معنی wave ripple mark

زمين شناسی

wave ripple mark

موج نقش نوسانی
بنگرید : oscillation ripple mark

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی wave ripple mark

wave ripple mark|oscillation ripple mark|oscillation ripple mark

موج نقش نوسانی - بنگرید : oscillation ripple mark

aqueous ripple mark

موج نما آبی
موج نمای/اثر شکنجی که بوسیله امواج یا جریان های آب ایجاد شده است؛ در مقابل موج نمای/اثر شکنجی که توسط جریان های هوا (باد) بوجود آمده است ، موج نما آبی موج نمای/اثر شکنجی که بوسیله امواج یا جریان های آب ایجاد شده است؛ در مقابل موج نمای/اثر شکنجی که توسط جریان های هوا (باد) بوجود آمده است

asymmetric ripple mark

موج نما نامتقارن
موج نمای که دارای رخنمون نامتقارن دریک مقطع عرضی باشدکه بوسیله دامنه های کم شیب رو به سوی پایین دست جریان و یک شیب طولانی ملایم رو به سوی بالادست جریان ، تشخیص داده می شود خصوصا موج نما جریانی در نقشه ، تاج ممکن است نسبتا مستقیم یا تقریبا منحنی باشد
متضاد: symmetric ripple mark ، موج نما نامتقارن موج نمای که دارای رخنمون نامتقارن دریک مقطع عرضی باشدکه بوسیله دامنه های کم شیب رو به سوی پایین دست جریان و یک شیب طولانی ملایم رو به سوی بالادست جریان ، تاج ممکن است نسبتا مستقیم یا تقریبا منحنی باشد متضاد: symmetric ripple mark

avalanche ripple mark

موج نما بهمنی
هر موج نما نامتقارنی که دارای شیب تند جانب بادپناه در یا نزدیک به زاویه مبنا باشد و بوسیله یک سری از بهمن های کوچک درقسمت پائین شیب رو به باد جابجا شود Imbrie (1965) Buchanon؛ مقایسه شود با: accretion ripple mark ، موج نما بهمنی هر موج نما نامتقارنی که دارای شیب تند جانب بادپناه در یا نزدیک به زاویه مبنا باشد و بوسیله یک سری از بهمن های کوچک درقسمت پائین شیب رو به باد جابجا شود Imbrie (1965) Buchanon؛ مقایسه شود با: accretion ripple mark

bench mark

نقاط مبنا ، نشان سکویی ، نشان ترازیابی ()
علامت مرجع جهت تعیین ارتفاعات در روی زمین:در نقشه برداری ، یک علامت مرجع با ارتفاع معین که در سنگ ، بتون ، یا دیگر مواد بادوام کنده شده یا نصب شده باشد و در تعیین ارتفاعات مورد استفاده قرار میگیرد
نشان ارتفاع ، سطح تراز ، نشانه ارتفاعی ، نقطه با ارتفاع معین ، نقطه ثابت: الف) یک لوح فلزی نسبتاً دائمی یا هر نشان دیگری که در یک ماده ی ثابت و مقاوم طبیعی یا مصنوعی قرار گرفته است و نشان دهنده یک ارتفاع معین ، بالا یا پایین یک خط معیار استاندارد می باشد (معمولاً سطح دریا) و شامل اطلاعات شناسایی است و به عنوان مرجعی در تحقیقات توپوگرافی و مشاهدات جزر و مدی استفاده می شود مثلاً: یک دیسک مدرج شده ازجنس برنز یا آلیاژ آلومینیوم که حدود 75/3 اینچ قطر و حدود 3 اینچ طول دارد و یک دسته به آن متصل شده وممکن است به یک سنگ بستر طبیعی ، بخش سنگی یک ساختمان بزرگ و مهم ، سیمان شده باشد
مخفف: bm
همچنین ببینید: permanent bench mark نشان ترازیابی ثابت Temporary bench mark نشان ترازیابی موقتی ب) یک نقطه مشخص و ثابت در فضا که به عنوان مرجعی که از آن اندازه گیرهایی از هر نوع انجام گیرد ، استفاده می گردد ، نشان ترازیابی () علامت مرجع جهت تعیین ارتفاعات در روی زمین:در نقشه برداری ، یا دیگر مواد بادوام کنده شده یا نصب شده باشد و در تعیین ارتفاعات مورد استفاده قرار میگیرد نشان ارتفاع ، سیمان شده باشد مخفف: bm همچنین ببینید: permanent bench mark نشان ترازیابی ثابت Temporary bench mark نشان ترازیابی موقتی ب) یک نقطه مشخص و ثابت در فضا که به عنوان مرجعی که از آن اندازه گیرهایی از هر نوع انجام گیرد

benchmark

بنچ مارک ، معیار ، پایه ، نشان ، محک
آزمون کنترل شده از توانمندیهای یک سیستم نرمافزار یا سختافزار
نقطه ارتفاعی دائمی است که به وسیله علائم طبیعی (مانند تخته سنگ های بزرگ وثابت) یا مصنوعی (مانند علامت های بتونی) در زمین نشانه گذاری ویا نصب گردیده وارتفاع آن نسبت به طرح مبنای معینی(مانند سطح متوسط آب دریاهای آزاد) تعیین گردیده است این نشانه ها را معمولاً به وسیله شماره مشخص می سازند وارتفاع آن را در کنار شماره معرف آن ، یادداشت می کنند محل این گونه نشانه ها روی نقشه با علامت b m مشخص می شود ، محک آزمون کنترل شده از توانمندیهای یک سیستم نرمافزار یا سختافزار نقطه ارتفاعی دائمی است که به وسیله علائم طبیعی (مانند تخته سنگ های بزرگ وثابت) یا مصنوعی (مانند علامت های بتونی) در زمین نشانه گذاری ویا نصب گردیده وارتفاع آن نسبت به طرح مبنای معینی(مانند سطح متوسط آب دریاهای آزاد) تعیین گردیده است این نشانه ها را معمولاً به وسیله شماره مشخص می سازند وارتفاع آن را در کنار شماره معرف آن

biologic mark

نقوش با منشا زیستی
مانند فوکویید ها (fucoids) که تونل های تغذیه ای جانوران گل خوار هستندو یا آثار هلمینتوییدها (helmintoids) و آثار خزش آنها و بایلوبیت ها (bilobites) و می باشند

bounce mark

بونس مارک
نام دیگر آن (impact mark)است تول مارک هایی هستند کم عمق و کوتاه و بر روی سطوح چینه بندی با فواصل کم و زیاد ، به صورتگودال های متعددی که به صورت خطی قرار گرفته اند دیده می شود
نگاه کنید به : تول مارک ها (tool marks) و saltation mark

brush mark

بروش مارک
اثر ریسه های گیاهان دریایی و جلبک های منطقه جزر و مدیکه یا خود بر روی رسوبات نرم کشیده می شوند و یا بر اثر کنده شدن (جزر و مد) بر روی رسوبات کفکشیده می شوند این آثار به یک جارو شباهت دارد این نقوش دسته ای از خطوط کم عمق و نسبتا طویل و نا منظم را ظاهر می کنند
نگاه کنید به : تول مارک ها (tool marks)

cabbage-leaf mark

قالب شاخ و برگی ، اثر برگ کلم

catenary ripple mark

موج نما زنجیری
یک موج نما زمانی زنجیری توصیف می شود که اثر خط تاج آن دارای شکل زنجیر امواج زنجیری باشد؛ موج نمای که بیشتر قسمتهای خط تاج به سمت پایین دست جریان باشند (آکن ، 1968) این نوع با موج نما هلالی ، در داشتن انحنای کمتر خط تاج متفاوت می باشد ، موج نما زنجیری یک موج نما زمانی زنجیری توصیف می شود که اثر خط تاج آن دارای شکل زنجیر امواج زنجیری باشد؛ موج نمای که بیشتر قسمتهای خط تاج به سمت پایین دست جریان باشند (آکن

chattermark

نشان هلالی ، بخسارنشان
(گسل): هر علامت ، فرورفتگی یا خراش بوجود آمده بر روی سطح سنگ بوسیله سطح یک توده که بر روی آن حرکت می کند این علامتها ممکن است توسط مواد جا گرفته در کف یک یخچال بوجود آیند یا می توانند بر روی سطح گسل ظاهر شد
خراشیدگی سطح؛ یک علامت هلالی مانند بر روی سنگ ریزه خراشیده شده توسط امواج ، مانند فلیت (سنگ آتشزنه) که در اثر کوبیده شدن ساحل در اثر عمل امواج بوجود می آید
(زمین شناسی یخچالها): یک سری خراش ها یا بریدگی های کوچک ، منحنی شکل ، کوتاه و نزدیک بهم (کوچکتر از شکاف هلالی) که بوسیله تراشیدن ارتعاشی یک سطح سنگ بستر شکننده اما مقاوم ، توسط قطعات سنگی حمل شده در قائده یک یخچال ، ایجاد می شود هر نشانه نسبت به جهت حرکت یخ تقریبا به حالت عرضی است (با وجود اینکه توالی از این نشانه موازی با جهت حرکت است) و معمولاً به سمت جهتی که یخ حرکت کرده است ، محدب است (شاخ های آن به سمت جهت حرکت یخ اشاره دارند) این اصطلاح بصورت غیر دقیق ، برای هر علامت هلالی یخچالی بکار می رود و همچنین نوشته می شود: chatter mark ، بخسارنشان (گسل): هر علامت ، فرورفتگی یا خراش بوجود آمده بر روی سطح سنگ بوسیله سطح یک توده که بر روی آن حرکت می کند این علامتها ممکن است توسط مواد جا گرفته در کف یک یخچال بوجود آیند یا می توانند بر روی سطح گسل ظاهر شد خراشیدگی سطح؛ یک علامت هلالی مانند بر روی سنگ ریزه خراشیده شده توسط امواج ، مانند فلیت (سنگ آتشزنه) که در اثر کوبیده شدن ساحل در اثر عمل امواج بوجود می آید (زمین شناسی یخچالها): یک سری خراش ها یا بریدگی های کوچک

chattr mark

چاتر مارک
بر روی سطوح چینه بندی ، چینه های یخچالی دیده می شود اصطلاحا به کلیه حفرات (pits) و خراش ها(scratchs) و شیارها(grooves) گفته می شود که بر اثر حر کت لغزشیو خطی یک توده سنگی با نیروی یخیا نیروی آب بر سطح رسوبات بوجود آمده باشد شیار ها نامنظم و حفراتی که الزاماموازی نیستند
نگاه کنید به : تول مارک ها (tool marks)

chevron mark

نقوش تیغ ماهی
تول مارک هایی که از یک سری شیار ها یا گودی های هشت مانند که پشت سرهم به صورت ردیفی منظم شده اند تشکیل یافته است
نگاه کنید به : تول مارک ها (tool marks) و saltation mark

collimating mark

نشانه همسویی

complex ripple mark

موج نما پیچیده
مترادفی برای موج نما متقاطع اصطلاحی استفاده شده توسط کلینگ (ص 121 – 1958) برای الگوی ریپل تداخلی از هر نوعی ، موج نما پیچیده مترادفی برای موج نما متقاطع اصطلاحی استفاده شده توسط کلینگ (ص 121 – 1958) برای الگوی ریپل تداخلی از هر نوعی

composite ripple mark

موج نما مرکب
اصطلاحی که توسط تنر (1900) برای یک موج نما متقاطع موجی استفاده شد که بوسیله دو دسته امواج قطع کننده تشکیل شده به گونه ای که هیچکدام از آنها موازی با تاج موج نماها نیستند این نوع موج نما بیشتر در روی تپه های زیرآبی بوجود می آید که شکست موج تولید دو دسته امواج می کند که دارای زوایای قائمه نسبت به یکدیگر نیستند ، موج نما مرکب اصطلاحی که توسط تنر (1900) برای یک موج نما متقاطع موجی استفاده شد که بوسیله دو دسته امواج قطع کننده تشکیل شده به گونه ای که هیچکدام از آنها موازی با تاج موج نماها نیستند این نوع موج نما بیشتر در روی تپه های زیرآبی بوجود می آید که شکست موج تولید دو دسته امواج می کند که دارای زوایای قائمه نسبت به یکدیگر نیستند

compound ripple mark

موج نما مرکب
الف) یک موج نما متقاطع که در نتیجه تداخل هم زمان نوسان موج با عمل جریان بوجود می آید و توسط یک وقفه یا جابجایی (جدایش عمودی) سیستماتیک تاج های ریپل های جریانی تشخیص داده می شود (بوچرر 1919) ب) موج نمای که توسط تعدیل یک دسته از ریپل های موجود بوسیله یک دسته بعدی از منشاء موجی یا جریانی ، تولید می شود (کلینگ – 1958) مثلاً موج نما جریان موجی ، موج نما مرکب الف) یک موج نما متقاطع که در نتیجه تداخل هم زمان نوسان موج با عمل جریان بوجود می آید و توسط یک وقفه یا جابجایی (جدایش عمودی) سیستماتیک تاج های ریپل های جریانی تشخیص داده می شود (بوچرر 1919) ب) موج نمای که توسط تعدیل یک دسته از ریپل های موجود بوسیله یک دسته بعدی از منشاء موجی یا جریانی

corrugated ripple mark

موج نما موجدار
یک موج نما طولی با نیمرخ دو هلالی و یک خط الراس و خط القعر بطور موازی گرد شده و معمولاً متقارن با پشته ای که به ندرت انشعاب دارد (کلینگ 1958 – ص 124) مقایسه شود با: موج نما پشته گلی ، موج نما موجدار یک موج نما طولی با نیمرخ دو هلالی و یک خط الراس و خط القعر بطور موازی گرد شده و معمولاً متقارن با پشته ای که به ندرت انشعاب دارد (کلینگ 1958 – ص 124) مقایسه شود با: موج نما پشته گلی

cross ripple mark

موج نما متقاطع
موجواره متقاطع؛ موج نمای که حاصل تداخل حداقل دو دسته از ریپل ها است که یک دسته بعد از تکمیل یا همزمان با تکمیل دسته دیگر تشکیل شده است مثلاً موج نما متقاطع جریانی و موج نما متقاطع نوسانی این اصطلاح توسط بوچر(1919) به عنوان ریپل عرضی یا متقاطع معرفی شد
نیز ببینید: موج نما مرکب ، لانه نوزاد قورباغه Tadpole nest
مترادف: موج نما تداخلی ، نشان جریانی Dimpled موج نما کمپلکس ، موج نما متقاطع موجواره متقاطع؛ موج نمای که حاصل تداخل حداقل دو دسته از ریپل ها است که یک دسته بعد از تکمیل یا همزمان با تکمیل دسته دیگر تشکیل شده است مثلاً موج نما متقاطع جریانی و موج نما متقاطع نوسانی این اصطلاح توسط بوچر(1919) به عنوان ریپل عرضی یا متقاطع معرفی شد نیز ببینید: موج نما مرکب ، لانه نوزاد قورباغه Tadpole nest مترادف: موج نما تداخلی

current cross ripple mark

موج نما جریانی مورب
یک موج نما متقاطع حاصل از تقاطع موج نما جریانی از قبل موجود در هر زاویه ای ، توسط حرکت یک جریان ثانوی در یک جهتی متفاوت و کاملاً ضعیف و دارای طول مدت زمان تشکیل کوتاه ، بطوریکه اولین دسته موج نماها را تخریب نمی کند (بوچر 1919) ، موج نما جریانی مورب یک موج نما متقاطع حاصل از تقاطع موج نما جریانی از قبل موجود در هر زاویه ای

current mark

شیار ها و حفره ها و نقش های جریانی
عبارت است از هر ساختی که تحت تاثیر یک جریان آبی روی سطح رسوبات ایجاد گردد (با جسم خارجی و به طور مستقیم بوسیله آب)

current ripple mark

موج نما جریانی
موجواره جریانی؛ یک موجواره نامتقارن با یک ستیغ تیز یا گرد شده بین خط القعرهای گرد شده که توسط جریان های هوا یا آب کمابیش دایمی در جهتی بکنواخت یا یکپارچه بر روی یک سطح ماسه ای (مانند پشته رودخانه ، پهنه کشندی ، کرانه یا تلماسه) حرکت می کنند و موجواره به آهستگی به سمت پایین دست جریان مهاجرت می کند بیشتر شبیه یک تلماسه مینیاتوری یا بسیار کوچک و ظریف است نیز ببینید: ریپل ، ریپل زبانه ای ریپل لوزی شکل ، ریپل معمولی مقایسه شود با: ریپل نوسانی مترادف: ریپل جریانی ، نشان جریان ، ریپل موازی ، موج نما جریانی موجواره جریانی؛ یک موجواره نامتقارن با یک ستیغ تیز یا گرد شده بین خط القعرهای گرد شده که توسط جریان های هوا یا آب کمابیش دایمی در جهتی بکنواخت یا یکپارچه بر روی یک سطح ماسه ای (مانند پشته رودخانه

cuspate ripple mark

موج نما هلالی
موجواره هلالی؛ یکی از سری موجواره های زبانه ای که هماهنگ در ردیف هایی موازی با جریان آرایش می یابند (آلن 1968) ، موج نما هلالی موجواره هلالی؛ یکی از سری موجواره های زبانه ای که هماهنگ در ردیف هایی موازی با جریان آرایش می یابند (آلن 1968)

depositional mark

نشان نهشتی
یک بی نظمی تشکیل شده بر سطح طبقه بندی یک رسوب در حین رسوب گذاری مثلاً یک اثر حفرشدگی یا اثر اشیا ( تول مارک )
مترادف : اثر یا علامت گذاری رسوبی

desiccation mark

نشان خشک شدگی
ترکیب خشک شدگی – خصوصاً یک ترک گلی ، نشان خشک شدگی ترکیب خشک شدگی – خصوصاً یک ترک گلی

drag mark

دراگ مارک
شیار های باریک و طویلی که به وسیله حرکت یک جسم جامد مانند یک سنگیا صدف و بر سطح رسوبات نرم و سست کف حوضه ها و به نیروی جریانهای آبی بوجود آمده باشد ف دراگ مارک می باشند دراگ مارک ها طویلتر ، باریکتر و عمیق تر از گرومارک ها هستند و غالبا به صورت انفرادی بر روی سطوح چینه بندی دیده می شوند
نگاه کنید به : تول مارک ها (tool marks)

feldmark

میدان افتاده

fiducial mark

علامت اطمینان
تقاطع خطوط رسم شده بین نشانه های شاخص متضاد ، نشانه های شاخص که بر روی نگاتیو عکسهای هوایی در داخل دوربین هوایی در زمان نوردهی تشکیل می شوند

یک نقطه یا شاخص که به عنوان پایه یا مرجع استفاده می شود یکی از معمولاً 4 علامت شاخصی که متصل به لنز دوربین است (همانند آنچه بر روی قاب فلزی که نگاتیو را دربر می گیرد) که تشکیل تصویر بر روی نگاتیو یا پرینت می دهد بطوریکه خطوط کشیده شده بین نقاط مقابل هم ، در نقطه اصلی هم دیگر را قطع کرده و بدین طریق ، نقطه اصلی عکس معین می گردد
مترادف: علامت تلفیق
، علامت اطمینان - تقاطع خطوط رسم شده بین نشانه های شاخص متضاد ، نشانه های شاخص که بر روی نگاتیو عکسهای هوایی در داخل دوربین هوایی در زمان نوردهی تشکیل می شوند -

fieldmark

بنگرید به : fell field

flat-topped ripple mark

موج نما با رأس مسطح
موج نما با ستیغ صاف و پهن بین خط القعرهای باریک مثلاً: یک موج نما آب کم عمق که ستیغ آن در حین فروکشند یا پس کشند یا سقوط سطح آب تخت شده است ، موج نما با رأس مسطح موج نما با ستیغ صاف و پهن بین خط القعرهای باریک مثلاً: یک موج نما آب کم عمق که ستیغ آن در حین فروکشند یا پس کشند یا سقوط سطح آب تخت شده است

flow mark

فلوو مارک
بر روی سطوح چینه بندی بالایی به صورت قالب (cast) می باشند و شامل یک کانال کوچک با محوری نوک تیز (gouge) زاویه دار است که به وسیله انرژی فرسایشی جریان های آبی بر روی سطح رسوبات زیر دریایی بریده شده است شکل آن مقطعی مثلثی شکل است و با ابعاد کوچک خود از فلوت ها متمایز می شوند

flute mark

فلوت مارک
شامل یک سری حفرههای کشیده غیرممتدی میباشد این نوع حفرهها به شکل قاشق است که شیب زیاد آن در جهت جریان و شیب کم آن در خلاف جهت جریان میباشد پس از رسوبگذاری ذرات ماسهایی در روی رسوبات دانه ریز رسی ، شکل این حفرهها در سطح زیرین طبقات ماسهایی باقی میماند که قالبهای فلوت یا فلوت کست (flute cast) نامیدهمی شود
فلوت ها منظره مخروط طویل و کشیده ای را دارند و نوک تیز مخروط ها به طرف منشا جریان است شکل زبانی (linguoid) و منقار اُردکی (spatulate) شامل یک برآمدگی طویل روی سطح زیرین چینه های ماسه ای یا سیلتستونی است که بر روی چینه های دانه ریز مثل شیل ، گل ، آهک قرار دارند برای تشخیص جریانهای گذشته کاربرد زیادی دارد
اسامی دیگر فلوت ها عبارت است از : fluting ، scourfingers ، vortex ast ، linguoid sole cast ، lobate plumge

foam mark

نشانه فوم
یک ساختار رسوبی سطحی که از مجموعه ای از لبه ها و فرورفتگیهای تقریبا نامشخص که محصول تجمع کفهای آب دریا (که توسط باد تولید شده اند) بر روی یک سطح ماسه ای مرطوب و آبدار می باشند ، تشکیل شده است ، نشانه فوم یک ساختار رسوبی سطحی که از مجموعه ای از لبه ها و فرورفتگیهای تقریبا نامشخص که محصول تجمع کفهای آب دریا (که توسط باد تولید شده اند) بر روی یک سطح ماسه ای مرطوب و آبدار می باشند

frolovite|deltoidalcast|deltoidalcast|cabbageleaf mark

نوعی کانی - فرمول شیمیایی: CaB2(OH)8 - عنوانی که توسط تن هاف (1959) برای قالب رسوبی پر مانندی که ظاهری شبیه به برگ بوته توت فرنگی یا برگ کلمهای بزرگ داشته و انشعابات آن همیشه در جهت جریان ، قرار گرفته اند ارائه شده است طول چنین ساختاری ، معمولا چندین دسی متر می باشد مترادف: deltoidalcast ؛ cabbageleaf mark

groove mark

گرومارک
شیار هایی هستند که به صورت های مختلف ، خطی و مستقیم و خمیده و یا هلالی شکل بر سطوح چینه بندی نقش بسته انداز لحاظ شکل ظاهری ، گروها بر عکس فلوت مارک ها شکل مخروطی ، زبانی شکل و ندارند بلکه شیار هایی طویل با دو کناره مستقیم و موازی می باشند انتهای شیار ها نوک تیزنیست بلکه پهن می باشد گودی در حد میلیمتر و عرض آنها چند سانتیمتر و طول آنها چندین سانتیمتر می باشد نحوه تشکیل آنها به این صورت است که یک جسم مانند قلوه سنگ با نیروی جریان آب بر سطح رسوبات سست کف حوضه خراش ایجاد می کند و شیار هایی را ایجاد می کند ساختمان موجی آنرا هم دراگ مارک نامیده آند در تقسیم بندی که مورد قبول همگان نیست گرو مارک ها را به دو بخش دراگ مارگ و اسلاید مارک دسته بندی می کنند

harrow mark

یک گروه از لبه ها وحواشی ریزدانه و موازی ماسه ای ، رسی و یا گلی ، با ارتفاع 1 تا 10 سانتی متر و با فاصله 5 تا 50 سانتی متر نسبت به یکدیگر که بخش پیشین آن ها از ذرات درشت دانه تر تشکیل شده است چنین ساختارهایی که در کانال های جریان شکل گرفته و برخی مواقع با طولی معادل 100 متر گسترش می یابند محصول جریانات مارپیچی طولی با مولفه های چرخشی اند

herringbone mark

نشان جناغی
ببنید : (chevron mark) اثر درهم ، نشان جناغی ببنید : (chevron mark) اثر درهم

jbenchmark

برنامه ای برای محک زدن گوشی همراه
برنامه ای که قابلیت های گرافیکی محیط جاوای گوشی را محک می زند و اطلاعات دقیقی در مورد مشخصات گرافیکی فضای جاوای گوشی را به شما ارایه می کند ، برنامه ای برای محک زدن گوشی همراه برنامه ای که قابلیت های گرافیکی محیط جاوای گوشی را محک می زند و اطلاعات دقیقی در مورد مشخصات گرافیکی فضای جاوای گوشی را به شما ارایه می کند

mark

نشان ، نشانه
یک ساختار رسوبی در امتداد یک صفحه طبقه بندی ، عنوان مزبور معمولاً نشان دهنده یک قالب یا ساختار رسوبی اولیه (فرورفتگی) مانند یک اثر لغزشی یا یک تول مارک می باشد ولی از آن برای مواد قرار گرفته در قالبهای مزبور که سطوح برآمده ای مانند آثار بخش تحتانی لایه ها یا آثار کششی را تشکیل می دهند ، نیز استفاده می‌شود ، نشانه یک ساختار رسوبی در امتداد یک صفحه طبقه بندی

micro groove mark

میکروگرومارک
همان نقوش گرو مارک ها در ابعاد چند میلیمتر عمق وچند سانتیمتر عرض و با طول کمتری از گرو مارک ها می باشند
نگاه کنید به : تول مارک ها (tool marks) ، میکروگرومارک همان نقوش گرو مارک ها در ابعاد چند میلیمتر عمق وچند سانتیمتر عرض و با طول کمتری از گرو مارک ها می باشند نگاه کنید به : تول مارک ها (tool marks)

mud mark

گل نشان ، جریان گل ، روانه گل (mudflow)

mud-buried ripple mark

موج نقش گل دفن
موج نقشی که توسط گل موجود در آب پوشیده شده اند ، این گل تنها درون قسمتهای فرو رفته آثار مزبور را پر کرده و رئوس آن هویدا است

mud-ridge ripple mark

موج نقش پشته گلی
یک اثر شکنجی طولی با مقطعی منظم ، معمولاً با یک رأس متقارن و یک لبه باریک و گوشه دار که در میان شیبهای بسیار عریض تر و نسبتاً مسطح قرار گرفته و اغلب بصورت شاخه شاخه منشعب شده (همواره به سمت پایین دست جریان همگراست)
مقایسه شود با: corrugated ripple mark

obstacle mark

نشان مانع
رجوع شود به obstacle scour ، نشان مانع رجوع شود به obstacle scour

ordnace bench mark

نشانه مبنای کشوری

oscillation cross ripple mark

موج نقش متقاطع نوسانی
آثار شکنجی چلیپایی ناشی از عملکرد دو دسته موج همزمان یا متوالی و یا تقابل یک دسته موج با آثار شکنجی قدیمی ، مانند آثار شکنجی چلیپایی مثلثی و آثار چلیپایی شش وجهی
نیز ببینید: composite ripple mark
مترادف: wave interference ripple mark ، wave cross ripple mark

oscillation cross ripple mark|wave cross ripple mark|wave cross ripple mark|wave interference ripple mark

موج نقش متقاطع نوسانی آثار شکنجی چلیپایی ناشی از عملکرد دو دسته موج همزمان یا متوالی و یا تقابل یک دسته موج با آثار شکنجی قدیمی ، مانند آثار شکنجی چلیپایی مثلثی و آثار چلیپایی شش وجهی نیز ببینید: composite ripple mark مترادف: wave interference ripple mark ، wave cross ripple mark

oscillation ripple mark

موج نقش نوسانی
یک اثر شکنجی متقارن با رأسی تیز ، باریک و نسبتاً صاف که در بین شیبهای گرد و گسترده آن قرار گرفته و محصول حرکت مداری یا پیش روی و سپس روی آب در قالب امواج نوسانی است
، موج نقش نوسانی یک اثر شکنجی متقارن با رأسی تیز ، باریک و نسبتاً صاف که در بین شیبهای گرد و گسترده آن قرار گرفته و محصول حرکت مداری یا پیش روی و سپس روی آب در قالب امواج نوسانی است

oscillatory ripple mark

موج نقش نوسانی
بنگرید : oscillation ripple mark

oscillatory ripple mark|oscillation ripple mark|oscillation ripple mark

موج نقش نوسانی بنگرید : oscillation ripple mark

osullation ripple|osullation ripples|osullation ripples|ripple mark

ریپل مارک های موجی یا نوسانی ارتفاع این ریپل ها بستگی به عمق دارد هرچه عمق بشتر باشد ارتفاع ریپل ها کمتر است هر کدام از این ریپل ها تقارن دو طرفه را نشان می دهد ریپل های موجی در جهتی عمود بر جهت اتشار امواج تشکیل می شوند ارتفاع این ریپل ها از 5تا 15 میلیمتر و طول موج آنها از 3 تا 12 میلیمتر است

overwash mark

نشان اضافه شُست
یک لبه ماسه ای باریک و زبان مانند که به وسیله آبهای سرریز شده بر روی بخش رو به خشکی یک خاکریز کرانه ای ، تشکیل شده است ، نشان اضافه شُست یک لبه ماسه ای باریک و زبان مانند که به وسیله آبهای سرریز شده بر روی بخش رو به خشکی یک خاکریز کرانه ای

parallel ripple mark

موج نقش موازی
یک اثر شکنجی با فرازی تقریباً مستقیم و صاف و پروفیلی متقارن ، خصوصاً یک اثر شکنجی جریانی ، موج نقش موازی یک اثر شکنجی با فرازی تقریباً مستقیم و صاف و پروفیلی متقارن

percussion mark

نشان ضربه ای
شکاف یا شکستگی هلالی شکلی که در اثر برخورد با یک جسم نوک تیز ، بر روی یک قلوه سنگ یا ریگ سخت و فشرده (مانند یک قلوه سنگ چرتی یا کوارتزیتی) شکل گرفته و می تواند نشان دهنده انتقال قلوه سنگ مزبور توسط جریانی پر سرعت باشد
مترادف: percussion scar ، نشان ضربه ای شکاف یا شکستگی هلالی شکلی که در اثر برخورد با یک جسم نوک تیز ، بر روی یک قلوه سنگ یا ریگ سخت و فشرده (مانند یک قلوه سنگ چرتی یا کوارتزیتی) شکل گرفته و می تواند نشان دهنده انتقال قلوه سنگ مزبور توسط جریانی پر سرعت باشد مترادف: percussion scar

pericline ripple mark

موج نقش پریکلین
عنوانی که توسط تن هاف (1959) برای یک اثر شکنجی که طبق الگویی اورتوگونال و به صورت موازی یا مورب نسبت جهت جریان (یا راستای جریان) شکل گرفته و طول موجی معادل با 80 سانتی متر و شدتی معادل با 30 سانتی‌متر دارد ، بکار رفته است

permanent bench mark

نشان ترازیابی دائم
یک نشان سکویی مشخص ، نسبتاً ماندگار و قابل شناسایی مجدد که در محلی که میزان عامل مخرب و تاثیرات ناشی از آنها ناچیز بوده ، ایجاد شده و بنا به انتظار می بایست موقعیت ارتفاعی خود را نسبت به سطح مبنا ، در بازه های زمانی طولانی مدت ، حفظ کند
مخفف: PBM
مقایسه شود با: temporary benchmark ، نشان ترازیابی دائم یک نشان سکویی مشخص ، حفظ کند مخفف: PBM مقایسه شود با: temporary benchmark

pockmark

گودال فنجانه ای
فرورفتگی گود و کراترمانند از نوعی که به وفور روی نشست‌های گلی در عرض فلات اسکاتلند وجود دارد(کینگ ، مک لین ، 1970) قطر آنها از 15 تا 45 متر و عمق آن ها 5 تا 10 متر می‌باشد گودالهای فنجانه ای همچنین در دریای شمال (فانین ، 1981) و سایر نقاط دیده می‌شوند منشأ آنها مورد بحث است ، گودال فنجانه ای - فرورفتگی گود و کراترمانند از نوعی که به وفور روی نشست‌های گلی در عرض فلات اسکاتلند وجود دارد(کینگ

precurrent mark

نشان پیش جریان
ساختار ایجادشده روی سطح یک رسوب متراکم‌نشده قبل از ورود یک جریان آشفته؛ به عنوان مثال یک شیار جانوری

prod mark

نشان برخوردی
الف)شاخص جهت شیب روی سطح یک آینه گسلی ، متشکل از شیار ایجادشده توسط یک خرده سنگ
ب) یک نشان برخورد کوتاه جهت‌یافته به موازات جریان رود و ایجادشده توسط جسمی که به داخل بستر جلو رفته و سپس از بستر بیرون آمده است ، نیمرخ طولی آن نامتقارن است نشان برخوردی بتدریج به سمت پایین دست جریان ، جایی که ناگهان خاتمه می‌یابد ، گود می‌شود (بر خلاف یک اثر قاشقی)
این نقوش بر عکس بونس مارک ها در مواردی که یک جسم خارجی جامد و سخت بر اثر جریانها حرکت جهشی دارد و در هنگام فرود آمدن بر سطح رسوبات نرم و سست ضربه بزند بوجود می آیند بر سطح رسوبات گودالساده ای ایجاد می شود
نگاه کنید به : تول مارک ها (tool marks) و saltation mark

pseudo ripple mark

موج نمای دروغین
واژه به کاررفته توسط کونن(1948) برای یک عارضه در سطح لایه بندی مشابه یک ریپل‌مارک اما منتسب به فشار جانبی ایجادشده توسط لغزش (نظیر یک ساختار جریان گلی شبیه به یک ریپل‌مارک) ، یا توسط تغییر شکل تکتونیکی محلی و کوچک‌مقیاس ( نظیر یک شیار روی وجه رخ یک اسلیت) ، موج نمای دروغین - واژه به کاررفته توسط کونن(1948) برای یک عارضه در سطح لایه بندی مشابه یک ریپل‌مارک اما منتسب به فشار جانبی ایجادشده توسط لغزش (نظیر یک ساختار جریان گلی شبیه به یک ریپل‌مارک)

rain mark

نقش قطرات باران
تحت عنواین rain drop وimpression rain drop وspray print هم نامیده می شوند

rectangular cross ripple mark

موج نما متقاطع متعامد
یک موج نما متقاطع نوسانی را گویند که از دو دسته ریپل هایی ساخته شده که با زاویه های قائم همدیگر را قطع می کنند و یک گودال راست گوش را احاطه می کنند این موج نما توسط امواجی بوجود می آید که در زاویه های قائم نسبت به جهت موج نما اصلی نوسان می کنند ، موج نما متقاطع متعامد - یک موج نما متقاطع نوسانی را گویند که از دو دسته ریپل هایی ساخته شده که با زاویه های قائم همدیگر را قطع می کنند و یک گودال راست گوش را احاطه می کنند این موج نما توسط امواجی بوجود می آید که در زاویه های قائم نسبت به جهت موج نما اصلی نوسان می کنند

نشان ثبت
یک شکل ، بعلاوه ، دایره یا سایر لوگوهای کوچک در گوشه یک نقشه را گویند که باید در بیشتر از یک رنگ چاپ شود دقت چاپ هر رنگ توسط هماهنگی این نشانه ها بر روی هر صفحه چاپ کنترل می شود ، نشان ثبت - یک شکل

rhomboid ripple mark

موج نما لوزی شکل
یک موج نما آبی که توسط زبانه‌های الماسی شکل ماسه تشخیص داده می شوند که در الگوی شبکه مانند آرایش یافته اند که شبیه فلس های ماهی های خاصی می باشد زبانه ها در پهنا از 12 تا 25 میلی متر و در طول از 25 تا 50 میلی متر متغیر می باشند هر کدام از آنها یک زاویه حاده (تشکیل شده توسط دو ضلع پرشیب) است که به سمت پایین جریان اشاره دارند و زاویه تند دیگر (که توسط ضلع ملایمی ساخته شده که به دورن زاویه تداخل ضلع های پرشیب دو زبانه متاخر گسترش می یابد) است که به سمت بالای جریان اشاره دارد این نوع موج نما بر روی سواحل ماسه ای ، در جایی که در حین آخرین مراحل آب برگشتی هر موج پس رونده تشکیل می شود ، ملاحظه می گردد اضلاع بیش از 1 میلی‌متر ارتفاع ندارند اصطلاح لوزی شکل که برای ریپل یا موج نما استفاده می شود ، توسط بوچر معرفی شد (1919)
مترادف: ریپل جریانی لوزی شکل ریپل برآمده ، موج نما لوزی شکل - یک موج نما آبی که توسط زبانه‌های الماسی شکل ماسه تشخیص داده می شوند که در الگوی شبکه مانند آرایش یافته اند که شبیه فلس های ماهی های خاصی می باشد زبانه ها در پهنا از 12 تا 25 میلی متر و در طول از 25 تا 50 میلی متر متغیر می باشند هر کدام از آنها یک زاویه حاده (تشکیل شده توسط دو ضلع پرشیب) است که به سمت پایین جریان اشاره دارند و زاویه تند دیگر (که توسط ضلع ملایمی ساخته شده که به دورن زاویه تداخل ضلع های پرشیب دو زبانه متاخر گسترش می یابد) است که به سمت بالای جریان اشاره دارد این نوع موج نما بر روی سواحل ماسه ای ، توسط بوچر معرفی شد (1919) - مترادف: ریپل جریانی لوزی شکل ریپل برآمده

rill mark

شیارکندگی ، اثر شیاری
وقتی یک جسم خارجی جامد و سخت بر سر راه جریان قرار گیرد ولی جریان آنقدر قدرت جابجایی این جسم خارجی را نداشته باشد ایجاد می شود

الف) یک کانال یا شکاف کوچک دندانه ای که بر روی سطح گل ساحل یا ماسه ساحلی توسط یک شیار موج ساخته یا کشند پس رونده تشکیل شده است خصوصاً کانالی که بر روی طرف باد پناه یک ریگ ، صدف یا سایر موانع نیمه مدفون تشکیل شده و معمولاً به سمت بالا دست جریان ، منشعب و شاخه دار می شود

ب) یک کانال دندانه ای که بوسیله برون گستری یک رود کوچک بر روی پهنه ای ماسه ای یا گلی تشکیل می شود این کانال نشان دهنده دو شاخگی رو به پایین دست جریان است
نیز ببینید: اثر شیاری لبه دار

rill mark|rill marks|rill marks|rillmark

شیارکندگی ، اثر شیاری - وقتی یک جسم خارجی جامد و سخت بر سر راه جریان قرار گیرد ولی جریان آنقدر قدرت جابجایی این جسم خارجی را نداشته باشد ایجاد می شود - - الف) یک کانال یا شکاف کوچک دندانه ای که بر روی سطح گل ساحل یا ماسه ساحلی توسط یک شیار موج ساخته یا کشند پس رونده تشکیل شده است خصوصاً کانالی که بر روی طرف باد پناه یک ریگ ، صدف یا سایر موانع نیمه مدفون تشکیل شده و معمولاً به سمت بالا دست جریان ، منشعب و شاخه دار می شود - - ب) یک کانال دندانه ای که بوسیله برون گستری یک رود کوچک بر روی پهنه ای ماسه ای یا گلی تشکیل می شود این کانال نشان دهنده دو شاخگی رو به پایین دست جریان است - نیز ببینید: اثر شیاری لبه دار -

ring mark

رینگ مارک
حالت ویزه ای از پرود مارک که در آن جسمی که جهش می کند و نقش را بر سطح رسوبات ایجاد می کند یک مهره استخوانی از ستون فقرات ماهیان است در نقش حاصل ، طرف گودتر منشاء جریان را نشان می دهند
نگاه کنید به : تول مارک ها (tool marks) و saltation mark

ripple mark

موج نقش ، نشان موجک ، ریپل مارک ، موجنما
موجنماها یا ریپل مارکها ساختمانهای موجی شکلی هستند که در اثر حرکت امواج آب یا حرکت باد در روی سطوح ماسهایی ـ در محیطهای خشکی ، حدواسط و دریایی ـ تشکیل میگردند این نوع ساختمانهای رسوبی بیشتر در سیلتهای درشت و ماسههایی که اندازهی آنها کمتر از 0 7میلیمتر است تشکیل می شوند ریپل ها یا آثار موج نشان به دو صورت متقارن و نامتقارن دیده می شوند

roll mark

رول مارک
جسم خارجی عامل این لغزش تحت تاثیر نیروی جریان در کف حوضه چرخیدهو یا غلتیده است اگر عامل بوجود آورنده غلتش باشد آثار ضربه های حاصل به صورت دانه تسبیحی می باشد هر یک از این آثار نشانگر پر نیروترین نقطه جبه های جسم خارجی در هنگام ایراد ضربه است جهت جریان به سمتی است که گودیها به آن سمت متوجه است

rool mark

رول مارک
اثر فرسایشی و خراشی است که در اثر غلطیدن جسم سختی در روی رسوبات نرم تشکیل می شود ، رول مارک - اثر فرسایشی و خراشی است که در اثر غلطیدن جسم سختی در روی رسوبات نرم تشکیل می شود

rudemark

رجوع شود به rute-mark (روت مارک)

rudemark|rute-mark|rute-mark

رجوع شود به rute-mark (روت مارک)

ruffled grove mark

روفلد گرو مارک
گرو مارک هایی که شیار های آن با هم موازی نیست و شیار های فرعی در جهتی موافق با جریان یعنی به طرف پایین دست جریان با زاویه حاده به شیار اصلی می رسند
نگاه کنید به : تول مارک ها (tool marks) ، روفلد گرو مارک - گرو مارک هایی که شیار های آن با هم موازی نیست و شیار های فرعی در جهتی موافق با جریان یعنی به طرف پایین دست جریان با زاویه حاده به شیار اصلی می رسند - نگاه کنید به : تول مارک ها (tool marks)

rute-mark

الف) یک نوع زمین چند وجهی که در نواحی قطب شمال یافت می شود و از چند ضلعی ساخته شده که توسط ردیفی از سنگها احاطه می شود ریشه کلمه: نروژی ، "routemark" نیز نوشته می شود: rutmark؛ rutemark؛ rudemark
ب) ترکی در خاک یا گل که شبیه یک rute-mark روت مارک از نظر شکل آن می باشد

rute-mark|rutmark|rutmark|rutemark|rudemark

الف) یک نوع زمین چند وجهی که در نواحی قطب شمال یافت می شود و از چند ضلعی ساخته شده که توسط ردیفی از سنگها احاطه می شود ریشه کلمه: نروژی ، "routemark" نیز نوشته می شود: rutmark؛ rutemark؛ rudemark - ب) ترکی در خاک یا گل که شبیه یک rute-mark روت مارک از نظر شکل آن می باشد

rutmark

رجوع شود به rute-mark

rutmark|rute-mark|rute-mark

رجوع شود به rute-mark

saltation mark

نقوش حاصل از جهش اجسام خارجی در جریانها
نقوش نامنظم و غیر خطی می باشند انواع نقوش به صورت های زیر است این نقوش جزء تول مارک ها تقسیم بندی می شوند این نقوش شامل :
بونس مارک bounce mark و پرود مارک prod markو رینگ مارک ring mark و اسکیپ مارکskip markو گودی های هلالی شکل vibration mark و نقوش تیغ ماهی chevron mark

scour mark

اثرات ضعیفی به صورت شیار های باریک کم عمق است که وقتی آب انرزی کافی برای ایجاد فلوت ها و فلوو هارا ندارد و تنها قدرت سایش و شستشوی کانال ها را داشته باشد و ذرات سطحی رسوبات را جابجا کند بر جای می گذارد

scour mark|scour marks|scour marks|scourmark

skip mark

اسکیپ مارک
یکی دیگر از سری های خطی مارک های جهشی هستند که بر اثر جهش های متواتر ، فاصله دار ولی منظم اجسام خارجی و برخورد متناوب و تکراری آنها بر رسوبات نرم کف حوضه ها بوجود می آیند تفوت ایننقوش با سایر مارک های جهشی در اثرات هلالی شکل منظم است که در حقیقت پرود مارک ویزه ای است که عامل ایجاد کننده آن مشخص نیست طرف محدب آنها جهت جریان را نشان می دهد
نگاه کنید به : تول مارک ها (tool marks) و saltation mark

slide mark

اسلاید مارک
این نقوش در لیزش ها و لغزش ها (gliding) و ریزش هایی (sliding) که بر روی دامنه ها و شیب های زیر دریایی به وقوع می پیوندند ، یک سری خراش ها و خط افتادگی هایی موازی و فشرده را توصیف کرده است که بر روی رسوبات زیر دریایی به وجود می آید این آثار شرایط توپوگرافی محیط دریایی گذشته را بیان می کنند از لحاظ شکل ، این نقوش عریض تر ولی کم عمق تر از گرومارک ها می باشند و شبکه آن نیز فشرده تر از مارک های مذبور است
نگاه کنید به : تول مارک ها (tool marks)

sole mark

سُل مارک
علایم سطح زیرین لایه ، در سطح زیرین ماسه سنگها و گاهی اوقات سنگ آهکهایی که در روی رسوبات نرم دانه ریز قرار دارند تشکیل می شود در اثر کندهشدگی یا حفرشدگی و یا حرکت قطعات بوسیله جریان های پر انرژی و آشفته و یا بر اثر قرار گرفتن یک جسم جامد و سخت خارجی در سطح رسوبات دانه ریز ساخته شوند این اصطلاح کلی بدون توجه به منشا و جهت یابی نقوش به کار می رود

solution mark

نقوش حاصل از انحلال

spmark

برنامه ای برای محک زدن گوشی همراه این برنامه تمام کارایی های گوشی گوشی همراه را بررسی می کند و در پایان به گوشی یک امتیاز می دهد

starred ripple mark

موج نما ستاره ای
رجوع شود به incomplete ripple mark (موج نما ناقص یا ناکامل)

starred ripple mark|incomplete ripple mark|incomplete ripple mark

موج نما ستاره ای - رجوع شود به incomplete ripple mark (موج نما ناقص یا ناکامل)

swash mark

نشان کف‌موج
جزء علایم سطح لایه است در روی سواحل ماسه ای دریا ، جایی که امواج از بین می روند و آب به طرف دریا بر می گرددایجاد می شودو شامل یک سری تیغه های ماسه ای نازک می باشد در منحنی های ایجاد شده ، قسمت محدب به طرف خشکی است و این نشانگر حداکثر حرکت امواج به طرف ساحل است

tide mark

داغ مد ، اثر مد
علامتی که مد به هنگام پایین رفتن از خود بر دیواره یا ساحل میگذارد ، اثر مد - علامتی که مد به هنگام پایین رفتن از خود بر دیواره یا ساحل میگذارد

tool mark

تول مارک
در این نوع از سل مارک ها ، جریانهای آب آنقدر انرزی و نیرو دارد که جسم خارجی جامد را که بر سطح رسوبات سست و نرم کف حوضه یا ساحل دریا ظاهر شده است از جای خود حرکت دهد ، مهمترین انواع تول مارک ها با روند فرضی افزایش تدریجی انرژی جریانهای مولد آنها رده بندی و توصیف می شوند:
الف) تول مارک های که از حرکت ساده کشیده شدن یک جسم خارجی بر سطح رسوبات بوجود می آیند :
گرومارک groove mark
میکروگرومارک micro groove mark
چاتر مارک chattr mark
روفلد گرو مارک ruffled grove mark
بروش مارک brush mark
خراش لغزشی slip scratch
دراگ مارک drag mark
اسلاید مارک slide mark
اولیستو گلیف olystoglyph

ب)تول مارک هایی که از حرکت جهشی یا غلتیدن اجسام خارجی در جریانها بوجود می آیند :
اجسام خارجی که در معرفی جریانها قرار می گیرند اصولا به دو صورت به وسیله این جریانها جابجا می شوند یکی به صورت انحلال و دوم به صورت جابجایی مواد حل شدن سنگ های آهکی در جریانهای آبی گازکربنیک دار مثال جابجایی مواد محلول در جریانها است انواع مواد جامدی که جریانها می توانند با خود حمل کنند به دو عامل بستگی دارد اول سرعت جریان و دوم دانه بندی یا درشتی و ریزی مواد جامد یک جسم خارجی در برخورد با یک جریان به یکی از صورت های زیر به حرکت در می آید :
1)به صوررت معلقsuspension
2) بصورت لغزش gliding
3) بصورت غلتیدن rolling
4) بصورت جهشsaltation
5) بصورت حرکتی ترکیبی که از تاثیر توام دوصورت از حرکات فوق ایجاد می شود

نقش لغزش مواد موجب ایجاد انواع تول مارک می شود در زیر درباره تول مارک هایی که در اثر غلتیدن ، جهش ، چرخش موادبر سطح رسوبات ایجاد می گردند در شده است :
رول مارک roll mark
نقوش حاصل از جهش اجسام خارجی در جریانها saltation mark
بونس مارک bounce mark
پرود مارکprod mark
رینگ مارک ring mark
اسکیپ مارک skip mark
گودی های هلالی شکل vibration mark
نقوش تیغ ماهی chevron mark

undertow mark

نشانه جریان برگشتی
یک ساختار کانالی بر روی یک سطح رسوبی که این باور در مورد آن وجود دارد که توسط جریان هایی تشکیل شده باشند که اشیای سنگین را در آب بسیار کم عمق مجاور یک ساحل حرکت می دادند (کلارک 1918)
مقایسه شود با: اثر ساحل یا کرانه ای
مترادف: undertow marking ، نشانه جریان برگشتی - یک ساختار کانالی بر روی یک سطح رسوبی که این باور در مورد آن وجود دارد که توسط جریان هایی تشکیل شده باشند که اشیای سنگین را در آب بسیار کم عمق مجاور یک ساحل حرکت می دادند (کلارک 1918) - مقایسه شود با: اثر ساحل یا کرانه ای - مترادف: undertow marking

vibration mark

گودی های هلالی شکل
این گودی های هلالی شکل به صورت خطی پشت سر هم ردیف شده اند طرف محدب آنها جهت جریان را نشان می دهد
نگاه کنید به : تول مارک ها (tool marks) و saltation mark

water level mark

نشان سطح آب
الف) یک پادگانه یا پلکان کوچک افقی موج بریده بر روی یک سطح شیب دار از رسوبات تحکیم نیافته که نشان دهنده سطح آب قبلی یا قدیمی تر است
ب) Water mark

wave

موج-خیز آب ، موج
(لرزه شناسی): یک موج لرزه ای
(آب): یک حرکت نوسانی آب که توسط صعود و نزول متناوب یک سطح درون یا بر روی آب آشکار می شود ، موج - (لرزه شناسی): یک موج لرزه ای - (آب): یک حرکت نوسانی آب که توسط صعود و نزول متناوب یک سطح درون یا بر روی آب آشکار می شود

wave age

سن موج
مرحله توسعه یک موج سطح آب تولید شده توسط باد که به عنوان نسبت سرعت موج به سرعت باد (که حدود 8 متر بالاتر از حد یا سطح آب ساکن اندازه گیری می شود) بیان می گردد ، سن موج - مرحله توسعه یک موج سطح آب تولید شده توسط باد که به عنوان نسبت سرعت موج به سرعت باد (که حدود 8 متر بالاتر از حد یا سطح آب ساکن اندازه گیری می شود) بیان می گردد

wave base

عمق موج ، پایه موج
عمقی که در آن ، عمل امواج دیگر باعث متلاطم شدن رسوبات نمی شود این ارتفاع معمولاً حدود 10 متر است مقایسه شود با: پایه خیزاب مترادف: عمق موج ، پایه موج - عمقی که در آن

wave breaking

شکست موج

wave built

موج ساخته
ساخته شده بوسیله عمل امواج یک دریاچه یا دریا که توسط جریان هایشان کمک می شود این اصطلاح با توجه به رخدادهای دریا ساخته ، استفاده گسترده ای دارد
مقایسه شود با: موج بریده ، موج ساخته - ساخته شده بوسیله عمل امواج یک دریاچه یا دریا که توسط جریان هایشان کمک می شود این اصطلاح با توجه به رخدادهای دریا ساخته ، استفاده گسترده ای دارد - مقایسه شود با: موج بریده

wave built terrace

شیب ساحلی-تختان یا توده های شنی که در اثر عمل امواج تولید میشود

wave cross ripple mark

نشان موج نقش نوسانی ، موج نقش متقاطع نوسانی

wave cut terrace

پلاتفرم کرانه ای صخره ای

wave depth

عمق موج ، ژرفای موج ، قاعده موج

wave erosion

فرسایش موج ، سایش دریایی

wave erosion|marine abrasion|marine abrasion

فرسایش موج ، سایش دریایی

wave guide

موج بر
ناحیه ای ، معمولاً یک لایه ، در جو ، اقیانوس یا سنگ کره که تمایل به فرستادن یا انتقال انرژی لرزه ای دارد ، موج بر - ناحیه ای

wave interference ripple mark

موج نقش تداخل موج ، موج نقش متقاطع نوسانی

wave interference ripple mark|interference ripple mark|interference ripple mark|interference ripple

موج نقش تداخل موج ، موج نقش متقاطع نوسانی

wave meter

موج سنج
دستگاهی برای اندازه گیری و ثبت ارتفاع امواج ، موج سنج - دستگاهی برای اندازه گیری و ثبت ارتفاع امواج

wave number

عدد موج ، بسامد مکانی موج (spatial frequency)

wave number|spatial frequency|spatial frequency

عدد موج ، بسامد مکانی موج (spatial frequency)

wave of oscillation

موج نوسان
یک موج آب که درآب شکل موجی با حرکت ذرات آب در مدارهای دایره‌ای ، پیشروی می‌کند Capillary wave|Capillary ripple موج مویین
موجی که طول موج آن کوچکتر از 7/1 سانتی متر است و سرعت انتشار آن بیشتر بوسیله کشش سطحی مایعی که در آن حرکت می کند ، کنترل شده است
مقایسه شود با: موج جاذبه/ چگالی روزن
مترادف: Capillary ripple/ ripple موج/ چین و شکن/ شکنج ، موج نوسان - یک موج آب که درآب شکل موجی با حرکت ذرات آب در مدارهای دایره‌ای ، پیشروی می‌کند Capillary wave|Capillary ripple موج مویین - موجی که طول موج آن کوچکتر از 7/1 سانتی متر است و سرعت انتشار آن بیشتر بوسیله کشش سطحی مایعی که در آن حرکت می کند ، کنترل شده است - مقایسه شود با: موج جاذبه/ چگالی روزن - مترادف: Capillary ripple/ ripple موج/ چین و شکن/ شکنج

wave of translation

موج انتقال

wave ogive

موج یخسار
یک موجگان خمیده در سطح یک یخچال که تشکیل یک پایین شیب کمانی محدب را می دهد که معمولاً بطور دوره ای به سمت پایین دست جریان تکرار می شود و عموماً به یک نوار ناخالصی کمان یخساری می پیوندد که در قاعده یخشارهای ویژه ای تشکیل می شود
مقایسه شود با: Forbes band ، dirt band ، ogive
مترادف: glacier wave
تلفظ: Wave + O-Jive ، موج یخسار - یک موجگان خمیده در سطح یک یخچال که تشکیل یک پایین شیب کمانی محدب را می دهد که معمولاً بطور دوره ای به سمت پایین دست جریان تکرار می شود و عموماً به یک نوار ناخالصی کمان یخساری می پیوندد که در قاعده یخشارهای ویژه ای تشکیل می شود - مقایسه شود با: Forbes band ، ogive - مترادف: glacier wave - تلفظ: Wave + O-Jive

wave platform

سکوی موج
سکوی موج بریده ، سکوی موج - سکوی موج بریده

wave pole

قطب موج

wave propagation

انتشار موج

wave ray

راست گوشه موج ، اورتوگونال

wave refraction

شکست موج
الف) فرآیندی که توسط آن ، یک موج آب ، در آبهای کم عمق حرکت کرده و وقتی با زاویه ای به ساحل می رسد ، تمایل به چرخش از جهت ابتدایی خود دارد بخشی از موج که در آب کم عمق تر پیشروی می کند ، آرام تر از بخشی حرکت می کند که همچنان در عمق بیشتر پیش می رود و این حالت باعث می شود که قله های موج به سمت ردیف موازی با خط ساحلی ، خمیده شوند
ب) خمیده شده قله های موج توسط جریانها
تغییر در مسیر موج هنگام ورود موج به داخل آب کم‌عمق سرعت آن بخش از موج که وارد آب کم عمق می‌شود ، کاهش می‌یابد و سبب انحراف درموج وهم ترازشدن با خطوط تراززیرآب ، می‌شود ، شکست موج - الف) فرآیندی که توسط آن ، خمیده شوند - ب) خمیده شده قله های موج توسط جریانها - تغییر در مسیر موج هنگام ورود موج به داخل آب کم‌عمق سرعت آن بخش از موج که وارد آب کم عمق می‌شود

wave spectrum

طیف موج
الف) توصیف انرژی موج با توجه به بسامد تابع ریاضی مربع ارتفاع موج با انرژی پتانسیل سطح دریا ، مرتبط است
ب) نمودار یا جدولی که برای ناحیه ای در اقیانوس ، نشان دهنده توزیع ارتفاع موج با توجه به بسامد است ، طیف موج - الف) توصیف انرژی موج با توجه به بسامد تابع ریاضی مربع ارتفاع موج با انرژی پتانسیل سطح دریا ، مرتبط است - ب) نمودار یا جدولی که برای ناحیه ای در اقیانوس

wave staff

میله اندازه گیری موج

wave steepness

شیب موج ، تیزی موج
نسبت ارتفاع یک موج به طول آن را گویند موجی با نسبت 25/1 تا 7/1 دارای شیب زیاد است موجی با نسبت کمتر 100/1 دارای شیب کم است
مترادف: steepness ratio

wave steepness|steepness ratio|steepness ratio

شیب موج ، تیزی موج - نسبت ارتفاع یک موج به طول آن را گویند موجی با نسبت 25/1 تا 7/1 دارای شیب زیاد است موجی با نسبت کمتر 100/1 دارای شیب کم است - مترادف: steepness ratio -

wave surface

سطح موج
جبهه موج (نورشناسی) ، سطح موج - جبهه موج (نورشناسی)

wave wash

موج شست
فرسایش کرانه ها یا کناره ها توسط شکستن یا ضربه زدن امواج خصوصاً فرسایش خاکریزها در زمان سیلابها ، موج شست - فرسایش کرانه ها یا کناره ها توسط شکستن یا ضربه زدن امواج خصوصاً فرسایش خاکریزها در زمان سیلابها

wave-built platform

سکوی موج ساخته
مترادفی برای پادگانه موج ساخت ـ این اصطلاح به خاطر اینکه سکو معمولاً به عنوان یک عارضه فرسایشی در نظر گرفته می‌شود ، متناقض است ، سکوی موج ساخته - مترادفی برای پادگانه موج ساخت ـ این اصطلاح به خاطر اینکه سکو معمولاً به عنوان یک عارضه فرسایشی در نظر گرفته می‌شود

wave-current ripple mark

موج نقش جریان موج
یک ریپل مارک طولی مرکب که در آن ، در مورد مواد تشکیل دهنده ستیغ ها این باور وجود دارد که بوسیله نوسان حاصله از عمل امواج بر روی ریپل مارک عرضی (جریان) قدیمی تر تجمع یافته اند (ون استراس 1953 ، الف و کلینگ 1958) ، موج نقش جریان موج - یک ریپل مارک طولی مرکب که در آن

wave-cut

موجب بریده
حفر شده یا کنده شده بوسیله عمل امواج دریاچه‌ای یا دریایی که توسط جریانهایشان کمک می شوند این اصطلاح به طور گسترده در مورد عوارض دریا ساخته استفاده دارد
مقایسه شود با: موج ساخته ، موجب بریده - حفر شده یا کنده شده بوسیله عمل امواج دریاچه‌ای یا دریایی که توسط جریانهایشان کمک می شوند این اصطلاح به طور گسترده در مورد عوارض دریا ساخته استفاده دارد - مقایسه شود با: موج ساخته

wave-cut bench

سکوی موج بریده
یک سطح یا سکوی هموار تا شیبدار ملایم باریک که توسط عمل فرسایش امواج حاصل می شود و به سمت خارج از بالای قاعده صخره موج شکن گسترده می شود و تمام منطقه ساحلی و یک بخش یا کل حاشیه ساحلی را اشغال می کند (جانسن 1919) این سکو عمدتاً بالاتر از سطح آب بوسیله افشانه یا پاشیدن امواج توفانی تشدید شده توسط هوازدگی نیمه هوایی و باران شست تشکیل می شود این سکو ممکن است از جنس سنگ برهنه تازه ساییده شده باشد یا بطور موقت توسط یک ساحل پوشیده باشد ممکن است ناگهانی به انتها برسد یا به تدریج تبدیل به سکوی سایشی شود
نیز ببینید: سکوی موج شکن مترادف: سکوی کرانه ای سکوی ساحلی سکوی آب بالا ، سکوی موج بریده - یک سطح یا سکوی هموار تا شیبدار ملایم باریک که توسط عمل فرسایش امواج حاصل می شود و به سمت خارج از بالای قاعده صخره موج شکن گسترده می شود و تمام منطقه ساحلی و یک بخش یا کل حاشیه ساحلی را اشغال می کند (جانسن 1919) این سکو عمدتاً بالاتر از سطح آب بوسیله افشانه یا پاشیدن امواج توفانی تشدید شده توسط هوازدگی نیمه هوایی و باران شست تشکیل می شود این سکو ممکن است از جنس سنگ برهنه تازه ساییده شده باشد یا بطور موقت توسط یک ساحل پوشیده باشد ممکن است ناگهانی به انتها برسد یا به تدریج تبدیل به سکوی سایشی شود - نیز ببینید: سکوی موج شکن مترادف: سکوی کرانه ای سکوی ساحلی سکوی آب بالا

wave-cut cliff

صخره موج بریده
یک صخره ، خصوصاً یک صخره دریایی که بوسیله شکستن و جدایش قطعات سنگی بعد از زیربُری افقی و رو به خشکی توسط امواج حاصل می شوند ، صخره موج بریده - یک صخره

wave-cut notch

شکاف موج بریده
بریدگی که در امتداد قاعده یک صخره دریایی بوسیله فرسایش امواج تشکیل می شود ، شکاف موج بریده - بریدگی که در امتداد قاعده یک صخره دریایی بوسیله فرسایش امواج تشکیل می شود

wave-cut pediment

سنگفرش موج بریده
یک سکوی موج بریده که بوسیله فرسایش یک خط ساحلی پرتگاه گسل تشکیل می شود (هیندس 1943)
این اصطلاح توصیه نمی‌شود ، سنگفرش موج بریده - یک سکوی موج بریده که بوسیله فرسایش یک خط ساحلی پرتگاه گسل تشکیل می شود (هیندس 1943) - این اصطلاح توصیه نمی‌شود

wave-cut platform

سکوی موج بریده ، سکوی موج کند
الف) یک سطح شیبدار ملایم که توسط فرسایش امواج تشکیل می شود و تا مسافت زیادی درون دریا یا دریاچه از قاعده صخره موج بریده ، گسترده می شود که نشان دهنده هر دو سکوی ساحلی و سکوی سایشی است
مترادف: پادگانه موج کفه ، سکوی کنده شده ، سکوی فرسایشی ، سکوی موجی ، سکوی کرانه ای ، دشت موج کفه ، پهنه ساحلی
ب) اصطلاحی که گاهی اوقات بطور محدود شده ای به عنوان مترادفی برای سکوی سایشی استفاده می شود
نیمکت یا قلاتی که در امتداد خط ساحلی و همسطح دریا توسط عمل فرسایش امواج ایجاد می‌شود ، سکوی موج کند - الف) یک سطح شیبدار ملایم که توسط فرسایش امواج تشکیل می شود و تا مسافت زیادی درون دریا یا دریاچه از قاعده صخره موج بریده ، گسترده می شود که نشان دهنده هر دو سکوی ساحلی و سکوی سایشی است - مترادف: پادگانه موج کفه ، پهنه ساحلی - ب) اصطلاحی که گاهی اوقات بطور محدود شده ای به عنوان مترادفی برای سکوی سایشی استفاده می شود - نیمکت یا قلاتی که در امتداد خط ساحلی و همسطح دریا توسط عمل فرسایش امواج ایجاد می‌شود

wave-cutting index

شاخص برش موج

wavefront chart

نقشه جبهه موج
نمودار یا دیاگرامی که نشان دهنده موقعیت یک تداخل لرزه ای متحرک در زمانهای متوالی است این نمودار همچنین معمولاً نشان دهنده مسیر پرتو نیز است

wavefront chart|wavefront|wavefront

نقشه جبهه موج - نمودار یا دیاگرامی که نشان دهنده موقعیت یک تداخل لرزه ای متحرک در زمانهای متوالی است این نمودار همچنین معمولاً نشان دهنده مسیر پرتو نیز است

wavelength

طول موج
الف) فاصله بین قله های متوالی امواج یا سایر نقاط معادل ، در یک سری امواج همساز یا سازگار
ب) در سیستم های چینی دوره ای متقارن ، فاصله بین لولاهای تاقدیسی و ناودیسی را گویند برای سیستم های نامتقارن غیردوره ای ، تعریفهای متنوعی پیشنهاد شده است
، طول موج - الف) فاصله بین قله های متوالی امواج یا سایر نقاط معادل ، در یک سری امواج همساز یا سازگار - ب) در سیستم های چینی دوره ای متقارن ، تعریفهای متنوعی پیشنهاد شده است -

wavelet

موجک

wavellite

واولیت
ترکیب شیمیایی :Al3 [(OH)3|(PO4)2] 5H2O
درصد مواد:Al2O337 11% P2O534 47% H2O28 42%
سیستم تبلور:ارترومبیک
رده بندی: فسفات
رخ:خوب ، مطابق با سطح /110/
جلا:شیشه ای ، ابریشمی
شفافیت: شفاف
نوع سختی: شکننده
اشکال ظاهری:بلور ، آگرگات درخشان ، کروی
ژیزمان:فراوان ; آلمان غربی و شرقی ، چک و اسلواکی ، بریتانیای کبیر و برزیل
خواص شیمیایی:حل شونده در اسیدها
رنگ کانی : سفید ، زرد ، سبز ، قهوه ای ، آبی
رنگ خاکه: سفید
تشابه کانی شناسی :مینیولیت ، پرهنیت
پاراژنز :لیمونیت ، هماتیت
منشا تشکیل : هیدروترمال ، ثانوی
شکل بلورها: منشور کوتاه یا بلند
محل پیدایش: چک و اسلواکی
نام آن نام یک فیزیکدان انگلیسی W Wavell است
سختی : 3 5 – 4
چگالی : 2 3 - 2 4 ، واولیت - ترکیب شیمیایی :Al3 [(OH)3|(PO4)2] 5H2O - درصد مواد:Al2O337 11% P2O534 47% H2O28 42% - سیستم تبلور:ارترومبیک - رده بندی: فسفات - رخ:خوب ، مطابق با سطح /110/ - جلا:شیشه ای ، ابریشمی - شفافیت: شفاف - نوع سختی: شکننده - اشکال ظاهری:بلور ، کروی - ژیزمان:فراوان ; آلمان غربی و شرقی ، بریتانیای کبیر و برزیل - خواص شیمیایی:حل شونده در اسیدها - رنگ کانی : سفید ، آبی - رنگ خاکه: سفید - تشابه کانی شناسی :مینیولیت ، پرهنیت - پاراژنز :لیمونیت ، هماتیت - منشا تشکیل : هیدروترمال ، ثانوی - شکل بلورها: منشور کوتاه یا بلند - محل پیدایش: چک و اسلواکی - نام آن نام یک فیزیکدان انگلیسی W Wavell است - سختی : 3 5 – 4 - چگالی : 2 3 - 2 4

wavemark

موج نشان ، اثر موج
(ساحل) نشان کف‌موج (swash mark)
(رسوب شناسی): ریپل مارک تشکیل شده توسط عمل امواج در طول دوره رسوبگذاری را گویند

wavemark|swash mark|swash mark

موج نشان ، اثر موج - (ساحل) نشان کف‌موج (swash mark) - (رسوب شناسی): ریپل مارک تشکیل شده توسط عمل امواج در طول دوره رسوبگذاری را گویند

witness mark

نشان شاهد
یک سازنده فیزیکی (تیرک ، سنگ ، میله یا درخت) که در فاصله ای مشخص و جهت معلوم از گوشه یک ملک ، دستگاه یا سایر ایستگاه های مساحی قرار داده شده و در شناسایی و باز یافتن آن کمک می کند مثلاً: یک درخت نشانه دار بر روی کرانه یک رود که نشان دهنده گوشه ای است در تقاطع بعضی از خطوط مساحی با خط مرکز رود که در نتیجه نمی توان آن را بطور مستقیم نشانه دار نمود ، نشان شاهد - یک سازنده فیزیکی (تیرک

wrinkle mark

نشان شکنجی
یک عارضه کوچک ریپل مارک مانند نامنظم که از پشته ها یا برآمدگی هایی با ضخامت 5/0 تا 1 میلی متر و طول چند میلی متر ساخته شده که با هم موازی هستند و یا در یک الگوی خمیده یا شانه عسلی قرار دارند توسط هانتزشل و راینک در سال 1968 (به عنوان Runzelmarken) توصیف شدند و توسط تایچرت در سال 1970 بدین نام ، نام گذاری شدند ، نشان شکنجی - یک عارضه کوچک ریپل مارک مانند نامنظم که از پشته ها یا برآمدگی هایی با ضخامت 5/0 تا 1 میلی متر و طول چند میلی متر ساخته شده که با هم موازی هستند و یا در یک الگوی خمیده یا شانه عسلی قرار دارند توسط هانتزشل و راینک در سال 1968 (به عنوان Runzelmarken) توصیف شدند و توسط تایچرت در سال 1970 بدین نام

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی wave ripple mark

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی wave ripple mark

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما