معادل انگلیسی ضریب بستر

زمين شناسی

ضریب بستر

bed factor

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی ضریب بستر

عامل غیرزیستی

abiotic factor

فاکتور باران آلبرت

alberts rain factor

ضریب قابلیت دسترسی به ماشین
این شاخص درصدزمانی است که طی آن درطول حفاری تونل ، ماشین آماده حفاری است این زمان ، باکسرزمانی که برای استقراردستگاه وتعمیرات آن مصرفمی شود ازکل زمان بدست می آید ، ضریب قابلیت دسترسی به ماشین این شاخص درصدزمانی است که طی آن درطول حفاری تونل

availability factor

ضریب قابلیت دسترسی به ماشین
[استخراج] این شاخص درصدزمانی است که طی آن درطول حفاری تونل ، ماشین آماده حفاری است این زمان ، باکسرزمانی که برای استقراردستگاه وتعمیرات آن مصرف میشودازکل زمان بدست می آید ، ضریب قابلیت دسترسی به ماشین [استخراج] این شاخص درصدزمانی است که طی آن درطول حفاری تونل

avalibility factor

لایه ، به لایه ای گفته می شود که ضخامت کم دارد ، لایه های مشخص قشر اقیانوسی را گویند ، بستر ، طبقه ، لایه
در چینه شناسی کوچکترین واحد رسمی در سلسله مراتب واحدهای سنگی طبقه معمولاً از نظر ضخامت از یک سانتیمتر تا چند متر تغییر می کند

bed

اصطلاحی که در مورد پل ها وراه های شوسه به کار می رود

bed assise

سنگچین حفاظتی کف

bed beaching

ژیزمان ، رگه

bed deposit

عمق پشته

bed depth

سقوط بستر

bed drop

زمین لایه لایه ، خاک های لایه لایه ومطبق را گویند که در تخته بندی کف اطاق از آن استفاده می کنند

bed earth layer

سقوط بستر

bed fall

شکل لایه ای
هر انحراف از بستر مسطح که بوسیله جریان یافتن یک کانال آبرفتی بر روی بستر منشا می گیرد را می گویند (middleton ، 1965) همچنین ببینید ترکیب لایه: (bed configuration) ، شکل لایه ای هر انحراف از بستر مسطح که بوسیله جریان یافتن یک کانال آبرفتی بر روی بستر منشا می گیرد را می گویند (middleton

bed form

بندک

bed groin

بند کوتاه

bed groyne

درز افقی ، محل اتصال

bed joint

تراز کف

bed level

بار متحرک بستر ، بار بستر
بخشی از بار کل رودخانه که بر رو یا تقریباً بالای بستر رودخانه حرکت می کند

bed load

کفبند ، مسیر گردان بار یا رسوب بستر

bed load deflecting apron

نمونه برداری از بار کف

bed load sampling

بار بستر بخشی از بار کل رودخانه که بر رو یا تقریباً بالای بستر رودخانه حرکت می کند

رسوب بستر ، ماده بستر ، رسوب کف
رسوباتی که از آنها ، بستر یک جریان آب ساخته شده است این مواد ممکن است بطور اولیه از مواد بار معلق ، یا بار بستر باشد و یا در بعضی از موارد ممکن است بطور بخشی از یک باقی مانده باشند ، رسوب کف رسوباتی که از آنها

bed material

بار بستر

bed material load

دستگاه نمونه برداری از بستر

bed material sampler

فاز لایه
آگرگات تمام چینه های بستر که شامل یک نوع به خصوص شکل لایه یا ترکیبی از اشکال لایه ها می باشد یک رده کلی و عمومی برای ترتیب لایه ها است و بر طبق یک دامنه مشخص شرایط هیدرولیکی و بوسیله عمل جریان بر روی یک بستر آبرفتی که از دامنه مشخصی از رسوبات کف تشکیل شده است ، ایجاد می شود
مثلاً ripple bed phase می تواند (برای جریان های هم جهت نیمه هم سنگ/ نیمه هم وزن) بوسیله یک دامنه خاص از شرایط عمق ، سرعت ، اندازه و دانه ها ، تعریف شود
همچنین ببینید: bed form ، bed state ، فاز لایه آگرگات تمام چینه های بستر که شامل یک نوع به خصوص شکل لایه یا ترکیبی از اشکال لایه ها می باشد یک رده کلی و عمومی برای ترتیب لایه ها است و بر طبق یک دامنه مشخص شرایط هیدرولیکی و بوسیله عمل جریان بر روی یک بستر آبرفتی که از دامنه مشخصی از رسوبات کف تشکیل شده است ، ایجاد می شود مثلاً ripple bed phase می تواند (برای جریان های هم جهت نیمه هم سنگ/ نیمه هم وزن) بوسیله یک دامنه خاص از شرایط عمق ، تعریف شود همچنین ببینید: bed form

bed phase

سنگچین حفاضتی کف

bed pitching

صفحه لایه
سطح لایه: سطح لایه بندی ، صفحه لایه سطح لایه: سطح لایه بندی

bed plane

کشت بستری

bed planting

صفحه کف ، صفحه ریشه ، صفحه زیر سری ، صفحه نشیمنگاه

bed plate

موج بستر

bed ripple

سنگ بستر ، سنگ زیرین ، سنگ مادر ، سنگ بستر
واژه ای عمومی برای توده سنگ که جامد است و زیر خاک و سایر مواد تحکیم نیافته سطحی قرار دارد صفت آن به صورت bedrock نوشته می شود

مترادف انگلیسی این واژه به صورت صفت ، solid است به عنوان مثال: solid geology

سنگ کف که یک اصطلاح کلی ، برای واحد سنگی است که در زیر خاک یا سایر مواد غیر یکپارچه سطحی قرار می گیرد یک مترادف بریتانیایی شکل صفت ان : جامد (solid) ، مانند solid geology ، می باشد

صخره سخت زیرین خاک ، پوشش زیر خاک ، و دیگر مواد سنگی سست و لقی که بیشتر سطح خشکیهای زمین با آن پوشیده شده است

bed rock

لایه سنگی کف بستر

bed rock ledge

سنگ بستر - واژه ای عمومی برای توده سنگ که جامد است و زیر خاک و سایر مواد تحکیم نیافته سطحی قرار دارد صفت آن به صورت bedrock نوشته می شود - - مترادف انگلیسی این واژه به صورت صفت ، solid است به عنوان مثال: solid geology - - سنگ کف که یک اصطلاح کلی ، برای واحد سنگی است که در زیر خاک یا سایر مواد غیر یکپارچه سطحی قرار می گیرد یک مترادف بریتانیایی شکل صفت ان : جامد (solid) ، مانند solid geology ، می باشد - - صخره سخت زیرین خاک ، پوشش زیر خاک ، و دیگر مواد سنگی سست و لقی که بیشتر سطح خشکیهای زمین با آن پوشیده شده است -

bed rock|bed rocks|bed rocks

شیب کف

bed slope

رگه لایه ای ، رگه های لایه ای

bed vien sill

موج بستر ، موج رسوب

bed wave

عرض کف ، عرض بستر ، عرض پشته

bed width

طبقه ، لایه در چینه شناسی کوچکترین واحد رسمی در سلسله مراتب واحدهای سنگی طبقه معمولاً از نظر ضخامت از یک سانتیمتر تا چند متر تغییر می کند

bed|beds|beds

یکی از اقسام بیلچه هائی که دو زائده دارد

bedchon

لایه ، لایه بندی ، لایه ای ، لایه دار ، لایه لایه
(نهشته کانه): الف) به رگه یا سایر اشکال نهشته های کانی می گویند ، که شیب لایه بندی در سنگ رسوبی را دنبال می کند ب) به یک نهشته جانشینی لایه ای (لایه دار شده) گویند مقایسه شود با: stratiform چینه سان/ لایه ای چینه کران/ استراتی باند (Strata-bound)
(چینه شناسی): تشکیل شده یا نهشته شده در لایه ها یا طبقه ها ، یا ساخته شده بصورت لایه ای است و یا به این شکل دیده می شود (چینه‌شناسی) خصوصاً به یک سنگ رسوبی لایه دار شده ، می‌گویند این اصطلاح همچنین برای مواد غیر رسوبی ، که نشان دهنده لایه بندی رسوبی هستند ، به کار برده می شود مانند رسوبات لایه ای توف آتشفشانی که با گدازه در گوشته ی یک استراتو ولکان بطور متناوب قرار دارند همچنین ببینید: stratified مطبق/ لایه ای/ خوب لایه بندی شده well-bedded) ) ، لایه لایه (نهشته کانه): الف) به رگه یا سایر اشکال نهشته های کانی می گویند ، که شیب لایه بندی در سنگ رسوبی را دنبال می کند ب) به یک نهشته جانشینی لایه ای (لایه دار شده) گویند مقایسه شود با: stratiform چینه سان/ لایه ای چینه کران/ استراتی باند (Strata-bound) (چینه شناسی): تشکیل شده یا نهشته شده در لایه ها یا طبقه ها

bedded

سنگریز رگچینی

bedded rockfill

شاخص چینه بندی
ضریب/ شاخص چینه بندی ضریب لایه بندی ، شاخص چینه بندی ضریب/ شاخص چینه بندی ضریب لایه بندی

beddedness index

لایه بندی ، بسترسازی ، لایه بندی
قرار گرفتن موازی و روی هم لایه های رسوبی را گویند ، لایه بندی قرار گرفتن موازی و روی هم لایه های رسوبی را گویند

bedding

غار لایه بندی ، غار سطح لایه بندی

bedding cave

رس چسبنده

bedding clay

رخ لایه بندی
رخ سطح لایه‌بندی ، کلیواژ لایه بندی

bedding cleavage

رخ لایه بندی رخ سطح لایه‌بندی ، کلیواژ لایه بندی

bedding cleavage|cleavage|cleavage

گسل چینه ای یا طبقه ای
در این حالت سطح گسل موازی سطح چینه بندی است

bedding fault

گسل چینه ای یا طبقه ای در این حالت سطح گسل موازی سطح چینه بندی است

bedding fault|fault|fault

لغزش لایه بندی
یک گسل رورانده تقریباً افقی که بوسیله لغزش سطح لایه ای بوجود می آید (Nelson ، 1965) مقایسه شود با: گسل چینه ای Bedding fault)) مترادف است با: راندگی چینه ای(Bedding thrust) ، لغزش لایه بندی یک گسل رورانده تقریباً افقی که بوسیله لغزش سطح لایه ای بوجود می آید (Nelson

bedding glide

شاخص چینه بندی
ضریب لایه بندی ، ضریب یا شاخص چینه بندی ، شاخص چینه بندی ضریب لایه بندی

bedding index

درزه لایه ای موازی
درزه هایی که بر روی لایه ها و موازی با امتداد آن بوجود آمده اند

bedding joint

درزه لایه ای موازی درزه هایی که بر روی لایه ها و موازی با امتداد آن بوجود آمده اند

bedding joint|bedding joint|bedding joint

bedding plane

غار سطح لایه بندی
گذر (محل عبور) غار می باشد که معمولاً پهن و مسطح است و در امتداد سطح لایه بندی رشد کرده و بوجود آمده است و معمولاً بوسیله انحلال یکی از لایه ها بوجود می آید
مترادف: bedding cave

bedding plane cave

غار سطح لایه بندی گذر (محل عبور) غار می باشد که معمولاً پهن و مسطح است و در امتداد سطح لایه بندی رشد کرده و بوجود آمده است و معمولاً بوسیله انحلال یکی از لایه ها بوجود می آید مترادف: bedding cave

bedding plane cave|bedding cave|bedding cave

گسل سطح لایه بندی ، گسل چینه ای (Bedding fault)

bedding plane fault

گسل سطح لایه بندی ، گسل چینه ای (Bedding fault)

bedding plane fault|bedding fault|bedding fault

فرورفتگی سطح لایه بندی
نشست/ افت سطح لایه بندی که در آن یک چینه یا لامینه فرورفته و درون آن یک بلوک آتشفشانی ، یا بمب سقوط کرده است
مقایسه شود با: دهانه ثانویه secondary crater
مترادف: bomb sag

bedding plane sag

فرورفتگی سطح لایه بندی نشست/ افت سطح لایه بندی که در آن یک چینه یا لامینه فرورفته و درون آن یک بلوک آتشفشانی ، یا بمب سقوط کرده است مقایسه شود با: دهانه ثانویه secondary crater مترادف: bomb sag

bedding plane sag|bomb sag|bomb sag

لغزش میان لایه ای

bedding slip

سطح لایه بندی
یک سطح مشخص در درون یک توده سنگ لایه بندی شده که نشان دهنده یک سطح اولیه رسوبگذاری است سطح جدایش بین دولایه مجاور سنگ رسوبی ـ اگر این سطح تقریباً منظم یا مسطح باشدـ ، سطح لایه بندی (Bedding plane)خوانده می شود

bedding surface

سطح لایه بندی یک سطح مشخص در درون یک توده سنگ لایه بندی شده که نشان دهنده یک سطح اولیه رسوبگذاری است سطح جدایش بین دولایه مجاور سنگ رسوبی ـ اگر این سطح تقریباً منظم یا مسطح باشدـ ، سطح لایه بندی (Bedding plane)خوانده می شود

bedding surface|bedding plane|bedding plane

راندگی لایه بندی
راندگی چینه ای ، Bedding glide لغزش لایه ای ، راندگی لایه بندی راندگی چینه ای

bedding thrust

حفره لایه بندی یک فضای باز بین جریان های متوالی گدازه می باشد و در جایی ساخته می شود که جریان بالایی با جریان گدازه زیرین خود که کاملاً مانند پوسته ، سخت شده است ، مطابقت ندارد

bedding void

رخ سطح لایه بندی
رخی که موازی با سطح لایه‌بندی است
مقایسه شود با: رخ/ کلیواژ سطح لایه بندی(axial-plane cleavage) ، رخ سطح محوری
مترادف: رخ لایه بندی (Bedding cleavage) رخ موازی parallels cleavage

bedding-plane cleavage

رخ سطح لایه بندی رخی که موازی با سطح لایه‌بندی است مقایسه شود با: رخ/ کلیواژ سطح لایه بندی(axial-plane cleavage) ، رخ سطح محوری مترادف: رخ لایه بندی (Bedding cleavage) رخ موازی parallels cleavage

لغزش سطح لایه بندی
یک لغزش زیردریایی که در آن توده تقریباً دست نخورده ، بدون چرخش رو به عقب و در امتداد سطح موازی با لایه بندی حرکت می کند (saxov 1980)

bedding-plane slide

لغزش سطح لایه بندی یک لغزش زیردریایی که در آن توده تقریباً دست نخورده ، بدون چرخش رو به عقب و در امتداد سطح موازی با لایه بندی حرکت می کند (saxov 1980)

bedding-plane slide|bedding plane|bedding plane|slide

لغزش سطح لایه بندی
جدایش و جابجایی چینه رسوبی ، در امتداد سطوح لایه بندی در حین عمل چین خوردگی که این عمل باعث بوجود آمدن چین خوردگی ناهماهنگ و در نهایت چین خوردگی گسسته می شود مترادف: flexural slip

bedding-plane slip

لغزش سطح لایه بندی جدایش و جابجایی چینه رسوبی ، در امتداد سطوح لایه بندی در حین عمل چین خوردگی که این عمل باعث بوجود آمدن چین خوردگی ناهماهنگ و در نهایت چین خوردگی گسسته می شود مترادف: flexural slip

bedding-plane slip|bedding-plane|bedding-plane

نوعی کانی
فرمول شیمیایی:( ، Na)Ca2(Mn++ ، Mg ، Fe++)2(Fe+++ ، Mg++ ، Al)2Mn++2(PO4)6•2(H2O)
وجه تسمیه : از نام Roberto Beder (1888-1930) آرژانتینی ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی:( ، Al)2Mn++2(PO4)6•2(H2O) - وجه تسمیه : از نام Roberto Beder (1888-1930) آرژانتینی

bederite

بارِ بستر

bedload

بدولین ، زیر اشکوب آپسین کرتاسه تحتانی دوران دوم

bedoulian

شن های روان

bedouse

شکاف ودرزی که در میان توده های شن یا خاک دیده می شود وپای انسان ناگهان در آن فرو می رود

bedousse

سنگِ بستر ، سنگ بستر
سنگ زیرین سخت و مقاومی را گویند که بر روی آن رسوبات سست و نرم یا نیمه سخت انباشته شده باشند
سنگی که روی آن مواد سست و آبرفت سطحی انباشته شده باشد
مثال: سنگ های بستر رودخانه ای که بوسیله آبرفت های انتقالی پوشیده شده باشد

bedrock

سنگ بستر - سنگ زیرین سخت و مقاومی را گویند که بر روی آن رسوبات سست و نرم یا نیمه سخت انباشته شده باشند - سنگی که روی آن مواد سست و آبرفت سطحی انباشته شده باشد - مثال: سنگ های بستر رودخانه ای که بوسیله آبرفت های انتقالی پوشیده شده باشد -

bedrock|bed rock|bed rock

عامل زیستی
فاکتور زیست شناسی مانند فراوانی یا در دسترس بودن غذا و رقابت بین گونه ها و راوابط بومی که در فراوانی و توزیع گونه های مجاور تاثیر گذار است ، عامل زیستی فاکتور زیست شناسی مانند فراوانی یا در دسترس بودن غذا و رقابت بین گونه ها و راوابط بومی که در فراوانی و توزیع گونه های مجاور تاثیر گذار است

biotic factor

ضریب صندوقه
شرایط عملیاتی که بیانگرکارایی بارگیری است ضریب صندوقه نامیدهمی شود ، ضریب صندوقه شرایط عملیاتی که بیانگرکارایی بارگیری است ضریب صندوقه نامیدهمی شود

bucket factor

ترجمه از واژه kalk factor سویس ، نسبت مقدار اکسیدهای آهک ومنیزیوم را گویند

calcis factor

ضریب گودی نیمرخ (سد)

canyon shape factor

ضریب گنجایش ، ضریب ظرفیت
نسبت بار میانگین در یک ماشین یا تجهیزات در یک مدت زمان مورد مطالعه به مقدار بار نامی ماشین و یا تجهیزات ، ضریب ظرفیت نسبت بار میانگین در یک ماشین یا تجهیزات در یک مدت زمان مورد مطالعه به مقدار بار نامی ماشین و یا تجهیزات

capacity factor

همسازه

cofactor

ضریب بار فروریختگی

collapse load factor

عامل میرایی
نسبت میرایی مشاهده شده به نسبتی که برای میرایی بحرانی مورد نیاز است ، عامل میرایی نسبت میرایی مشاهده شده به نسبتی که برای میرایی بحرانی مورد نیاز است

damping factor

ضریب تقاضا
نسبت بیشینه تقاضای یک سامانه ، یا بخشی از یک سامانه ، به کل بار متصل شده (مربوط به)آن سامانه ، یا همان بخش مورد نظر سامانه ، ضریب تقاضا نسبت بیشینه تقاضای یک سامانه

demand factor

عامل بوم‌شناختی

ecological factor

عامل خاکی

edaphic factor

ضریب قابلیت تولید انرژی ، ضریب تولید
در یک دور معین ، از تقسیم قابلیت تولید انرژی از یک حوزه آبریز به قابلیت تولید انرژی میانگین در همان ناحیه بدست می آید ، به شرط آنکه هر دو مقدار به یک دوره زمانی و به یک نیروگاه مربوط باشد ، ضریب تولید در یک دور معین

energy capability factor

عامل غنی شدگی
نسبت غنی شدگی یک عنصر در یک ماده هوازده نسبت به همان ماده غیر هوازده ، عامل غنی شدگی نسبت غنی شدگی یک عنصر در یک ماده هوازده نسبت به همان ماده غیر هوازده

enrichment factor

عامل محیطی

environmental factor

ضریب تناسب فرسایش
نسبت شدت فرسایش به تنش فرساینده این نسبت بیانگر مقاومت سطح زمین در مقابل فرسایش توسط روان آب سطحی است که بوسیله کمیت مواد خاک از بین رفته در واحد زمان و مساحت نشان داده می شود نماد: K3 ، ضریب تناسب فرسایش نسبت شدت فرسایش به تنش فرساینده این نسبت بیانگر مقاومت سطح زمین در مقابل فرسایش توسط روان آب سطحی است که بوسیله کمیت مواد خاک از بین رفته در واحد زمان و مساحت نشان داده می شود نماد: K3

erosion proportionality factor

ضریب- فاکتور ، عامل -سازه

factor

ضریب پری نسبت سطح مقطع فلزی طناب فلزی به سطح (مساحت) دایره محاط بر رشته فلزی

fill factor

عامل ریزی
سنجشی برای اندازه میانگین ذرات رس و مواد سرامیکی که بوسیله جمع فرآورده های معکوس نقاط میانی اندازه دانه و درصد وزنی مواد در هر رده ، بدست می آید (که به عنوان بخش اعشاری فراوانی کل مطرح می شود) (پودری 1908) این مقایس بر پایه این فرض استوار است که سطوح مخصوص دو پودر ، بطور معکوس با میانگین اندازه ذرات متناسب می باشد مترادف: فاکتور (عامل) سطحی ، عامل ریزی سنجشی برای اندازه میانگین ذرات رس و مواد سرامیکی که بوسیله جمع فرآورده های معکوس نقاط میانی اندازه دانه و درصد وزنی مواد در هر رده

fineness factor

ضریب شکل

form factor

عامل ناتراوایی ، عامل نفوذ ناپذیری ، ضریب نفوذناپذیری

impermeability factor

ضریب جنبشی جریان

kinetic flow factor

ضریب بارلیسی ، این ضریب در سال 1830 توسط lacey پیشنهاد شده

laceys silt factor

عامل محدود کننده

limiting factor

عامل لیتولوژیکی

lithologic factor

ضریب بار

load factor

ضریب قدرت ، ضریب توان خروجی

output factor

ضریب خطوارگی تصویری(PF)
روش که برای تحلیل خطواره ها استفاده می شود این روش ، اغلب برای اکتشاف آبهای زیرزمینی و ذخایر معدنی در سنگهای خردشده به کار می رود

photolineament factor

ضریب پودر ، خرج ویژه
وزن خرج مصرفی به ازاء واحدحجم سنگ درجا که ممکن است مقدار آن باضریب ثابت سنگها برابر باشد مقدار خرج ویژه تابع نوع ماده منفجره ، وزن مخصوص سنگ و زمین شناسی منطقه است ، خرج ویژه - وزن خرج مصرفی به ازاء واحدحجم سنگ درجا که ممکن است مقدار آن باضریب ثابت سنگها برابر باشد مقدار خرج ویژه تابع نوع ماده منفجره

powder factor

ضریب مقاومت
رجوع شود به formation factor

resistivity factor

ضریب مقاومت - رجوع شود به formation factor

resistivity factor|formation factor|formation factor

فاکتورتاخیر

retardation factor

ضریب جریان سطحی -ضریب آبدوی

run off coefficient|impermeability factor|impermeability factor

ضریب تغییرات آبدهی

run off variation factor

ضریب مقیاس
الف) ضریبی برای کاهش فاصله بدست آمده از یک نقشه ، از طریق محاسبه یا مقیاس بندی نسبت به فاصله حقیقی بر روی خط مبنای نقشه ، ضریب مقیاس - الف) ضریبی برای کاهش فاصله بدست آمده از یک نقشه

scale factor

ضریب تبدیل آب به فاضلاب

sewage factor

ضریب شکل

shape factor

ضریب افت ریسش

spinning loss factor

ضریب پیچ خوردگی

tortuosity factor

ضریب استفاده ، ضریب بهره

utilization factor

عامل تورم واریانس

variance inflation factor

ضریب ذخیره آب آبیاری

water storage factor

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی ضریب بستر

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی ضریب بستر

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما