معادل انگلیسی نشان موج نقش نوسانی ، موج نقش متقاطع نوسانی

زمين شناسی
نشان موج نقش نوسانی ، موج نقش متقاطع نوسانی
wave cross ripple mark
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی نشان موج نقش نوسانی ، موج نقش متقاطع نوسانی
نقاط مبنا ، نشان سکویی ، نشان ترازیابی ()
علامت مرجع جهت تعیین ارتفاعات در روی زمین:در نقشه برداری ، یک علامت مرجع با ارتفاع معین که در سنگ ، بتون ، یا دیگر مواد بادوام کنده شده یا نصب شده باشد و در تعیین ارتفاعات مورد استفاده قرار میگیرد
نشان ارتفاع ، سطح تراز ، نشانه ارتفاعی ، نقطه با ارتفاع معین ، نقطه ثابت: الف) یک لوح فلزی نسبتاً دائمی یا هر نشان دیگری که در یک ماده ی ثابت و مقاوم طبیعی یا مصنوعی قرار گرفته است و نشان دهنده یک ارتفاع معین ، بالا یا پایین یک خط معیار استاندارد می باشد (معمولاً سطح دریا) و شامل اطلاعات شناسایی است و به عنوان مرجعی در تحقیقات توپوگرافی و مشاهدات جزر و مدی استفاده می شود مثلاً: یک دیسک مدرج شده ازجنس برنز یا آلیاژ آلومینیوم که حدود 75/3 اینچ قطر و حدود 3 اینچ طول دارد و یک دسته به آن متصل شده وممکن است به یک سنگ بستر طبیعی ، بخش سنگی یک ساختمان بزرگ و مهم ، سیمان شده باشد
مخفف: bm
همچنین ببینید: permanent bench mark نشان ترازیابی ثابت Temporary bench mark نشان ترازیابی موقتی ب) یک نقطه مشخص و ثابت در فضا که به عنوان مرجعی که از آن اندازه گیرهایی از هر نوع انجام گیرد ، استفاده می گردد ، نشان ترازیابی () علامت مرجع جهت تعیین ارتفاعات در روی زمین:در نقشه برداری ، یا دیگر مواد بادوام کنده شده یا نصب شده باشد و در تعیین ارتفاعات مورد استفاده قرار میگیرد نشان ارتفاع ، سیمان شده باشد مخفف: bm همچنین ببینید: permanent bench mark نشان ترازیابی ثابت Temporary bench mark نشان ترازیابی موقتی ب) یک نقطه مشخص و ثابت در فضا که به عنوان مرجعی که از آن اندازه گیرهایی از هر نوع انجام گیرد
بنچ مارک ، معیار ، پایه ، نشان ، محک
آزمون کنترل شده از توانمندیهای یک سیستم نرمافزار یا سختافزار
نقطه ارتفاعی دائمی است که به وسیله علائم طبیعی (مانند تخته سنگ های بزرگ وثابت) یا مصنوعی (مانند علامت های بتونی) در زمین نشانه گذاری ویا نصب گردیده وارتفاع آن نسبت به طرح مبنای معینی(مانند سطح متوسط آب دریاهای آزاد) تعیین گردیده است این نشانه ها را معمولاً به وسیله شماره مشخص می سازند وارتفاع آن را در کنار شماره معرف آن ، یادداشت می کنند محل این گونه نشانه ها روی نقشه با علامت b m مشخص می شود ، محک آزمون کنترل شده از توانمندیهای یک سیستم نرمافزار یا سختافزار نقطه ارتفاعی دائمی است که به وسیله علائم طبیعی (مانند تخته سنگ های بزرگ وثابت) یا مصنوعی (مانند علامت های بتونی) در زمین نشانه گذاری ویا نصب گردیده وارتفاع آن نسبت به طرح مبنای معینی(مانند سطح متوسط آب دریاهای آزاد) تعیین گردیده است این نشانه ها را معمولاً به وسیله شماره مشخص می سازند وارتفاع آن را در کنار شماره معرف آن
نشان هلالی ، بخسارنشان
(گسل): هر علامت ، فرورفتگی یا خراش بوجود آمده بر روی سطح سنگ بوسیله سطح یک توده که بر روی آن حرکت می کند این علامتها ممکن است توسط مواد جا گرفته در کف یک یخچال بوجود آیند یا می توانند بر روی سطح گسل ظاهر شد
خراشیدگی سطح؛ یک علامت هلالی مانند بر روی سنگ ریزه خراشیده شده توسط امواج ، مانند فلیت (سنگ آتشزنه) که در اثر کوبیده شدن ساحل در اثر عمل امواج بوجود می آید
(زمین شناسی یخچالها): یک سری خراش ها یا بریدگی های کوچک ، منحنی شکل ، کوتاه و نزدیک بهم (کوچکتر از شکاف هلالی) که بوسیله تراشیدن ارتعاشی یک سطح سنگ بستر شکننده اما مقاوم ، توسط قطعات سنگی حمل شده در قائده یک یخچال ، ایجاد می شود هر نشانه نسبت به جهت حرکت یخ تقریبا به حالت عرضی است (با وجود اینکه توالی از این نشانه موازی با جهت حرکت است) و معمولاً به سمت جهتی که یخ حرکت کرده است ، محدب است (شاخ های آن به سمت جهت حرکت یخ اشاره دارند) این اصطلاح بصورت غیر دقیق ، برای هر علامت هلالی یخچالی بکار می رود و همچنین نوشته می شود: chatter mark ، بخسارنشان (گسل): هر علامت ، فرورفتگی یا خراش بوجود آمده بر روی سطح سنگ بوسیله سطح یک توده که بر روی آن حرکت می کند این علامتها ممکن است توسط مواد جا گرفته در کف یک یخچال بوجود آیند یا می توانند بر روی سطح گسل ظاهر شد خراشیدگی سطح؛ یک علامت هلالی مانند بر روی سنگ ریزه خراشیده شده توسط امواج ، مانند فلیت (سنگ آتشزنه) که در اثر کوبیده شدن ساحل در اثر عمل امواج بوجود می آید (زمین شناسی یخچالها): یک سری خراش ها یا بریدگی های کوچک
علامت اطمینان
تقاطع خطوط رسم شده بین نشانه های شاخص متضاد ، نشانه های شاخص که بر روی نگاتیو عکسهای هوایی در داخل دوربین هوایی در زمان نوردهی تشکیل می شوند

یک نقطه یا شاخص که به عنوان پایه یا مرجع استفاده می شود یکی از معمولاً 4 علامت شاخصی که متصل به لنز دوربین است (همانند آنچه بر روی قاب فلزی که نگاتیو را دربر می گیرد) که تشکیل تصویر بر روی نگاتیو یا پرینت می دهد بطوریکه خطوط کشیده شده بین نقاط مقابل هم ، در نقطه اصلی هم دیگر را قطع کرده و بدین طریق ، نقطه اصلی عکس معین می گردد
مترادف: علامت تلفیق
، علامت اطمینان - تقاطع خطوط رسم شده بین نشانه های شاخص متضاد ، نشانه های شاخص که بر روی نگاتیو عکسهای هوایی در داخل دوربین هوایی در زمان نوردهی تشکیل می شوند -
یک نقطه یا شاخص که به عنوان پایه یا مرجع استفاده می شود یکی از معمولاً 4 علامت شاخصی که متصل به لنز دوربین است (همانند آنچه بر روی قاب فلزی که نگاتیو را دربر می گیرد) که تشکیل تصویر بر روی نگاتیو یا پرینت می دهد بطوریکه خطوط کشیده شده بین نقاط مقابل هم ، نقطه اصلی عکس معین می گردد - مترادف: علامت تلفیق -
موج نما لوزی شکل
یک موج نما آبی که توسط زبانه‌های الماسی شکل ماسه تشخیص داده می شوند که در الگوی شبکه مانند آرایش یافته اند که شبیه فلس های ماهی های خاصی می باشد زبانه ها در پهنا از 12 تا 25 میلی متر و در طول از 25 تا 50 میلی متر متغیر می باشند هر کدام از آنها یک زاویه حاده (تشکیل شده توسط دو ضلع پرشیب) است که به سمت پایین جریان اشاره دارند و زاویه تند دیگر (که توسط ضلع ملایمی ساخته شده که به دورن زاویه تداخل ضلع های پرشیب دو زبانه متاخر گسترش می یابد) است که به سمت بالای جریان اشاره دارد این نوع موج نما بر روی سواحل ماسه ای ، در جایی که در حین آخرین مراحل آب برگشتی هر موج پس رونده تشکیل می شود ، ملاحظه می گردد اضلاع بیش از 1 میلی‌متر ارتفاع ندارند اصطلاح لوزی شکل که برای ریپل یا موج نما استفاده می شود ، توسط بوچر معرفی شد (1919)
مترادف: ریپل جریانی لوزی شکل ریپل برآمده ، موج نما لوزی شکل - یک موج نما آبی که توسط زبانه‌های الماسی شکل ماسه تشخیص داده می شوند که در الگوی شبکه مانند آرایش یافته اند که شبیه فلس های ماهی های خاصی می باشد زبانه ها در پهنا از 12 تا 25 میلی متر و در طول از 25 تا 50 میلی متر متغیر می باشند هر کدام از آنها یک زاویه حاده (تشکیل شده توسط دو ضلع پرشیب) است که به سمت پایین جریان اشاره دارند و زاویه تند دیگر (که توسط ضلع ملایمی ساخته شده که به دورن زاویه تداخل ضلع های پرشیب دو زبانه متاخر گسترش می یابد) است که به سمت بالای جریان اشاره دارد این نوع موج نما بر روی سواحل ماسه ای ، توسط بوچر معرفی شد (1919) - مترادف: ریپل جریانی لوزی شکل ریپل برآمده
تول مارک
در این نوع از سل مارک ها ، جریانهای آب آنقدر انرزی و نیرو دارد که جسم خارجی جامد را که بر سطح رسوبات سست و نرم کف حوضه یا ساحل دریا ظاهر شده است از جای خود حرکت دهد ، مهمترین انواع تول مارک ها با روند فرضی افزایش تدریجی انرژی جریانهای مولد آنها رده بندی و توصیف می شوند:
الف) تول مارک های که از حرکت ساده کشیده شدن یک جسم خارجی بر سطح رسوبات بوجود می آیند :
گرومارک groove mark
میکروگرومارک micro groove mark
چاتر مارک chattr mark
روفلد گرو مارک ruffled grove mark
بروش مارک brush mark
خراش لغزشی slip scratch
دراگ مارک drag mark
اسلاید مارک slide mark
اولیستو گلیف olystoglyph

ب)تول مارک هایی که از حرکت جهشی یا غلتیدن اجسام خارجی در جریانها بوجود می آیند :
اجسام خارجی که در معرفی جریانها قرار می گیرند اصولا به دو صورت به وسیله این جریانها جابجا می شوند یکی به صورت انحلال و دوم به صورت جابجایی مواد حل شدن سنگ های آهکی در جریانهای آبی گازکربنیک دار مثال جابجایی مواد محلول در جریانها است انواع مواد جامدی که جریانها می توانند با خود حمل کنند به دو عامل بستگی دارد اول سرعت جریان و دوم دانه بندی یا درشتی و ریزی مواد جامد یک جسم خارجی در برخورد با یک جریان به یکی از صورت های زیر به حرکت در می آید :
1)به صوررت معلقsuspension
2) بصورت لغزش gliding
3) بصورت غلتیدن rolling
4) بصورت جهشsaltation
5) بصورت حرکتی ترکیبی که از تاثیر توام دوصورت از حرکات فوق ایجاد می شود

نقش لغزش مواد موجب ایجاد انواع تول مارک می شود در زیر درباره تول مارک هایی که در اثر غلتیدن ، جهش ، چرخش موادبر سطح رسوبات ایجاد می گردند در شده است :
رول مارک roll mark
نقوش حاصل از جهش اجسام خارجی در جریانها saltation mark
بونس مارک bounce mark
پرود مارکprod mark
رینگ مارک ring mark
اسکیپ مارک skip mark
گودی های هلالی شکل vibration mark
نقوش تیغ ماهی chevron mark
سکوی موج بریده
یک سطح یا سکوی هموار تا شیبدار ملایم باریک که توسط عمل فرسایش امواج حاصل می شود و به سمت خارج از بالای قاعده صخره موج شکن گسترده می شود و تمام منطقه ساحلی و یک بخش یا کل حاشیه ساحلی را اشغال می کند (جانسن 1919) این سکو عمدتاً بالاتر از سطح آب بوسیله افشانه یا پاشیدن امواج توفانی تشدید شده توسط هوازدگی نیمه هوایی و باران شست تشکیل می شود این سکو ممکن است از جنس سنگ برهنه تازه ساییده شده باشد یا بطور موقت توسط یک ساحل پوشیده باشد ممکن است ناگهانی به انتها برسد یا به تدریج تبدیل به سکوی سایشی شود
نیز ببینید: سکوی موج شکن مترادف: سکوی کرانه ای سکوی ساحلی سکوی آب بالا ، سکوی موج بریده - یک سطح یا سکوی هموار تا شیبدار ملایم باریک که توسط عمل فرسایش امواج حاصل می شود و به سمت خارج از بالای قاعده صخره موج شکن گسترده می شود و تمام منطقه ساحلی و یک بخش یا کل حاشیه ساحلی را اشغال می کند (جانسن 1919) این سکو عمدتاً بالاتر از سطح آب بوسیله افشانه یا پاشیدن امواج توفانی تشدید شده توسط هوازدگی نیمه هوایی و باران شست تشکیل می شود این سکو ممکن است از جنس سنگ برهنه تازه ساییده شده باشد یا بطور موقت توسط یک ساحل پوشیده باشد ممکن است ناگهانی به انتها برسد یا به تدریج تبدیل به سکوی سایشی شود - نیز ببینید: سکوی موج شکن مترادف: سکوی کرانه ای سکوی ساحلی سکوی آب بالا
سکوی موج بریده ، سکوی موج کند
الف) یک سطح شیبدار ملایم که توسط فرسایش امواج تشکیل می شود و تا مسافت زیادی درون دریا یا دریاچه از قاعده صخره موج بریده ، گسترده می شود که نشان دهنده هر دو سکوی ساحلی و سکوی سایشی است
مترادف: پادگانه موج کفه ، سکوی کنده شده ، سکوی فرسایشی ، سکوی موجی ، سکوی کرانه ای ، دشت موج کفه ، پهنه ساحلی
ب) اصطلاحی که گاهی اوقات بطور محدود شده ای به عنوان مترادفی برای سکوی سایشی استفاده می شود
نیمکت یا قلاتی که در امتداد خط ساحلی و همسطح دریا توسط عمل فرسایش امواج ایجاد می‌شود ، سکوی موج کند - الف) یک سطح شیبدار ملایم که توسط فرسایش امواج تشکیل می شود و تا مسافت زیادی درون دریا یا دریاچه از قاعده صخره موج بریده ، گسترده می شود که نشان دهنده هر دو سکوی ساحلی و سکوی سایشی است - مترادف: پادگانه موج کفه ، پهنه ساحلی - ب) اصطلاحی که گاهی اوقات بطور محدود شده ای به عنوان مترادفی برای سکوی سایشی استفاده می شود - نیمکت یا قلاتی که در امتداد خط ساحلی و همسطح دریا توسط عمل فرسایش امواج ایجاد می‌شود
واولیت
ترکیب شیمیایی :Al3 [(OH)3|(PO4)2] 5H2O
درصد مواد:Al2O337 11% P2O534 47% H2O28 42%
سیستم تبلور:ارترومبیک
رده بندی: فسفات
رخ:خوب ، مطابق با سطح /110/
جلا:شیشه ای ، ابریشمی
شفافیت: شفاف
نوع سختی: شکننده
اشکال ظاهری:بلور ، آگرگات درخشان ، کروی
ژیزمان:فراوان ; آلمان غربی و شرقی ، چک و اسلواکی ، بریتانیای کبیر و برزیل
خواص شیمیایی:حل شونده در اسیدها
رنگ کانی : سفید ، زرد ، سبز ، قهوه ای ، آبی
رنگ خاکه: سفید
تشابه کانی شناسی :مینیولیت ، پرهنیت
پاراژنز :لیمونیت ، هماتیت
منشا تشکیل : هیدروترمال ، ثانوی
شکل بلورها: منشور کوتاه یا بلند
محل پیدایش: چک و اسلواکی
نام آن نام یک فیزیکدان انگلیسی W Wavell است
سختی : 3 5 – 4
چگالی : 2 3 - 2 4 ، واولیت - ترکیب شیمیایی :Al3 [(OH)3|(PO4)2] 5H2O - درصد مواد:Al2O337 11% P2O534 47% H2O28 42% - سیستم تبلور:ارترومبیک - رده بندی: فسفات - رخ:خوب ، مطابق با سطح /110/ - جلا:شیشه ای ، ابریشمی - شفافیت: شفاف - نوع سختی: شکننده - اشکال ظاهری:بلور ، کروی - ژیزمان:فراوان ; آلمان غربی و شرقی ، بریتانیای کبیر و برزیل - خواص شیمیایی:حل شونده در اسیدها - رنگ کانی : سفید ، آبی - رنگ خاکه: سفید - تشابه کانی شناسی :مینیولیت ، پرهنیت - پاراژنز :لیمونیت ، هماتیت - منشا تشکیل : هیدروترمال ، ثانوی - شکل بلورها: منشور کوتاه یا بلند - محل پیدایش: چک و اسلواکی - نام آن نام یک فیزیکدان انگلیسی W Wavell است - سختی : 3 5 – 4 - چگالی : 2 3 - 2 4

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها


دیکشنری تخصصی هنر

درباره دیکشنری تخصصی برساد


دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما



Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن