معادل انگلیسی خط عبور ، خط عبوری ، خط

زمين شناسی

خط عبور ، خط عبوری ، خط

lane

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی خط عبور ، خط عبوری ، خط

افت خط عبوری

lane drop

تغییر مسیر

lane changing

خط عبوری

lane line

سر بار خط عبوری ، بار گسترده

lane loading

کاهش عرض عبور(خطوط)

lane narrowing

نوعی کانی
فرمول شیمیایی : (Co ، Ni)1-y(Mn++++O2)2-x(OH)2-2y+2x•n(H2O)
وجه تسمیه : معنای کلمه یونانی "to soil like soot"

asbolane

صفحه محوری ، سطح محوری ، صفحه محوری
چین خوردگی؛ یک سطح محوری که صفحه ای و مسطح است
بلور شناسی؛ الف) صفحه محورهای اپتیک یک بلورکه از نظر اپتیکی دو محوری است
ب) یک صفحه بلورشناختی شامل دو محور بلورشناسی ، صفحه محوری چین خوردگی؛ یک سطح محوری که صفحه ای و مسطح است بلور شناسی؛ الف) صفحه محورهای اپتیک یک بلورکه از نظر اپتیکی دو محوری است ب) یک صفحه بلورشناختی شامل دو محور بلورشناسی

axial plane

کلیواژ صفحه - محوری رخی که ارتباط تنگاتنگی با صفحات محوری چین ها در سنگها دارد ، چه دقیقا موازی با محورها باشد چه کمی بر روی هرجناح انشعاب یافته ودرو شود (رخ بادبزنی) بیشتر این نوع رخ ها در ارتباط نزدیکی با چین های کوچکتر و فرعی دیده شده در برون زدهای منفرد هستند ولی برخی صرفا موازی با محورهای چین ناحیه ای می باشند همچنین اینگونه کلیواژها اغلب slaty cleavage هم هستند؛ مقایسه شود با: bedding – plane cleavage

axial-plane cleavage|cleavage|cleavage|axial-plane

صفحه لایه
سطح لایه: سطح لایه بندی ، صفحه لایه سطح لایه: سطح لایه بندی

bed plane

bedding plane

سطح لایه بندی یک سطح مشخص در درون یک توده سنگ لایه بندی شده که نشان دهنده یک سطح اولیه رسوبگذاری است سطح جدایش بین دولایه مجاور سنگ رسوبی ـ اگر این سطح تقریباً منظم یا مسطح باشدـ ، سطح لایه بندی (Bedding plane)خوانده می شود

bedding surface|bedding plane|bedding plane

لغزش سطح لایه بندی جدایش و جابجایی چینه رسوبی ، در امتداد سطوح لایه بندی در حین عمل چین خوردگی که این عمل باعث بوجود آمدن چین خوردگی ناهماهنگ و در نهایت چین خوردگی گسسته می شود مترادف: flexural slip

bedding-plane slip|bedding-plane|bedding-plane

صفحه گسلی بنیوف

benioff fault plane

سطح بینوف

benioff plane

سطح بیتی ، مترادف bitmap

bit plane

رخ ، سطح شکست ، سطح تورق کیلواژ ، صفحه تورق ، صفحه رخ
یکی از سطوحی که در امتداد آن یک سنگ تمایل به از هم پاشیدن دارد به خاطر وجود رخ صفحات رخ موازی یا نیمه موازی هستند ، صفحه رخ یکی از سطوحی که در امتداد آن یک سنگ تمایل به از هم پاشیدن دارد به خاطر وجود رخ صفحات رخ موازی یا نیمه موازی هستند

cleavage plane

صفحه همسویی
صفحه یا سطحی که بوسیله محور همسویی تلسکوپ یک ترانزیت توصیف می شود ، زمانیکه تلسکوپ حول محور افقی خود چرخانده شود ، صفحه همسویی صفحه یا سطحی که بوسیله محور همسویی تلسکوپ یک ترانزیت توصیف می شود

collimation plane

صفحه اتصالی کفه ها
سطح در بردارنده حاشیه کاردینال یا اصلی یک براکیوپد و خط اتصال یک صدف با حاشیه 90 درجه (rectimarginate) یا نقاط بر روی میانگاه سطح اتصال کفه های قدامی بین تاج چین ها در هر دو کفه ، صفحه اتصالی کفه ها سطح در بردارنده حاشیه کاردینال یا اصلی یک براکیوپد و خط اتصال یک صدف با حاشیه 90 درجه (rectimarginate) یا نقاط بر روی میانگاه سطح اتصال کفه های قدامی بین تاج چین ها در هر دو کفه

commissural plane

سطح محدب
بر روی یک طرف محدب و در طرف دیگر صاف مثلاً به یک صدف براکیوپد گویند که دارای کفه بازویی محدب و یک کفه ساقه ای صاف می باشد
مقایسه شود با: Plano – convex ، سطح محدب بر روی یک طرف محدب و در طرف دیگر صاف مثلاً به یک صدف براکیوپد گویند که دارای کفه بازویی محدب و یک کفه ساقه ای صاف می باشد مقایسه شود با: Plano – convex

convex plane

خط عبوری ، مخالف جریان

counterflow lane

صفحه شکاف
یک شکاف مسطح در یک توده خاکی که دارای توازن یا ساختار پیچیده دیواره هاست که به خاطر میان اتصال های زیاد صفحات/ سطوح کوتاه صاف یا انحنا دار می باشد (بروور – 1964) ، صفحه شکاف یک شکاف مسطح در یک توده خاکی که دارای توازن یا ساختار پیچیده دیواره هاست که به خاطر میان اتصال های زیاد صفحات/ سطوح کوتاه صاف یا انحنا دار می باشد (بروور – 1964)

craze plane

صفحه ستیغ
صفحه راسی؛ صفحه ستیغ مسطح ، صفحه ستیغ صفحه راسی؛ صفحه ستیغ مسطح

crest plane

نوعی کانی
فرمول شیمیایی: K(Mn++++ ، Mn++)8O16

cryptomelane

نوعی کانی - فرمول شیمیایی: K(Mn++++ ، Mn++)8O16

cryptomelane|psilomelane|psilomelane

سطح بلورشناختی
هر سطح ، روند بلور ، رخ یا سطح شبکه که بطور ریاضی از نظر طول ها و جهت های محورهای بلورشناختی قابل توصیف می باشند ، سطح بلورشناختی هر سطح

crystallographic plane

سطح مکعبی
در بلوری از سیستم مکعبی هر سطحی که با زاویه قائم نسبت به محور بلور شناسی قرار گرفته است ، سطح مکعبی در بلوری از سیستم مکعبی هر سطحی که با زاویه قائم نسبت به محور بلور شناسی قرار گرفته است

cubic plane

صفحه مبنا ، سطح مبنا
یک سطح مرجع قراردادی برای به حداقل رساندن یا حذف توپوگرافی ظاهری و اثرات نزدیک به سطح تعیین زمان ها و سرعت لرزه ای با صفحه مبنا تنظیم می شود به عنوان مثال اگر منبع و لرزه سنج ها بر روی این صفحه تعیین محل شده باشند و یا اگر هیچ لایه کم سرعتی وجود نداشته باشد
هر نقطه ، خط یا سطح به کار رفته به عنوان مرجعی برای اندازه گیری کمیتی دیگر مدلی از زمین که برای محاسبات ژیودتیک استفاده می شود
در لرزه شناسی: یک سطح مرجع اختیاری که برای به حداقل رساندن یا حذف کردن اثرات توپوگرافی محلی و نزدیک سطحی استفاده می شود زمان های لرزه ای وتعیین سرعت بطوری با سطح مبنا تطبیق داده می شوند که گویی منبع و لرزه نگارها بر روی این سطح قرار گرفته اند و هیچ سطح کم سرعتی وجود نداشته است
در نقشه برداری: یک سطح افقی دائمی که نسبت به آن گمانه زنی ، فرازهای زمینی ، فرازهای سطح آب و داده های کشندی ارجاع داده می شوند
مثلاً سطح دریای میانگین در یک سطح مبنای رایج معمول در نقشه برداری توپوگرافی
نیز ببینید : مبنای کشندی یا داده کشندی ، داده نموداری ، داده گمانه زنی
مترادف : سطح مبنا (مساحی) سطح مرجع
، سطح مبنا - یک سطح مرجع قراردادی برای به حداقل رساندن یا حذف توپوگرافی ظاهری و اثرات نزدیک به سطح تعیین زمان ها و سرعت لرزه ای با صفحه مبنا تنظیم می شود به عنوان مثال اگر منبع و لرزه سنج ها بر روی این صفحه تعیین محل شده باشند و یا اگر هیچ لایه کم سرعتی وجود نداشته باشد - هر نقطه ، خط یا سطح به کار رفته به عنوان مرجعی برای اندازه گیری کمیتی دیگر مدلی از زمین که برای محاسبات ژیودتیک استفاده می شود - در لرزه شناسی: یک سطح مرجع اختیاری که برای به حداقل رساندن یا حذف کردن اثرات توپوگرافی محلی و نزدیک سطحی استفاده می شود زمان های لرزه ای وتعیین سرعت بطوری با سطح مبنا تطبیق داده می شوند که گویی منبع و لرزه نگارها بر روی این سطح قرار گرفته اند و هیچ سطح کم سرعتی وجود نداشته است - در نقشه برداری: یک سطح افقی دائمی که نسبت به آن گمانه زنی ، فرازهای سطح آب و داده های کشندی ارجاع داده می شوند - مثلاً سطح دریای میانگین در یک سطح مبنای رایج معمول در نقشه برداری توپوگرافی - نیز ببینید : مبنای کشندی یا داده کشندی ، داده گمانه زنی - مترادف : سطح مبنا (مساحی) سطح مرجع -

datum plane

صفحه تغییر شکل
در سنگ شناسی ساختمانی ، اصطلاحی که به معنای جنبشی برای توصیف تغییر شکلی استفاده می شود که دارای تقارن مونوکلینیک می باشد و تنها سطح تقارن است و با محور a موازی و بر محور b عمود می باشد در یک برش منفرد پیش رونده ، صفحه تغییر شکل با جهت برش موازی و بر سطوح یا صفحات لغزش عمود است
همچنین سطح a-c خوانده می شود ، صفحه تغییر شکل در سنگ شناسی ساختمانی ، صفحه تغییر شکل با جهت برش موازی و بر سطوح یا صفحات لغزش عمود است همچنین سطح a-c خوانده می شود

deformation plane

سطح جدایش

detachment plane

صفحه تقسیم کننده
یک اصطلاح کلی که شامل درزه ها ، رخ ها ، گسل ها ، سطوح طبقه بندی و سایر سطوح جدایش می شود Conchology صدف شناسی
مطالعه صدف های فسیلی و موجودات زنده مقایسه شود با: نرم تن شناسی ، صفحه تقسیم کننده یک اصطلاح کلی که شامل درزه ها ، سطوح طبقه بندی و سایر سطوح جدایش می شود Conchology صدف شناسی مطالعه صدف های فسیلی و موجودات زنده مقایسه شود با: نرم تن شناسی

divisional plane

سطح رخساره
اصطلاحی که توسط کاستر (1958) برای مرز بین مگنوفاسیس ها (رخساره مغناطیسی) یا پارافاسیس استفاده شد ، با وجود اینکه این مرز معمولاً آنقدر واضح نیست که بتواند به عنوان سطحی در یک مقطع تشخیص داده شود مقایسه شود با: سطح هم زمانی ، سطح رخساره اصطلاحی که توسط کاستر (1958) برای مرز بین مگنوفاسیس ها (رخساره مغناطیسی) یا پارافاسیس استفاده شد

facies plane

سطح گسلش ، سطحی در امتداد یک گسله ، سطح یا صفحه گسل

fault plane

سطح یا صفحه گسل

fault-plane

بتون پوزولان

filler pouzzolane

سطح سیلاب
الف) موقعیت اشغال شده توسط سطح آب یک رود در زمان یک سیلاب خاص را گویند
ب) به طور غیردقیق ، بالا آمدن سطح آب در هر کدام از نقاط متعدد در امتداد یک رود در زمان یک سیلاب خاصی را گویند ، سطح سیلاب الف) موقعیت اشغال شده توسط سطح آب یک رود در زمان یک سیلاب خاص را گویند ب) به طور غیردقیق

flood plane

سطح جریان
سطح یا صفحه ای که در امتداد آن جابجایی در هر دو سنگ های آذرین و دگرگونی رخ می دهد در مورد سنگ های آذرین ، این سطح یک لایه جریانی است و در مورد سنگ های دگرگونی ، این سطح معمولاً با برگوارگی دیده شده در نمونه های دستی نیمه موازی است و با جهت یافتگی میانگین سطح یا صفحه لغزش بلورهای منفرد ، حتی در شرایط تبلور مجدد دینامیک ، هم خوانی دارد ، سطح جریان سطح یا صفحه ای که در امتداد آن جابجایی در هر دو سنگ های آذرین و دگرگونی رخ می دهد در مورد سنگ های آذرین

flow plane

صفحه کانونی
صفحه ای عمود بر محور یک عدسی که در حقیقت صفحه تمرکز تصاویر نقاط میدان شیئی است صفحه حاوی کانون عدسی ، صفحه کانونی صفحه ای عمود بر محور یک عدسی که در حقیقت صفحه تمرکز تصاویر نقاط میدان شیئی است صفحه حاوی کانون عدسی

focal plane

صفحه شکست

fracture plane

سطح شکست

fracture-plane

هندسه مسطحه ، سطح هندسی

geometric plane

هندسه مسطحه ، سطح هندسی

geometric. plane

صفحه لغزش ، سطح لغزش

gliding-plane

سطح هندسی

ground plane

سطح هندسی

ground. plane

سطح افقی ، صفحه افقی

horizontal plane

صفحه تصویر

image plane

سطح مورب ، سطح مایل

inclined plane

صفحه درز ، سطح درز

joint plane

صفحه تماسی ، سطح تماس محل تماس دو لایه غیر هم جنس

junction plane

لپیدوملان ، نوعی بیوتیت که در آن آهن فراوان است

lepidomelane

کانی های مافیک

melane

سطح محوری

optic plane

سطح تخت (Panplain)

panplane

صفحه بعدنمایی
صفحه حاوی مرکز پرسپکتیو ، محل تلاقی این صفحه با زمین در یک عکس هوایی ، همیشه به صورت یک خط صاف ومستقیم دیده می شود ، صفحه بعدنمایی صفحه حاوی مرکز پرسپکتیو

perspective plane

صفحه‌ ، سطح
شکل دوبعدی فاقد خمیدگی ، به طور ایده‌‌آل یک سطح هموار یا صاف در زمین‌شناسی این واژه برای سطوحی نظیر سطح لایه‌بندی یا هر سطح پهن به کار می‌رود صفت:مسطح ، سطح - شکل دوبعدی فاقد خمیدگی

plane

سطح اصلی
الف) سطح قائم در میان مرکز بعدنمایی داخلی و شامل سطحی است که از مرکز به سطح یک عکس مایل عمود می‌باشد
ب) هر سطح عمود بر محور یک سیستم نوری و عبورکننده از نقاط اصلی آن ، سطح اصلی - الف) سطح قائم در میان مرکز بعدنمایی داخلی و شامل سطحی است که از مرکز به سطح یک عکس مایل عمود می‌باشد - ب) هر سطح عمود بر محور یک سیستم نوری و عبورکننده از نقاط اصلی آن

principal plane

پسیلوملان
فرمول شیمیایی : (Ba ، H2O)Mn5O10
سیستم تبلور: مونوکلینیک
رده بندی:اکسید
سختی : 5
چگالی :4 4 - 4 7 ، پسیلوملان - فرمول شیمیایی : (Ba ، H2O)Mn5O10 - سیستم تبلور: مونوکلینیک - رده بندی:اکسید - سختی : 5 - چگالی :4 4 - 4 7

psilomelane

سطح مرجع
رجوع شود به datum plane ، سطح مرجع - رجوع شود به datum plane

reference plane

سطح انعکاس
رجوع شود به plane of mirror symmetry ، سطح انعکاس - رجوع شود به plane of mirror symmetry

reflection plane

سطح ریشه

rhizoplane

سطح سنگی
اصطلاحی که توسط جانسن (1932) به عنوان مترادفی برای سنگفرش استفاده شد این اصطلاح در کاربرد فوق توصیه نمی شود ، چون سطوح سنگی تقریباً مسطح زیادی وجود دارد که فاقد گسترش ناحیه ای و محدود بودن آب و هوایی سنگفرش هستند ، سطح سنگی - اصطلاحی که توسط جانسن (1932) به عنوان مترادفی برای سنگفرش استفاده شد این اصطلاح در کاربرد فوق توصیه نمی شود

rock plane

نوعی کانی - فرمول شیمیایی:(Ba ، H2O)2(Mn++++ ، Mn+++)5O10

romanechite|psilomelane|psilomelane

صفحه برش

shear plane

نوعی کانی
فرمول شیمیایی: K(Fe++ ، Mg ، Fe3+)8(Si ، Al)12(O ، OH)27•n(H2O) ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی: K(Fe++

stilpnomelane

صفحه چینه بندی
رجوع شود به bedding plane (سطح طبقه بندی) ، صفحه چینه بندی - رجوع شود به bedding plane (سطح طبقه بندی)

stratification plane

سطح لایه بندی روبرداری شده
سطح بالایی قابل مشاهده چینه ای مقاوم زمانیکه در مساحت قابل توجه ای گسترده شده است ، و تشکیل سطح ساختاری روبرداری شده را می دهد ، سطح لایه بندی روبرداری شده - سطح بالایی قابل مشاهده چینه ای مقاوم زمانیکه در مساحت قابل توجه ای گسترده شده است

striped bedding plane

نوعی کانی
فرمول شیمیایی: SrMn++++6Mn+++2O16 ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی: SrMn++++6Mn+++2O16

strontiomelane

صفحه ماکل ، صفحه دوقلویی
صفحه یا سطح مشترکی که در طول آن ، مولفه های منفرد یک ماکل بلوری بطور متقارن آرایش یافته اند یا منعکس شده اند این صفحه موازی با یک وجه بلوری ممکن است ولی با سطح تقارن یک بلور منفرد موازی نیست این صفحه معمولاً مشابه سطح ترکیب می باشد مقایسه شود با: محور دوقلویی مرکز دوقلویی
مترادف: صفحه یا سطح دوقلویی ، صفحه دوقلویی - صفحه یا سطح مشترکی که در طول آن ، مولفه های منفرد یک ماکل بلوری بطور متقارن آرایش یافته اند یا منعکس شده اند این صفحه موازی با یک وجه بلوری ممکن است ولی با سطح تقارن یک بلور منفرد موازی نیست این صفحه معمولاً مشابه سطح ترکیب می باشد مقایسه شود با: محور دوقلویی مرکز دوقلویی - مترادف: صفحه یا سطح دوقلویی

twin plane

سطح (صفحه) ارتعاش
در نورشناسی ، سطح نور پلاریزه شده ، که شامل جهات تکثیر و ارتعاش می باشد مترادف: سطح پلاریزاسیون ـ سطح ارتعاش ، سطح (صفحه) ارتعاش - در نورشناسی

vibration plane

سطح بنیوف-نگاه کنید به سطح بنیوف

wadati-benioff plane

سطح آب

water plane

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی خط عبور ، خط عبوری ، خط

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی خط عبور ، خط عبوری ، خط

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما