معادل انگلیسی شاخص تقارن ریپل
اصطلاحی که توسط تنر (1960) برای بیان درجه تقارن یک ریپل مارک استفاده شد که به ع

زمين شناسی
شاخص تقارن ریپل
اصطلاحی که توسط تنر (1960) برای بیان درجه تقارن یک ریپل مارک استفاده شد که به عنوان نسبت طول افقی طرف ملایم و کم شیب (رو به بالای جریان) به طول افقی طرف پرشیب (پایین جریان) بیان می شود یک ریپل مارک متقارن دارای شاخصی بزرگتر از 1 است
مخفف: RSI نیز ببینید: شاخص شکل افقی ، شاخص تقارن ریپل - اصطلاحی که توسط تنر (1960) برای بیان درجه تقارن یک ریپل مارک استفاده شد که به عنوان نسبت طول افقی طرف ملایم و کم شیب (رو به بالای جریان) به طول افقی طرف پرشیب (پایین جریان) بیان می شود یک ریپل مارک متقارن دارای شاخصی بزرگتر از 1 است - مخفف: RSI نیز ببینید: شاخص شکل افقی
ripple symmetry index
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی شاخص تقارن ریپل
اصطلاحی که توسط تنر (1960) برای بیان درجه تقارن یک ریپل مارک استفاده شد که به ع
شاخص قلیایی – آهک
وسیله ای برای رده بندی سنگ های آذرین که بوسیله Peacock در سال 1931 معرفی شد که بر پایه درصد وزنی سیلیس موجود که درصد های وزنی CaO و K2O+NaO برابر باشند ، استوار است
چهار گروه شیمیایی سنگ های آذرین بر طبق این شاخص عبارت اند از: آلکالیک (وقتی که در صد سیلیس کمتر از 51 است) آلکالی ـ کلسیک (وقتی درصد سیلیس بین 51 و 56 است) کالک آلکالیک (وقتی درصد سیلی بین 56 و 61 است) و کلسیک (وقتی که درصد سیلیس بیش از 61 است)
مترادف: شاخص کالک آلکالی ، شاخص قلیایی – آهک وسیله ای برای رده بندی سنگ های آذرین که بوسیله Peacock در سال 1931 معرفی شد که بر پایه درصد وزنی سیلیس موجود که درصد های وزنی CaO و K2O+NaO برابر باشند ، استوار است چهار گروه شیمیایی سنگ های آذرین بر طبق این شاخص عبارت اند از: آلکالیک (وقتی که در صد سیلیس کمتر از 51 است) آلکالی ـ کلسیک (وقتی درصد سیلیس بین 51 و 56 است) کالک آلکالیک (وقتی درصد سیلی بین 56 و 61 است) و کلسیک (وقتی که درصد سیلیس بیش از 61 است) مترادف: شاخص کالک آلکالی
شاخص شکل افقی
عنوان ارائه شده توسط بوچر Bucher جهت بیان درجه عدم تقارن یک ساختار موجی (ریپل مارک) که به صورت نسبت طول افقی قسمت پرشیب (جهت جریان رو به پایین) به بخش با شیب ملایم (جهت بالا رفتن جریان) تعریف شده است Twenhofel توئن هافل به منظور اندازه گیری میزان تقارن یا عدم تقارن ساختارهای موجی شکل از عکس رابطه اخیر و Allen از نسبت طول یال به طول موج ساختار استفاده کرده اند مقایسه شود با vertical from index در این مورد به معنای واژه ripple symmetry index (شاخص تقارن ساختارهای موجی شکل) نیز مراجعه کنید ، شاخص شکل افقی عنوان ارائه شده توسط بوچر Bucher جهت بیان درجه عدم تقارن یک ساختار موجی (ریپل مارک) که به صورت نسبت طول افقی قسمت پرشیب (جهت جریان رو به پایین) به بخش با شیب ملایم (جهت بالا رفتن جریان) تعریف شده است Twenhofel توئن هافل به منظور اندازه گیری میزان تقارن یا عدم تقارن ساختارهای موجی شکل از عکس رابطه اخیر و Allen از نسبت طول یال به طول موج ساختار استفاده کرده اند مقایسه شود با vertical from index در این مورد به معنای واژه ripple symmetry index (شاخص تقارن ساختارهای موجی شکل) نیز مراجعه کنید
آژنگ ، موجک ، ریپل ، خیزآب ، موج کوچک ، موج بستر ، امواج ریز
در رودخانه ، الف) یک بخش مستقیم و کم عمق آب جاری در رودخانه که توسط بستر ناهموار یا سنگی شکسته شده و با امواج کوچک ناهموار شده است ب) خیزاب ، شانه
*در ساختارهای رسوبی ، الف) یک پشته کوچک ماسه ای که شبیه چینی بر روی آب است و بر روی سطح طبقه بندی یک رسوب تشکیل می شود بالاخص یک ریپل مارک یا یک موج ماسه ای کوچک که شکل آن مشابه تلماسه است ب) یک اصطلاح کلی که برای تمام انواع موجهای ماسه ای با شکل شبیه ریپل های کوچک مقیاس استفاده می‌شود (مثلاً راینک و singh 1973) بدون توجه به مقیاس مترادف: ریپل رسوبی
*در موضوع جریانها ، الف) مترادفی برای موج مولین ب) چین خوردگی ملایم سطح آب آفروسیدریت که حاصل وزش یک نسیم است مترادف: گسلاب
، امواج ریز - در رودخانه ، شانه - *در ساختارهای رسوبی ، الف) یک پشته کوچک ماسه ای که شبیه چینی بر روی آب است و بر روی سطح طبقه بندی یک رسوب تشکیل می شود بالاخص یک ریپل مارک یا یک موج ماسه ای کوچک که شکل آن مشابه تلماسه است ب) یک اصطلاح کلی که برای تمام انواع موجهای ماسه ای با شکل شبیه ریپل های کوچک مقیاس استفاده می‌شود (مثلاً راینک و singh 1973) بدون توجه به مقیاس مترادف: ریپل رسوبی - *در موضوع جریانها ، الف) مترادفی برای موج مولین ب) چین خوردگی ملایم سطح آب آفروسیدریت که حاصل وزش یک نسیم است مترادف: گسلاب -
لامینه ریپلی
یک ساختار رسوبی درونی که در ماسه یا سیلت توسط جریانها یا امواج تشکیل می شود ، که از نظر تشکیل بر روی سطح خارجی ، متفاوت از ریپل مارک است این اصطلاح ، مانند آنچه بطور جمع استفاده می شود ، “شامل دسته هایی از لامینه ها در نیم رخ های ریپلی ناقص و عدسی های منفرد ریپلی ، همچنین سری از لایه های آژیده احتمالی است ” (مک کی 1965) مک کی پیشنهاد می کند: که لامینه ریپلی ریتمیک ، به عنوان یک اصطلاح کلی برای تمام ساختارهای ریپلی که در یک توالی منظم آشکار می شوند ، استفاده گردد و لامینه ریپلی ریتمیک ، استفاده گردد و لامینه ریپلی فازی ، به عنوان اصطلاح کلی برای لامینه های ریپلی استفاده شود که در آنها ، ستیغ های لامینه ها متوالی قائم (مانند آنچه در مقطع ، موازی با جهت جریان یا حرکت موج دیده می شود) مستقیماً بر روی هم قرار دارند
، لامینه ریپلی - یک ساختار رسوبی درونی که در ماسه یا سیلت توسط جریانها یا امواج تشکیل می شود ، موازی با جهت جریان یا حرکت موج دیده می شود) مستقیماً بر روی هم قرار دارند -

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها


دیکشنری تخصصی هنر

درباره دیکشنری تخصصی برساد


دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما



Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای مقاله ISI زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن