معنی bed form

زمين شناسی
bed form
شکل لایه ای
هر انحراف از بستر مسطح که بوسیله جریان یافتن یک کانال آبرفتی بر روی بستر منشا می گیرد را می گویند (middleton ، 1965) همچنین ببینید ترکیب لایه: (bed configuration) ، شکل لایه ای هر انحراف از بستر مسطح که بوسیله جریان یافتن یک کانال آبرفتی بر روی بستر منشا می گیرد را می گویند (middleton
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی bed form
فاز لایه
آگرگات تمام چینه های بستر که شامل یک نوع به خصوص شکل لایه یا ترکیبی از اشکال لایه ها می باشد یک رده کلی و عمومی برای ترتیب لایه ها است و بر طبق یک دامنه مشخص شرایط هیدرولیکی و بوسیله عمل جریان بر روی یک بستر آبرفتی که از دامنه مشخصی از رسوبات کف تشکیل شده است ، ایجاد می شود
مثلاً ripple bed phase می تواند (برای جریان های هم جهت نیمه هم سنگ/ نیمه هم وزن) بوسیله یک دامنه خاص از شرایط عمق ، سرعت ، اندازه و دانه ها ، تعریف شود
همچنین ببینید: bed form ، bed state ، فاز لایه آگرگات تمام چینه های بستر که شامل یک نوع به خصوص شکل لایه یا ترکیبی از اشکال لایه ها می باشد یک رده کلی و عمومی برای ترتیب لایه ها است و بر طبق یک دامنه مشخص شرایط هیدرولیکی و بوسیله عمل جریان بر روی یک بستر آبرفتی که از دامنه مشخصی از رسوبات کف تشکیل شده است ، ایجاد می شود مثلاً ripple bed phase می تواند (برای جریان های هم جهت نیمه هم سنگ/ نیمه هم وزن) بوسیله یک دامنه خاص از شرایط عمق ، تعریف شود همچنین ببینید: bed form
لایه ، لایه بندی ، لایه ای ، لایه دار ، لایه لایه
(نهشته کانه): الف) به رگه یا سایر اشکال نهشته های کانی می گویند ، که شیب لایه بندی در سنگ رسوبی را دنبال می کند ب) به یک نهشته جانشینی لایه ای (لایه دار شده) گویند مقایسه شود با: stratiform چینه سان/ لایه ای چینه کران/ استراتی باند (Strata-bound)
(چینه شناسی): تشکیل شده یا نهشته شده در لایه ها یا طبقه ها ، یا ساخته شده بصورت لایه ای است و یا به این شکل دیده می شود (چینه‌شناسی) خصوصاً به یک سنگ رسوبی لایه دار شده ، می‌گویند این اصطلاح همچنین برای مواد غیر رسوبی ، که نشان دهنده لایه بندی رسوبی هستند ، به کار برده می شود مانند رسوبات لایه ای توف آتشفشانی که با گدازه در گوشته ی یک استراتو ولکان بطور متناوب قرار دارند همچنین ببینید: stratified مطبق/ لایه ای/ خوب لایه بندی شده well-bedded) ) ، لایه لایه (نهشته کانه): الف) به رگه یا سایر اشکال نهشته های کانی می گویند ، که شیب لایه بندی در سنگ رسوبی را دنبال می کند ب) به یک نهشته جانشینی لایه ای (لایه دار شده) گویند مقایسه شود با: stratiform چینه سان/ لایه ای چینه کران/ استراتی باند (Strata-bound) (چینه شناسی): تشکیل شده یا نهشته شده در لایه ها یا طبقه ها
سطح لایه بندی ، صفحه لایه بندی ، بستره
سطح جدایی دو لایه سنگ رسوبی ، بستره:سطحی که لایه ای از سنگهای رسوبی را از لایه دیگر جدا می کند

صفحه لایه بندی ، سطح چینه بندی
الف) یک سطح چینه بندی مسطح یا تقریباً مسطح که بطور مشخصی هر لایه سنگ چینه ای را از لایه بعدی یا قبلی جدا می کند (سنگی با لیتولوژی مشابه یا متفاوت) یک سطح رسوبگذاری این سطح معمولاً نشانه ی تغییر ، در شرایط رسوبگذاری است و ممکن است نمایانگر جداسازی تغییر رنگ یا هر دو مورد باشد ب) اصطلاحی است که معمولاً برای هر سطح چینه بندی استفاده می شود حتی وقتی که سطح بطور آشکار خم شده و یا بوسیله چین خوردگی تغییر شکل داده باشد
ج) اصطلاحی است که عموماً برای یک سطح ناپیوستگی (معمولاً صفحه/ سطح لایه بندی) بکار می رود که در امتداد آن ، سنگ تمایل به از هم پاشیدن یا شکستن دارد
مترادف: لایه بندی Bedding (چینه شناسی)/ سطح لایه bed plane/ plane stratification سطح چینه بندی ، بستره سطح جدایی دو لایه سنگ رسوبی ، بستره:سطحی که لایه ای از سنگهای رسوبی را از لایه دیگر جدا می کند صفحه لایه بندی ، سطح چینه بندی الف) یک سطح چینه بندی مسطح یا تقریباً مسطح که بطور مشخصی هر لایه سنگ چینه ای را از لایه بعدی یا قبلی جدا می کند (سنگی با لیتولوژی مشابه یا متفاوت) یک سطح رسوبگذاری این سطح معمولاً نشانه ی تغییر ، در شرایط رسوبگذاری است و ممکن است نمایانگر جداسازی تغییر رنگ یا هر دو مورد باشد ب) اصطلاحی است که معمولاً برای هر سطح چینه بندی استفاده می شود حتی وقتی که سطح بطور آشکار خم شده و یا بوسیله چین خوردگی تغییر شکل داده باشد ج) اصطلاحی است که عموماً برای یک سطح ناپیوستگی (معمولاً صفحه/ سطح لایه بندی) بکار می رود که در امتداد آن ، سنگ تمایل به از هم پاشیدن یا شکستن دارد مترادف: لایه بندی Bedding (چینه شناسی)/ سطح لایه bed plane/ plane stratification سطح چینه بندی
سکو ، تختگاه
ایوان زمین سکومانند و تقریبا\" تراز و مسطح را گویند

در زمین‌ساخت:بخشی از قاره که توسط لایه‌های مسطح یا کمی شیب‌دار ، اساساً رسوبی که در اعماق مختلف توسط پی‌سنگ‌هایی که در طی تغییر شکل‌های اولیه سخت شده اند ، پوشیده می‌شود تختگاه بخشی از یک کراتون است

در دیرینه‌شناسی:
الف) ساخت جانبی گستر‌ش‌یافته یا کفه دریایی در طول بخش داخلی یا خارجی محور قدامی‌-خلفی یک کونودونت این واژه همواره (به صورت نادرست) برای پلیت به کار می‌رود ب) پلاتفرم ماهیچه‌ای یک براکیوپود
ج) کف مسطح کاسه گل یک مرجان

در ساحل شناسی:سطح فرسایشی زیر‌‌‌آبی با شیب ملایم یا مسطح که از به سمت دریا یا دریاچه گسترش یافته است

در زمین‌ریخت‌شناسی :
الف) یک واژه عمومی برای هر سطح افقی یا نزدیک به افق ؛به عنوان مثال یک پادگانه یا پلکان ، یک لبه یا مکانی کوچک روی سطح یک پرتگاه ، یک قطعه‌زمین مسطح و مرتفع نظیر ریزفلات یا فلات ، دشت گون و یا هر سطح شیب‌دار
ب) فلات کوچک ، تختگاه - ایوان زمین سکومانند و تقریبا\" تراز و مسطح را گویند - - در زمین‌ساخت:بخشی از قاره که توسط لایه‌های مسطح یا کمی شیب‌دار ، پوشیده می‌شود تختگاه بخشی از یک کراتون است - - در دیرینه‌شناسی: - الف) ساخت جانبی گستر‌ش‌یافته یا کفه دریایی در طول بخش داخلی یا خارجی محور قدامی‌-خلفی یک کونودونت این واژه همواره (به صورت نادرست) برای پلیت به کار می‌رود ب) پلاتفرم ماهیچه‌ای یک براکیوپود - ج) کف مسطح کاسه گل یک مرجان - - در ساحل شناسی:سطح فرسایشی زیر‌‌‌آبی با شیب ملایم یا مسطح که از به سمت دریا یا دریاچه گسترش یافته است - - در زمین‌ریخت‌شناسی : - الف) یک واژه عمومی برای هر سطح افقی یا نزدیک به افق ؛به عنوان مثال یک پادگانه یا پلکان ، دشت گون و یا هر سطح شیب‌دار - ب) فلات کوچک
سکوی موج بریده ، سکوی موج کند
الف) یک سطح شیبدار ملایم که توسط فرسایش امواج تشکیل می شود و تا مسافت زیادی درون دریا یا دریاچه از قاعده صخره موج بریده ، گسترده می شود که نشان دهنده هر دو سکوی ساحلی و سکوی سایشی است
مترادف: پادگانه موج کفه ، سکوی کنده شده ، سکوی فرسایشی ، سکوی موجی ، سکوی کرانه ای ، دشت موج کفه ، پهنه ساحلی
ب) اصطلاحی که گاهی اوقات بطور محدود شده ای به عنوان مترادفی برای سکوی سایشی استفاده می شود
نیمکت یا قلاتی که در امتداد خط ساحلی و همسطح دریا توسط عمل فرسایش امواج ایجاد می‌شود ، سکوی موج کند - الف) یک سطح شیبدار ملایم که توسط فرسایش امواج تشکیل می شود و تا مسافت زیادی درون دریا یا دریاچه از قاعده صخره موج بریده ، گسترده می شود که نشان دهنده هر دو سکوی ساحلی و سکوی سایشی است - مترادف: پادگانه موج کفه ، پهنه ساحلی - ب) اصطلاحی که گاهی اوقات بطور محدود شده ای به عنوان مترادفی برای سکوی سایشی استفاده می شود - نیمکت یا قلاتی که در امتداد خط ساحلی و همسطح دریا توسط عمل فرسایش امواج ایجاد می‌شود

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها


دیکشنری تخصصی هنر

درباره دیکشنری تخصصی برساد


دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما



Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای مقاله ISI زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن