به عنوان سد طبیعی برای برگردانیدن مسیر آبها ودر واقع کور کردن بستر طبیعی آب ها جهت بهره برداری کشاورزی مورد استفاده قرار می گیرد
bench utilization
دیوارمحافظ ، دیوار تکیه گاه ، دیوار پشتیبان
bench wall
عرض پله
فاصله بین پاشنه و لبه پله بالاتر را عرض پله می گویند ، عرض پله فاصله بین پاشنه و لبه پله بالاتر را عرض پله می گویند
bench width
شالوده پله ای
benched foundation
شالوده پله ای
benched foundation|stepped foundation|stepped foundation
پله بندی (گود برداری ، بتن)
benching
استخراج پله ای
دراین روش کانسار ازبالابه پایین بامجموعه ای ازبرش های افقی با ضخامت یکسان که پله نام دارند ، استخراجمی شود معدنکاری ازپله بالایی اغازمی شود وپس ازاینکه کفی باسطح کافی ایجادشد ، معدنکاری پله بعدی اغازمی شود
benching minning
استخراج پله ای دراین روش کانسار ازبالابه پایین بامجموعه ای ازبرش های افقی با ضخامت یکسان که پله نام دارند ، استخراجمی شود معدنکاری ازپله بالایی اغازمی شود وپس ازاینکه کفی باسطح کافی ایجادشد ، معدنکاری پله بعدی اغازمی شود
benching minning|minning|minning
بنچ مارک ، معیار ، پایه ، نشان ، محک
آزمون کنترل شده از توانمندیهای یک سیستم نرمافزار یا سختافزار
نقطه ارتفاعی دائمی است که به وسیله علائم طبیعی (مانند تخته سنگ های بزرگ وثابت) یا مصنوعی (مانند علامت های بتونی) در زمین نشانه گذاری ویا نصب گردیده وارتفاع آن نسبت به طرح مبنای معینی(مانند سطح متوسط آب دریاهای آزاد) تعیین گردیده است این نشانه ها را معمولاً به وسیله شماره مشخص می سازند وارتفاع آن را در کنار شماره معرف آن ، یادداشت می کنند محل این گونه نشانه ها روی نقشه با علامت b m مشخص می شود ، محک آزمون کنترل شده از توانمندیهای یک سیستم نرمافزار یا سختافزار نقطه ارتفاعی دائمی است که به وسیله علائم طبیعی (مانند تخته سنگ های بزرگ وثابت) یا مصنوعی (مانند علامت های بتونی) در زمین نشانه گذاری ویا نصب گردیده وارتفاع آن نسبت به طرح مبنای معینی(مانند سطح متوسط آب دریاهای آزاد) تعیین گردیده است این نشانه ها را معمولاً به وسیله شماره مشخص می سازند وارتفاع آن را در کنار شماره معرف آن
benchmark
یک طرف از مسیر اصلی بین دو عارضه مشخص و واضح نظیر تقاطعها ، نقاط شروع و پایان و غیره این اصطلاح در رابطه با area master files (amf) به کار میرود
block face
سطح رخ
در یک بلور ، یک سطح صاف تولید شده بوسیله رخ این سطح ممکن است تقریباً بطور کامل مسطح باشد ، سطح رخ در یک بلور
cleavage face
استانداری است که روش ارتباط برقرار کردن server وب به سایر برنامه ها را مشخص می کند این برنامه ها می توانند صفحات وب جدیدی ایجاد کرده و برای مرورگر ارسال نمایند برنامهای cgi معمولا برای پردازش و تجزیه و تحلیل اطلاعات یک پرسشنامه که از سوی کاربر ارسال شده بکار می روند
common gateway interface
سطحی که به کمک یک تابع جبری قابل توصیف نیست
complex surface
سطح ترکیبی
composition face
سطح پیوستگی یا ترکیب
سطحی که در امتداد آن بخش های منفرد یک بلور دوقلو به هم متصل می شوند این سطح ممکن است یک صفحه باشد و معمولاً شبیه سطح یا صفحه دوقلو می باشد نیز ببینید: سطح پیوستگی یا ترکیبی
مترادف: Composition face
composition surface
سطح پیوستگی یا ترکیب سطحی که در امتداد آن بخش های منفرد یک بلور دوقلو به هم متصل می شوند این سطح ممکن است یک صفحه باشد و معمولاً شبیه سطح یا صفحه دوقلو می باشد نیز ببینید: سطح پیوستگی یا ترکیبی مترادف: Composition face
composition surface|composition face|composition face
سطح برش هم مرکز
concentric shearing surface
سطح با بار ثابت
constant charge surface
سطح باپتانسیل ثابت
constant potential surface
سطح ساختاری
constructional surface
سطح خوردگی
یک سطح لایه بندی نامنظم فرورفته که فقط در رسوبات کربناته خاصی یافت می شوند و بوسیله یک رنگ آهن – منگنزدار تشخیص داده می شود و فرض می شود که در نتیجه توقف رسوبگذاری آهک و از محلول زیر دریایی یا انحلال مقداری از مواد قبلاً نهشته شده حاصل می شود مترادف: زون خوردگی ، سطح خوردگی یک سطح لایه بندی نامنظم فرورفته که فقط در رسوبات کربناته خاصی یافت می شوند و بوسیله یک رنگ آهن – منگنزدار تشخیص داده می شود و فرض می شود که در نتیجه توقف رسوبگذاری آهک و از محلول زیر دریایی یا انحلال مقداری از مواد قبلاً نهشته شده حاصل می شود مترادف: زون خوردگی
corrosion surface
سطح ستیغ
سطح الراس؛ سطحی که خطوط ستیغ لایه های یک تاقدیس را بهم متصل می کند مقایسه شود با: Crest plane ، سطح ستیغ سطح الراس؛ سطحی که خطوط ستیغ لایه های یک تاقدیس را بهم متصل می کند مقایسه شود با: Crest plane
crest surface
وجه بلوری
الف) یک وجه سطحی یا مسطح که یک بلور را در بر می گیرد مترادف: وجه (بلورشناسی)
ب) یک وجه نسبی ، این اصطلاحات معادل بلورهای آذرین هستند و برای وجوه بلورهای تولید شده توسط تبلور مجدد ، ممکن است مورد استفاده نباشند ، وجه بلوری الف) یک وجه سطحی یا مسطح که یک بلور را در بر می گیرد مترادف: وجه (بلورشناسی) ب) یک وجه نسبی
crystal face
سطح تماس رسوبی
سطح مشترک بین آب و بستر در جایی که رسوبات مرتبط با سطح انرژی در سطح مشترک ته نشین می شوند (پلاملی و همکاران 1962) ، سطح تماس رسوبی سطح مشترک بین آب و بستر در جایی که رسوبات مرتبط با سطح انرژی در سطح مشترک ته نشین می شوند (پلاملی و همکاران 1962)
depositional interface
سطح ناپیوستگی
یک نبود جزئی در ستون رسوبی که عمدتا برون سازندی است ولی شامل ارتباطات بین سازندی ای نیز هست که فاقد فرسایش بزرگ مقیاس هستند این سطح ، در رده پائین تری نسبت به ناپیوستگی فرسایشی قرار می گیرد ( بروم لی 1975 )
مقایسه شود با : سطح حذفی (surface omission) ، سطح ناپیوستگی یک نبود جزئی در ستون رسوبی که عمدتا برون سازندی است ولی شامل ارتباطات بین سازندی ای نیز هست که فاقد فرسایش بزرگ مقیاس هستند این سطح ، در رده پائین تری نسبت به ناپیوستگی فرسایشی قرار می گیرد ( بروم لی 1975 ) مقایسه شود با : سطح حذفی (surface omission)
discontinuity surface
زهکشی سطحی
drainage surface
پیشانی پله ناگهانی (در جهش هیدرولیکی)
drop face
سطح هم نیرو ، سطح هم پتانسیل ، سطح هم درجه ، سطح هم پتانسیل
سطحی که بر روی آن ، پتانسیل برای نیروهای جذب کننده دخیل ، در هر حالتی ثابت است بردار گرانی در هر جا نسبت به سطح هم پتانسیل گرانی عمود است ژئوئید یک هم پتانسیل می باشد
مترادف: سطح هم پتانسیل گرانی سطح هم پتانسیل(niveau surface) سطح تراز ، سطح هم پتانسیل سطحی که بر روی آن ، در هر حالتی ثابت است بردار گرانی در هر جا نسبت به سطح هم پتانسیل گرانی عمود است ژئوئید یک هم پتانسیل می باشد مترادف: سطح هم پتانسیل گرانی سطح هم پتانسیل(niveau surface) سطح تراز
equipotential surface
سطح فرسایشی ، سطح فرسایش ، سطح فرسایشی
یک سطح خشکی که توسط عمل فرسایش خصوصاً آب جاری ، شکل گرفته و ملایم است این اصطلاح عموماً برای یک سطح تراز یا نسبتاً تراز استفاده می شود مثلاً: یک سطح ساختمانی صاف شده
مترادف: planation surface
erosion surface
سطح فرسایش ، سطح فرسایشی یک سطح خشکی که توسط عمل فرسایش خصوصاً آب جاری ، شکل گرفته و ملایم است این اصطلاح عموماً برای یک سطح تراز یا نسبتاً تراز استفاده می شود مثلاً: یک سطح ساختمانی صاف شده مترادف: planation surface
erosion surface|planation surface|planation surface
سطح فرسایشی
erosional surface
چهره ، نما ، نمای ظاهری ، سطح ، رخ ، رویه ، وجه ، رخنمون
منطقه رخنمون یافته یک لایه زغال از زغالی که استخراج می شود
(بلورشناسی): وجه بلوری
(زمین شناسی ساختمانی): اسم: اصطلاحی که توسط شروک (1948)برای رأس اصلی یا سطح بالایی یک لایه سنگی استفاده شد ، خصوصاً اگر به حالت قائم یا بشدت شیب دار درآمده باشد
فعل: توصیف شدن نسبت به یا نشان دادن یک جنبه از طبقات رسوبی گفته می شوند که به سمت طرفی قرار گرفته که بطور اولیه به سمت بالا بوده است بنابراین یک طبقه برگشته به سمت شرق ، می تواند دارای شیب 45 درجه به سمت غرب باشد اینطور در مورد چین ها گفته می شود که در جهت جوان شدگی چینه ای در امتداد سطوح محوری و عمود بر محور چین قرار دارد (شکلتون 1958) ، رخنمون - منطقه رخنمون یافته یک لایه زغال از زغالی که استخراج می شود - (بلورشناسی): وجه بلوری - (زمین شناسی ساختمانی): اسم: اصطلاحی که توسط شروک (1948)برای رأس اصلی یا سطح بالایی یک لایه سنگی استفاده شد ، خصوصاً اگر به حالت قائم یا بشدت شیب دار درآمده باشد - فعل: توصیف شدن نسبت به یا نشان دادن یک جنبه از طبقات رسوبی گفته می شوند که به سمت طرفی قرار گرفته که بطور اولیه به سمت بالا بوده است بنابراین یک طبقه برگشته به سمت شرق
face
رو در رو
face to face (f2f)|f2f|f2f|face to face
سطح گسل
در یک گسل ، سطحی که در امتداد آن جابجایی رخ داده است مقایسه شود با: صفحه گسل ، سطح گسل در یک گسل
fault surface
سطح یخرفت شیاردار
سطح یخرفتی واقع در جلوی لبه های موازی یک توده یخی که در طول فواصل نسبتا زیادی (ده ها تا صدها متر) ، ارتفاع کم و بیش یکسانی دارند محورهای لبه های یا سطوح برآمده مذکور با راستای حرکت توده یخی موازی می باشند ، سطح یخرفت شیاردار سطح یخرفتی واقع در جلوی لبه های موازی یک توده یخی که در طول فواصل نسبتا زیادی (ده ها تا صدها متر)
fluted moraine surface
رویه آزاد
بخشی از سطح دامنه تپه ای که از رخنمون سنگی عریان و فاقد پوشش گیاهی یا رسوبی (مانند صخره) که شیب آن نسبت به دیگر قسمتهای مزبور بیشتر می باشد ، تشکیل شده است؛ دیواره ای سنگی که مواد هوازده آن بر روی سطوح شیبدار واقع در زیر آن می ریزند ، رویه آزاد بخشی از سطح دامنه تپه ای که از رخنمون سنگی عریان و فاقد پوشش گیاهی یا رسوبی (مانند صخره) که شیب آن نسبت به دیگر قسمتهای مزبور بیشتر می باشد
free face
سطح آزاد ، سطح آزاد سفره آب زیر زمینی
free surface
سطح آب آزاد
سطح حجمی از آب که در آن فشار معادل با فشار جو در زیر آن ، فشار بیشتر از فشار جو می باشد سطح هر آبگیر ، مخزن یا غیره که به صورت آزاد در معرض برخود با جو قرار دارد؛ سطح ایستابی
مترادف: free water level ، سطح آب آزاد سطح حجمی از آب که در آن فشار معادل با فشار جو در زیر آن ، مخزن یا غیره که به صورت آزاد در معرض برخود با جو قرار دارد؛ سطح ایستابی مترادف: free water level
free water surface
سطحسست
friable surface
سطح زمین‌شناختی
geomorphic surface
رابط گرافیکی کاربر
graphical user interface
سطح زمین
ground surface
یک درگاه یا رابط که برای انتقال صدا و تصویر بکار می‌رود
به صورت احختصاری : HDMI
ویژگی این رابط آن است که می‌تواند تصاویر را با تمامی استانداردها و کیفیت‌های موجود انتقال دهد بدون آنکه در کیفیت آن خللی ایجادشود و در عین حال صدای دیجیتال را نیز منتقل می‌کند در دستگاه هایی که از این رابط استفاده می‌کنند انتقال صدا و تصویر با کیفیت بالا و ابعاد بزرگتر و فواصل طولانی‌تر بسادگی میسر است
high definition multimedia interface
سطح زمین
land surface
سطح جانبی
lateral surface
بادپناه
lee side|lee ward|lee ward|slip face
بادپناه
lee ward|lee side|lee side|slip face
سطح تراز
level surface
سطح بار ناپذیر
non load-bearing surface
سطح فشار بهنجار ، قائم
یک سطح پستانسیرمتریک که بر سطح فوقانی زون اشباع منطبق است این سطح درحقیقت معادل با سطح سفره آب می باشد
مقایسه شود با: artesian pressure surface ، subnormal-pressure surface ، قائم یک سطح پستانسیرمتریک که بر سطح فوقانی زون اشباع منطبق است این سطح درحقیقت معادل با سطح سفره آب می باشد مقایسه شود با: artesian pressure surface
normal pressure surface
سطح بین آب ونفت
oil water surface
سطح تماس نفت-آب
رجوع شود به oil-water contact ، سطح تماس نفت-آب رجوع شود به oil-water contact
oil-water interface
سطح ناپیوستگی ، سطح حذفی
یک سطح ناپیوستگی بسیار فرعی که تنها نشانگر رخ دادن یک وقفه موقتی و گذرا در روند نهشته گذاری بوده و اثری از فرسایش ، در خود ندارد این عنوان ، اولین بار توسط هم (1924) ، مورد استفاده قرار گرفت ، سطح حذفی یک سطح ناپیوستگی بسیار فرعی که تنها نشانگر رخ دادن یک وقفه موقتی و گذرا در روند نهشته گذاری بوده و اثری از فرسایش
omission surface
سطح فوقانی
oral surface
رویه بیرونی
رجوع شود به dip slope
outface
سطح فرسایش پیش یخساری
یک سطح پیش یخساری هموار مانند نمونه های مشاهده شده در اسکاندیناوی ، سطح فرسایش پیش یخساری یک سطح پیش یخساری هموار مانند نمونه های مشاهده شده در اسکاندیناوی
paleic surface
سطح ایستایی ، سفره آب زیرزمینی ، سطح آب اشباع ، سطح آب فراتیک ، سطح ایستابی (water table)
phreatic surface
سطح پیزومتری
سطح پتانسیل سنجی (potentiometric surface)
piezometric surface
سطح پیزومتری سطح پتانسیل سنجی (potentiometric surface)
piezometric surface|potentiometric surface|potentiometric surface
سطح تخت شدگی ، سطح فرسایشی
planation surface
سطح صیقلی
polished surface
سطح پتانسیل سنجی
سطح فرضی است که از طریق سطوحی هم ارتفاع ، آب در چاه بالا می آید ، شناسایی می شود
potentiometric surface
سطح فشار
مترادف کمتر مقدم سطح پتانسیل‌سنجی ، سطح فشار - مترادف کمتر مقدم سطح پتانسیل‌سنجی
pressure surface
سطح لحافی
سطح زمین مشخص‌شده با تپه‌های عریض ، مدّور ، به طور یکنواخت محدب ، جداکننده دره‌هایی که نسبتاً باریک هستند"همچون لایه‌های زغال‌سنگ که توسط آن ها ، پوشش ، شیار دار شده است" (دیویس ، 1918) ، سطح لحافی - سطح زمین مشخص‌شده با تپه‌های عریض
quilted surface
وجه گویا
یک وجه بلوری که بطور طبیعی توسط ساختار مولکولی داخلی گونه کانی که بلور به آن تعلق دارد ایجاد شده و مختص آن می باشد چنین وجوهی معمولا دارای شاخص های میلر پایین هستند ، وجه گویا - یک وجه بلوری که بطور طبیعی توسط ساختار مولکولی داخلی گونه کانی که بلور به آن تعلق دارد ایجاد شده و مختص آن می باشد چنین وجوهی معمولا دارای شاخص های میلر پایین هستند
rational face
سطح دوباره فعال شده
یک سطح طبقه بندی مورب که طبقات متقاطع هم ساز دیگر را از هم جدا می کند این سطح توسط فرسایش جزئی طرف باد پناه یک موج ماسه ای ، مگاریپل یا پشته زمانی تشکیل می شود که رسوبگذاری بطور موقت قطع شده است اولین بار توسط کالینسون (1976) از ماسه های رودخانه بریده بریده ، اما بطور فراوان تر در ماسه های ته نشین شده توسط مهاجرت مگاریپل ها در محیط کشندی ، توصیف شده است ، سطح دوباره فعال شده - یک سطح طبقه بندی مورب که طبقات متقاطع هم ساز دیگر را از هم جدا می کند این سطح توسط فرسایش جزئی طرف باد پناه یک موج ماسه ای
reactivation surface
آببندی کردن ، تجدید سطح کردن ، روکاری کردن
reface
ایجاد موج در سطح آب
rippling of water surface
رویه سنگ
یک سطح مشهود از سنگ در یک دیواره یا صخره ، رویه سنگ - یک سطح مشهود از سنگ در یک دیواره یا صخره
rock face
کل منطقه (بالا ، پایین و اطراف) یک راهروهوا
rubbiug surface
سطح اشباع
رجوع شود به water table (سطح ایستایی) ، سطح اشباع - رجوع شود به water table (سطح ایستایی)
saturated surface
رخسار پرتگاه
رجوع شود به دامنه پرتگاهی (scarp slope)
scarp face
سطح نشت
seepage face
آینه گسل ، سوده رخ ، سطح صیقلی صخره ، سطح هموار و مستقیم و صیقل شده که بروی یک سنگ بوسیله مالش ایجاد می شود - سطحی صیقلی و با خطوط بسیار ظریف که حاصل اصطکاک در امتداد سطح گسل است سطحی که دارای آینه گسل است ، آینه گسلی خوانده می شود ریشه کلمه: گویش انگلیسی: صیقلی ، صاف مقایسه شود با:mullion structure (ساختار مداوی)؛ slip-scratch (خراش لغزشی)؛ striation (شیار یا خط بندی) مترادف: polished surface (سطح صیقلی)
slickenside|slip-scratch|slip-scratch|polished surface
بادپناه ، سطح لغزش
سطح شیب دار و رو به باد در یک تلماسه که شیب آن در حدود 34 درجه باقی می ماند
slip face
سطح ویژه دانه
specific grain surface
سطح ویژه
specific surface
سطح پتانسیل کروی Sphaeroplast اسفروپلاست
شن یا گرانول زره مانند که نشان دهنده بخشی از توده سپر مانندی است که در حین تولید مثل tintinnid در تقسیم تک سلول به دو بخش (از نظر تئوری برابر) تشکیل می شود ، سطح پتانسیل کروی Sphaeroplast اسفروپلاست - شن یا گرانول زره مانند که نشان دهنده بخشی از توده سپر مانندی است که در حین تولید مثل tintinnid در تقسیم تک سلول به دو بخش (از نظر تئوری برابر) تشکیل می شود
spheroptential surface
سطحی توصیف شده به کمک یکی از قوانین احتمالات
statistical surface
سطح ساختمانی برهنه
سطح فرسایشی که در حین مرحله بلوغ چرخه فرسایشی در ناحیه ای بوجود می آید که توسط چینه های افقی یا با شیب ملایم با مقاومت نابرابر پوشیده شده اند و طبقات نرم‌تر بالایی توسط فرسایش طوری از بین رفته اند که سطح کمابیش هموار چینه مقاوم به گونه ای نمایان شده که به عنوان حد مبنای محلی در نظر گرفته شده و بدین طریق عمق فرسایش را کنترل کرده است؛ خصوصا ، سطوح ایجاد شده بر روی فلات ساختمانی ، دشت چینه ای ، تراس یا پادگانه یا پهنه ساختمانی
مترادف: stripped surface (سطح روبرداری شده) ، سطح ساختمانی برهنه - سطح فرسایشی که در حین مرحله بلوغ چرخه فرسایشی در ناحیه ای بوجود می آید که توسط چینه های افقی یا با شیب ملایم با مقاومت نابرابر پوشیده شده اند و طبقات نرم‌تر بالایی توسط فرسایش طوری از بین رفته اند که سطح کمابیش هموار چینه مقاوم به گونه ای نمایان شده که به عنوان حد مبنای محلی در نظر گرفته شده و بدین طریق عمق فرسایش را کنترل کرده است؛ خصوصا ، تراس یا پادگانه یا پهنه ساختمانی - مترادف: stripped surface (سطح روبرداری شده)
stripped structural surface
زیرسطحی ، زیردریایی
subsurface
عمق صفحه گسیختگی
بیشینه مقدار عمق گسیختگی که بر سطح اولیه زمین عمود است (dr)
the depth of the rupture surface
عمق صفحه گسیختگی - بیشینه مقدار عمق گسیختگی که بر سطح اولیه زمین عمود است (dr)
the depth of the rupture surface|rupture surface|rupture surface
طول صفحه گسیختگی
این طول شامل مسافت بین پنجه صفحه گسیختگی تا تاج لغزش است (lr)
the length of the rupture surface
طول صفحه گسیختگی - این طول شامل مسافت بین پنجه صفحه گسیختگی تا تاج لغزش است (lr)
the length of the rupture surface|rupture surface|rupture surface
پیشانی سطح مشترک
toe of interface
میانجی کمکی
روشی که توسط آن کاربر عملیات ، سیستم رایانهای را کنترل می کند ، میانجی کمکی - روشی که توسط آن کاربر عملیات
user interface
وجه نزدیک
یک وجه بلوری که یک وجه بلوری نرمال را تعدیل می کند که با زاویه ای به آن نزدیک می شود ، وجه نزدیک - یک وجه بلوری که یک وجه بلوری نرمال را تعدیل می کند که با زاویه ای به آن نزدیک می شود
vicinal face
دیواره مواجهه ، دیواره برخورد
پیشانی یا دیواره های جلو دهانه برای گرفتن آشغال ها و یخ ها
wall face
سطح آب
سطح بالایی آب زیر زمینی یاسطح زیر آبخوان نامحدود که دایما اشباع از آب است ، سطح آب - سطح بالایی آب زیر زمینی یاسطح زیر آبخوان نامحدود که دایما اشباع از آب است
water surface
سطح موج
جبهه موج (نورشناسی) ، سطح موج - جبهه موج (نورشناسی)
wave surface
پهنای صفحه گسیختگی ، بیشینه پهنای پهلوهای لغزش که بر lr عمود باشد(wr)
width of the rupture surface
سطح استخراج
جایی در یک معدن که مواد طی یک چرخه معدنکاری ، استخراج می شوند ، سطح استخراج - جایی در یک معدن که مواد طی یک چرخه معدنکاری
working face

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن