معنی plat form

زمين شناسی

plat form

پلاتفرم
منطقه نسبتا وسیع و مسطح کم شیب ، پلاتفرم - منطقه نسبتا وسیع و مسطح کم شیب

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی plat form

antecedent platform theory|antecedent platform|antecedent platform

نظریه سکوی پیشین پلات فرم پیشین یک نظریه در مورد تشکیل آتول های مرجانی و سد ریفی که با توجه به آن ، ریف ها نسبت به سطح آب از یک سکوی زیر دریایی پهناور به سمت بالا ساخته می شوند (شاید از جریان ها یا آوار های آشفته آتشفشانی که سریعاً توسط فرسایش موجی مسطح شوند ، ساخته شده باشد) و در حدود 50 متر یا بیشتر در زیر سطح دریا قرار دارد و قبل از کلونی شدن آن بوسیله مرجان ها ، بدون مداخله تغییرات نسبی در سطح آب دریا تشکیل شده است ( ببینید : 1944 Ladd & Moffmiester ) مقایسه شود با : نظریه کنترل یخچالی(Glacial Control Theory) ؛ نظریه نشست

antiform

آنتی فورم ، طاق شکل
چینی که یال آن ، در چینه هایی که برای آن ها سکانس چینه شناسی مشخصی وجود ندارد ، به سمت بالا بسته می شود
مقایسه شود با: Anticline متضاد: Synform ، طاق شکل چینی که یال آن ، به سمت بالا بسته می شود مقایسه شود با: Anticline متضاد: Synform

back form

قالب پشت گیر

backus naur form

سیستمی برای توصیف ترکیب یک زبان و قابل استفاده برای عرضه قالبهای دادهای و زبانهای رایانهای

baffle platform

کف آرام کننده

beach platform

سکوی دریاکنار
تراس/ سکوی موج شکن(wave-cut bench) ، سکوی دریاکنار تراس/ سکوی موج شکن(wave-cut bench)

bed form

شکل لایه ای
هر انحراف از بستر مسطح که بوسیله جریان یافتن یک کانال آبرفتی بر روی بستر منشا می گیرد را می گویند (middleton ، 1965) همچنین ببینید ترکیب لایه: (bed configuration) ، شکل لایه ای هر انحراف از بستر مسطح که بوسیله جریان یافتن یک کانال آبرفتی بر روی بستر منشا می گیرد را می گویند (middleton

b-form

شکل ب
شکل میکروسکوپی یک فرامینیفر مقایسه شود با: A-Form شکل A ، شکل ب شکل میکروسکوپی یک فرامینیفر مقایسه شود با: A-Form شکل A

biform

دوشکلی ، دو وجهی‌ دارای دو شکل مجزا از هم ، مثلاً به کلونی یک گراپتولوئید (خصوصاً یک مونوگرانید) با جام های دو شکل کاملاً متفاوت ـ یا به صدف های فرامینیفرایی گویند که دارای یک صفحه رشد است در حین مراحل مختلف رشد تغییر می کند نوع منسوخ شده bifamed دو شکلی شده

biological form

ریخت بیولوژیکی ، طرح وپیکر گیاهی را گویند

campagiform

کامپاجیفورم
به حلقه (یا مرحله رشد در پیشرفت یک حلقه) دالاینید براکیوپد گویند که بوسیله کلاهک نسبتاً بزرگ و بدون حفره جانبی نشان دار شده و به شاخه های نزولی دیواره یا سپتوم متصل است (ص141 ، 1965 ، TIP) ، مقدم بر مرحله فرنیولینیفورم می‌باشد ، کامپاجیفورم به حلقه (یا مرحله رشد در پیشرفت یک حلقه) دالاینید براکیوپد گویند که بوسیله کلاهک نسبتاً بزرگ و بدون حفره جانبی نشان دار شده و به شاخه های نزولی دیواره یا سپتوم متصل است (ص141

catenicelliform

به رخنمون یک کلونی ، از بریوزوآهای بند دار و شاخه دار (کلی استوم) گویند ، که میان گره های آن از چندین موجود یا زیاسا ساخته شده است این کلونی بوسیله ریزریشه ها به هم متصل شده است (lagaaij ، gavtriv ، 1965 ، ص51)

cateniform

به یک اسکلت مرجانی مسطح با واحدهایی که بطور جانبی بهم پیوسته اند گویند ، مانند تیرچه هایی که بطور رشته یا زنجیره ای در مقطع عرضی ظاهر می شوند و معمولاً تشکیل یک شبکه را می دهند

cellariiform

به یک کلونی متصل و بندگاهی بریوزوآنهای شیلوستوم گویند که بطور ظریف یا زمختی شاخه دار شده است میانگره های آن از تعداد زیادی زیاسا ساخته شده است این کلونی بوسیله بن پی یا نوریشه هایی ، بر روی یک قاعده پوشش دار متصل می شود

centronelliform

سنترونلی شکل
به یک حلقه ساده همانند براکیوپود (مانند آنچه در زیرتیره سنترونلینا دیده می شود) که از قائده کفه معلق است و معمولاً دارای صفحه عمودی میانی علاوه بر اکمیدیوم می باشد (1965) ، سنترونلی شکل به یک حلقه ساده همانند براکیوپود (مانند آنچه در زیرتیره سنترونلینا دیده می شود) که از قائده کفه معلق است و معمولاً دارای صفحه عمودی میانی علاوه بر اکمیدیوم می باشد (1965)

cirque platform

سکوی سیرک
یک سطح نسبتاً مسطح که بوسیله پیوستن یا هماویزی چندین سیرک تشکیل می شود ، سکوی سیرک یک سطح نسبتاً مسطح که بوسیله پیوستن یا هماویزی چندین سیرک تشکیل می شود

climbing form

قالب بالارونده

clinoform

کلینوفورم
یک عارضه زیرآبی شبیه یا متناظر با شیب قاره اقیانوس ها یا لایه های جلویی یک دلتا (ریچ – 1951- ص 2) این عارضه ساختگاه محیط ناوه ته نشینی می باشد
مقایسه شود با: undaform fondoform ، کلینوفورم یک عارضه زیرآبی شبیه یا متناظر با شیب قاره اقیانوس ها یا لایه های جلویی یک دلتا (ریچ – 1951- ص 2) این عارضه ساختگاه محیط ناوه ته نشینی می باشد مقایسه شود با: undaform fondoform

closed form

شکل بسته
یک شکل بلوری که وجوه آن فضا را احاطه می کند/ محصور می کند ، مانند یک دو هرمی مقایسه شود با: شکل باز ، شکل بسته یک شکل بلوری که وجوه آن فضا را احاطه می کند/ محصور می کند

coliform

کالیفرم

collapsible form

قالب تا شو (بتن)

colloform

قلوه ای شکل ، قلوه ای
به بافت کانی کلیه مانند گرد شده با نوارهای باریک گویند که بوسیله ته نشینی تناوبی یا متناوب بسیار ریز دانه تشکیل می شود و زمانی این باور در موردش وجود داشت که نشانگر رسوبگذاری کلوئیدها باشد
مقایسه شود با: botryoidal- reniform

conchiform

نیم صدف مانند
به ویژه شبیه 2/1 صدف یک دوکفه ای ، نیم صدف مانند به ویژه شبیه 2/1 صدف یک دوکفه ای

continental platform

سکوی قاره ای ، فلات قاره ای

cross platform

محیط میانجی

cryptacanthiiform

کریپتاکانتیفورم
به حلقه یک بازوپا گویند که از شاخه های بهم جوش خورده ای پشتی تشکیل شده که یک اکمیدیوم را می سازند این عضو حاوی یک کلاهک یا درپوش بر روی انتهای جلویی شکمی است ، کریپتاکانتیفورم به حلقه یک بازوپا گویند که از شاخه های بهم جوش خورده ای پشتی تشکیل شده که یک اکمیدیوم را می سازند این عضو حاوی یک کلاهک یا درپوش بر روی انتهای جلویی شکمی است

cryptonelliform

کریپتونلیفورم
به یک حلقه طویل در براکیوپد گویند (مثلاً در ابرتیره کریپتونلاسه cryptonellacea) که در بالغین توسط تیغه میانی حمایت نمی شود و دارای یک نوار باریک عرضی است ، کریپتونلیفورم به یک حلقه طویل در براکیوپد گویند (مثلاً در ابرتیره کریپتونلاسه cryptonellacea) که در بالغین توسط تیغه میانی حمایت نمی شود و دارای یک نوار باریک عرضی است

crystal form

شکل بلور
ترتیب هندسی وجوه بلوری
شکل بلوری : الف) شکل هندسی یک بلور را گویند
ب) تجمعی از سطوح بلوری که از نظر تقارن معادل هم هستند و تشکیل شکلی را می دهند که نشانگر تقارن یک رده بلوری است یک بلور ممکن است توسط یک یا چند شکل محصور شده باشد که هر کدام از آنها همساز باتقارن درونی بلور می باشند اشکال بلوری ممکن است توسط شاخص های میلر که در آکولاد محصور شده اند ، مشخص شوند مثلاً {hki} ، شکل بلور ترتیب هندسی وجوه بلوری شکل بلوری : الف) شکل هندسی یک بلور را گویند ب) تجمعی از سطوح بلوری که از نظر تقارن معادل هم هستند و تشکیل شکلی را می دهند که نشانگر تقارن یک رده بلوری است یک بلور ممکن است توسط یک یا چند شکل محصور شده باشد که هر کدام از آنها همساز باتقارن درونی بلور می باشند اشکال بلوری ممکن است توسط شاخص های میلر که در آکولاد محصور شده اند

cut platform

سکوی حفر شده ، سکوی موج کند

delta front platform

سکوی جبهه دلتا
منطقه ای کم عمق ، با پهنای تا حدود 5 کیلومتر ، که در جلوی انشعابات پیش رونده یک دلتا وجود دارد ، سکوی جبهه دلتا منطقه ای کم عمق

desert form

حالت صحرایی

desertic form

فرم صحرایی ، حالت صحرایی ، اشکال صحرایی

equiform

هم شکل
به بلورهایی گویند که دارای شکل مشابه (یا تقریباً مشابه) می‌باشند ، هم شکل به بلورهایی گویند که دارای شکل مشابه (یا تقریباً مشابه) می‌باشند

equilibrium form

شکل تعادلی
شکل بلورهای یخ گرد شده در یک پوشش برفی خشک که دستخوش تبلور مجدد آهسته (به خاطر شیب دمای پایین) می شود (کول بک 1968) مترادف: شکل گرد شده ، شکل تعادلی شکل بلورهای یخ گرد شده در یک پوشش برفی خشک که دستخوش تبلور مجدد آهسته (به خاطر شیب دمای پایین) می شود (کول بک 1968) مترادف: شکل گرد شده

erosion platform

سکوی فرسایشی
الف) یک سطح تراز با گسترش نسبتاً محدود که توسط فرسایش تشکیل شده است
ب) سکوی حفر شده توسط موج در امتداد یک کرانه ـ
مقایسه شود با سکوی سایشی (abrasion platform) ، سکوی فرسایشی الف) یک سطح تراز با گسترش نسبتاً محدود که توسط فرسایش تشکیل شده است ب) سکوی حفر شده توسط موج در امتداد یک کرانه ـ مقایسه شود با سکوی سایشی (abrasion platform)

eruciform

لارو پروانه مانند با پاهای سینه ای و شکمی

faceted form

شکل رویه دار ، شکل رشد جنبشی

false form

شکل دروغین

filiform

رشته ای ، شاخک نخی نوعی شاخک شبیه به مو یا نخ

fixed form

شکل ثابت
یک شکل بلوری که شاخص های آن نسبت به طول ثابت اند مثلاً مکعب {100} یا هشت وجهی {111} سامانه مکعبی مترادف: شکل بلوری منفرد ، شکل ثابت یک شکل بلوری که شاخص های آن نسبت به طول ثابت اند مثلاً مکعب {100} یا هشت وجهی {111} سامانه مکعبی مترادف: شکل بلوری منفرد

flustriform

مجموعه ای انعطاف پذیر و مستحکم از خزه سانان کیلوستوم که دارای دیواره های تقریبا کلیستی شده بوده و توسط قسمتهای فرعی و یا به صورت مستقیم به هم متصل شده اند

flying form

قالب لغزان ، قالب واره

fondoform

فوندوشکل
قطعه زمینی که بستر اصلی یک حجم آب را تشکیل می دهد و محل تجمع رسوبات زیر آبی است
مقایسه شود با: undaform ، clinoform ، فوندوشکل قطعه زمینی که بستر اصلی یک حجم آب را تشکیل می دهد و محل تجمع رسوبات زیر آبی است مقایسه شود با: undaform

form

ریخت ، پیکر ، فرم ، حالت ، وجه ، ورقه ، برگه ، ترکیب ، تصویر
(سنگ شناسی)گروهی از وجوه بلوری که همه آنها ارتباط یکسانی با عناصر تقارن دارند در هر رده بلوری ، اندیس میلر مشابه امکان پذیر است(ممکن است همه وجه (100) داشته باشند)اما تعداد وجوه متعلق به شکل ، به واسطه تقارن رده بلوری تعیین می شود ، تصویر(سنگ شناسی)گروهی از وجوه بلوری که همه آنها ارتباط یکسانی با عناصر تقارن دارند در هر رده بلوری

frenuliniform

مرحله ای از رشد بازوپای دالینید (dallinid) (مانند حالت مشاهده شده برابر خانواده frenaliniae) که در آن شکافهای جذبی جانبی در سرپوش موجود به وجود می آیند (پیش از شکل گیری شکاف های جذبی صدف موجود) این مرحله ، عموما پس از مرحله کامپاگینوم (campagiform) ، رخ می دهد

fusiform

دوکی ، دوکی شکل ، دوک‌ مانند ، مخروط‌ی‌ دارای شکل دوکی ، بدین صورت که به سمت دو انتها از میانه ای متورم ، نازک می شود

glacial form

فرم یخچالی ، شکل یخچالی ، اشکال یخچالی

helatoform

ناخن سان
به شکل ناخن ، مانند helatform cyrtolith که دارای ساختار مرکزی ناخن شکل است ، ناخن سان به شکل ناخن

high water platform

سکوی مد
سکوی حاصل از برش موجی و یا سطح حاصل از انحلال که با فاصله ای اندک در زیر سطح آب در بالاترین ارتفاع در هنگام مد ، ایجاد شده است ، سکوی مد سکوی حاصل از برش موجی و یا سطح حاصل از انحلال که با فاصله ای اندک در زیر سطح آب در بالاترین ارتفاع در هنگام مد

humus form

هوموسی شکل

karstic form

اشکال کارستی

kinetic grawth form

شکل سینتیکی رشد
فرم بلورهای یخی در لایه برفی خشک که به خاطر گرادیان دمای بالا ، دچار تبلور مجدد سریع شده اند
مترادف: Faceted form ، شکل سینتیکی رشد فرم بلورهای یخی در لایه برفی خشک که به خاطر گرادیان دمای بالا ، دچار تبلور مجدد سریع شده اند مترادف: Faceted form

kingeniform

کینگن مانند
حلقه بازوپای دلینید بالغ (مانند نمونه های متعلق به زیر خانواده کینگنینا Kingeninae) که در آن تمایل به حفظ کلاهک مسطح طی رشد حلقه ، منجر به ایجاد نوار عرضی صفحه مانند و وسیعی می شود که علاوه بر نوارهای اتصالی معمول که به شاخه های زائده ای رو به پایین تیغه ها وصل شده اند ، دارای نوارهای اتصالیی است که به خود تیغه متصل شده اند ، کینگن مانند حلقه بازوپای دلینید بالغ (مانند نمونه های متعلق به زیر خانواده کینگنینا Kingeninae) که در آن تمایل به حفظ کلاهک مسطح طی رشد حلقه

kuemmerform

کومرفرم
موجود زنده ای که به خاطر تنشهای محیطی و نامناسب بودن محیط زیست ، کوچک مانده و به صورت کامل رشد نکرده است واژه مزبور معمولا برای فرامینیفرهای پلانکتونی بکار می رود ولی می تواند برای انواع مشابه دیگر نیز مورد استفاده قرار گیرد املای اروپایی این عنوان kummerform است ، کومرفرم موجود زنده ای که به خاطر تنشهای محیطی و نامناسب بودن محیط زیست

land form

شکل زمین شکل هندسی سطح زمین

landform

زمین ریخت

lentiform

عدسی شکل

magellani form

شکل ماژلانی
حلقه آزاد یک بازوپای تربراتلید (terebratellid) یا مرحله ای از رشد و شکل گیری آن (مانند حلقه موجود در زیر مجموعه ماگلینیا) که از شاخکهای رو به پایینی که خم شده و رو به بالا قرار گرفته اند تشکیل شده است حلقه ماژلانی شکل ، از نظر ریخت شناسی ، شبیه حلقه دالینیفورم (dalliniform) است ، شکل ماژلانی حلقه آزاد یک بازوپای تربراتلید (terebratellid) یا مرحله ای از رشد و شکل گیری آن (مانند حلقه موجود در زیر مجموعه ماگلینیا) که از شاخکهای رو به پایینی که خم شده و رو به بالا قرار گرفته اند تشکیل شده است حلقه ماژلانی شکل

marine platform

سکوی دریایی (Marine catplatform)

marine platform|marine catplatform|marine catplatform

سکوی دریایی (Marine catplatform)

marine-built platform

سکوی موج ساخته
مترادفی برای Marine bulit terrace از آنجا که یک پلات فرم ، معمولاً به عنوان یک ساختار فرسایشی در نظر گرفته می شود ، سکوی موج ساخته مترادفی برای Marine bulit terrace از آنجا که یک پلات فرم

metalliform

مانند فلز ، فلز مانند

metaplatform

پلاتفرم دگرگونه

moniliform

تسبیحی وقتی مفاصل مانند دانه تسبیح مجزا هستند ( شاخک تسبیحی )

montiform

کوه سان
به شکل یک کوه ، کوه مانند ، کوه سان به شکل یک کوه

muscle platform

سکوی ماهیچه ای
برآمدگی تحتانی نسبتاً وسیع و صلب سطح داخلی کفه ی بازوپایان که ماهیچه ها به آنها متصل می شوند
مترادف: platform ، سکوی ماهیچه ای برآمدگی تحتانی نسبتاً وسیع و صلب سطح داخلی کفه ی بازوپایان که ماهیچه ها به آنها متصل می شوند مترادف: platform

mytiliform

صدف تاشوی یک نرمتن دو کفه ای خصوصاً صدفی به شکل صدف یک دو کفه ای دریازی مانند صدف های طویل و هم اندازه یک میتیلوس (گونه ای از نرمتنان دوکفه ای دریازی)

normal form

مجموعه ای خطوط راهنما برای طراحی رکوردها در نظریه پایگاه داده های وابسته
شکل های عادی از یک تا پنج به منظور جلوگیری از بروز آنومالی های جدید ، مجموعه ای خطوط راهنما برای طراحی رکوردها در نظریه پایگاه داده های وابسته شکل های عادی از یک تا پنج به منظور جلوگیری از بروز آنومالی های جدید

offshore drilling platform

سکوی حفاری در دریا ، سکوی حفاری دور از ساحل

open form

دیسه باز
یک فرم بلورین که وجوه آن ، در کنار یکدیگر ، فضایی بسته و محصور را به وجود نیاورده اند ، مانند یک منشور سه وجهی
مقایسه شود با: closed form ، دیسه باز یک فرم بلورین که وجوه آن ، مانند یک منشور سه وجهی مقایسه شود با: closed form

pisiform

نخود شکل ، نخودسا
از نظر اندازه و شکل شبیه به یک نخود؛ به عنوان مثال یک "کنکرسیون نخودی شکل"(یا نخودسنگ) ، نخودسا - از نظر اندازه و شکل شبیه به یک نخود؛ به عنوان مثال یک "کنکرسیون نخودی شکل"(یا نخودسنگ)

plat

طرح
نقشه کشی: (الف) نمودار ترسیم‌شده با مقیاس که نشان‌دهنده مرزها و تقسیمات یک قطعه زمین تعریف‌شده در پیمایش‌ است و با تمامی داده‌های اصلی لازم برای تعیین و توصیف دقیق بخش های مختلف نشان‌داده‌شده همراه بوده است تفاوت آن با نقشه در این است که نیازی به نشان‌دادن عوارض اضافی مصنوعی ، زهکشی و ناهمواری‌ها در آن نیست
ب) طرح یا نقشه دقیق و مبسوط نشان‌دهنده یک شهرستان ، زمین شخصی ، ماده معدنی یا سایر نواحی پیمایش‌شده و نشان‌دهنده تقسیمات واقعی یا پیشنهادی ، عوارض ویژه یا کاربری اراضی است ، طرح - نقشه کشی: (الف) نمودار ترسیم‌شده با مقیاس که نشان‌دهنده مرزها و تقسیمات یک قطعه زمین تعریف‌شده در پیمایش‌ است و با تمامی داده‌های اصلی لازم برای تعیین و توصیف دقیق بخش های مختلف نشان‌داده‌شده همراه بوده است تفاوت آن با نقشه در این است که نیازی به نشان‌دادن عوارض اضافی مصنوعی ، زهکشی و ناهمواری‌ها در آن نیست - ب) طرح یا نقشه دقیق و مبسوط نشان‌دهنده یک شهرستان

platarsite

نوعی کانی
فرمول شیمیایی: (Pt ، Rh ، Ru)AsS ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی: (Pt

plate

برگه ، ورق ، ورقه ، صفحه
زمین از چندین صفحه اصلی و تعداد بیشتری صفحه فرعی تشکیل شده است صفحات تکتونیکی بطور ثابت در حال حرکت هستند

زمین‌شناسی:الف) قطعه نازک مسطح سنگ نظیر یک ورقه یا ماسه‌سنگ متورق
ب) قطعه نازک سخت و پیچشی لیتوسفر زمین که ممکن است تصور شود که به صورت افقی حرکت نموده و در طول مناطق فعال لرزه‌ای به ورقه های دیگر متصل شده(دنیس ، آتواتر ، 1974)
ج) یک بلور برفی به شکل یک صفحه شش‌ضلعی مسطح

دیرینه‌شناسی:الف) هر صفحه آهکی مجزا ، مسطح یا صفحه‌ای در اسکلت یک خارپوست ، مرکب از بلورهای جداگانه کربنات کلسیم این واژه گاهی تنها برای صفحات خارجی" اما تمامی اجسام آهکی تشکیل‌شده که به عنوان چارچوب محافظ بخش های نرم یا صفحات مرکب به کار می‌روند" استفاده می‌شود
ب) ساخت مرکب از پلاتفرم های داخلی و خارجی و متصل‌شده به بخشی از محور یک کونودونت صفحه‌ای این واژه به صورت ناصحیح برای اشاره به یک پلاتفرم به کار می‌رود
ج) لامینایی که بخشی از بدن یک جانور را تشکیل می‌دهد ، نظیر کفه یک نرم‌تن یا سخت پوست یا اسکلت داخلی مسطح یک اکتوکورالین بسیار ضخیم تحت عنوان scale(فلس)
د) ساخت مسطح ، آهکی و عموماً رومبوهدرا ل ، تشکیل‌دهنده دورترین بخش یک receptaculitid merome

plate beam

تیرورق

plate beam|plate girder|plate girder

تیرورق

plate boundary

حاشیه صفحه ، مرز صفحه - منطقه فعال لرزه‌ای و تکتونیکی در طول لبه‌های صفحات لیتوسفری که نشان‌دهنده حرکت نسبی بین صفحات است(دنیس ، آتواتر ، 1974)

plate count

شمارش کلنی

plate girder

تیر ورق ، تیر ساخته شده از تسمه ، تیر مرکب

plate girder with cover plate

تیر مرکب با صفحه تختی

plate load test

آزمون بارگذاری صفحه ای
آزمونی که در آن فشار به صورت صفحه ای وارد می شود ، آزمون بارگذاری صفحه ای - آزمونی که در آن فشار به صورت صفحه ای وارد می شود

plate loading test

آزمایش بارگذاری صفحه

plate loading test|plate bearing test|plate bearing test

آزمایش بارگذاری صفحه

plate margin

کناره صفحه ، حاشیه صفحه ، مرز صفحه

plate margins

حاشیه ورقه ها
ورقه ها به صورت واحدهای مجزا از یکدیگر در حرکت بوده و از طریق حاشیه هایشان بر هم تاثیر می گذارند

plate margins|plate margin|plate margin|margin

حاشیه ورقه ها - ورقه ها به صورت واحدهای مجزا از یکدیگر در حرکت بوده و از طریق حاشیه هایشان بر هم تاثیر می گذارند

plate resistance

مقاومت ورقه
نیرویی که از حرکت ورقه جلوگیری می کند مانند زمانی که ورقه فرورونده در مقابل ورقه بالایی قرار می گیرد ، مقاومت ورقه - نیرویی که از حرکت ورقه جلوگیری می کند مانند زمانی که ورقه فرورونده در مقابل ورقه بالایی قرار می گیرد

plate tectonic

زمین ساخت ورقه ای ، تکونیک صفحه ای
نظریه ای است که طی آن مجموعه فرآیندهایی صفحات اصلی لیتوسفر را به صورت افقی در سراسر سطح زمین حرکت می دهند و از حرکات و فعل و انفعالاتشان زمین لرزه ، آتشفشان ، کوهزایی و دیگر فرایندهای زمین شناسی بوجود می آید

plate tectonic|plate tectonics|plate tectonics

زمین ساخت ورقه ای ، تکونیک صفحه ای - نظریه ای است که طی آن مجموعه فرآیندهایی صفحات اصلی لیتوسفر را به صورت افقی در سراسر سطح زمین حرکت می دهند و از حرکات و فعل و انفعالاتشان زمین لرزه ، آتشفشان ، کوهزایی و دیگر فرایندهای زمین شناسی بوجود می آید

plate tectonics

زمینساخت صفحه ای

plate|plates|plates

ورقه ، صفحه - زمین از چندین صفحه اصلی و تعداد بیشتری صفحه فرعی تشکیل شده است صفحات تکتونیکی بطور ثابت در حال حرکت هستند - - زمین‌شناسی:الف) قطعه نازک مسطح سنگ نظیر یک ورقه یا ماسه‌سنگ متورق - ب) قطعه نازک سخت و پیچشی لیتوسفر زمین که ممکن است تصور شود که به صورت افقی حرکت نموده و در طول مناطق فعال لرزه‌ای به ورقه های دیگر متصل شده(دنیس ، آتواتر ، 1974) - ج) یک بلور برفی به شکل یک صفحه شش‌ضلعی مسطح - - دیرینه‌شناسی:الف) هر صفحه آهکی مجزا ، مسطح یا صفحه‌ای در اسکلت یک خارپوست ، مرکب از بلورهای جداگانه کربنات کلسیم این واژه گاهی تنها برای صفحات خارجی" اما تمامی اجسام آهکی تشکیل‌شده که به عنوان چارچوب محافظ بخش های نرم یا صفحات مرکب به کار می‌روند" استفاده می‌شود - ب) ساخت مرکب از پلاتفرم های داخلی و خارجی و متصل‌شده به بخشی از محور یک کونودونت صفحه‌ای این واژه به صورت ناصحیح برای اشاره به یک پلاتفرم به کار می‌رود - ج) لامینایی که بخشی از بدن یک جانور را تشکیل می‌دهد ، نظیر کفه یک نرم‌تن یا سخت پوست یا اسکلت داخلی مسطح یک اکتوکورالین بسیار ضخیم تحت عنوان scale(فلس) - د) ساخت مسطح ، آهکی و عموماً رومبوهدرا ل ، تشکیل‌دهنده دورترین بخش یک receptaculitid merome -

plateau

فلات ، فلات
سرزمین مرتفع و تقریباً هموار و مسطحی است که گهگاه رشته ارتفاعات و دره هایی نیز در آن به چشم می خورد

plateau basalt

دشت بازالتی ، بازالت فلاتی ، بازالت سیلی
بازالتی که از نقاط داغ گوشته به روی پوسته می آید

plateau basalt|basalt|basalt|basalts

بازالت فلاتی ، بازالت سیلی - بازالتی که از نقاط داغ گوشته به روی پوسته می آید

plateau eruption

فوران فلاتی
جریان‌های متوالی گدازه که در صفحاتی روی یک منطقه وسیع پخش می شوند

plateau eruption|plateau|plateau

فوران فلاتی - جریان‌های متوالی گدازه که در صفحاتی روی یک منطقه وسیع پخش می شوند

plateau glacier

یخچال فلاتی
یخچال مرتفع ، قرار گرفته بر روی یک پهنه ی کوهستانی نسبتاً مسطح ، و معمولاً لبه‌های آن در یخچال‌های معلق ریزش می کند ، یخچال فلاتی - یخچال مرتفع

plateau gravel

شن فلاتی
ورقه های ‌گسترده یا وصله های اغلب متراکم از ریگ که ناحیه ‌همواری را روی تپه ، فلات ، یا مناطق مرتفع دیگر( با ارتفاعی بالاتر از آنچه به صورت معمول توسط سکوهای رودخانه‌ای اشغال می‌شود) در برمی گیرد ممکن است معرف رسوب گسترش یافته قبلی باشد که در نتیجه حرکات زمین بالا آمده و بعلت فرسایش به میزان زیاد جا به جا شده است ، شن فلاتی - ورقه های ‌گسترده یا وصله های اغلب متراکم از ریگ که ناحیه ‌همواری را روی تپه

plateau mountain

کوه فلاتی
کوه کاذب ایجادشده توسط بریدگی یک فلات؛به عنوان مثال کوه‌های کاتسکیل ، کوه فلاتی - کوه کاذب ایجادشده توسط بریدگی یک فلات؛به عنوان مثال کوه‌های کاتسکیل

plateau|flat|flat

فلات - سرزمین مرتفع و تقریباً هموار و مسطحی است که گهگاه رشته ارتفاعات و دره هایی نیز در آن به چشم می خورد

plated beam

شاه تیر مرکب

plate-equivalent

صفحه ‌هم ارز
بخشی از دیواره سلولی دینوفلاژله که تصور می‌شود موقعیتی هم‌ارز با نمونه‌ای که توسط یک صفحه دیواره اشغال می‌شود را در بر می‌گیرد ، صفحه ‌هم ارز - بخشی از دیواره سلولی دینوفلاژله که تصور می‌شود موقعیتی هم‌ارز با نمونه‌ای که توسط یک صفحه دیواره اشغال می‌شود را در بر می‌گیرد

platform

سکو ، تختگاه
ایوان زمین سکومانند و تقریبا\" تراز و مسطح را گویند

در زمین‌ساخت:بخشی از قاره که توسط لایه‌های مسطح یا کمی شیب‌دار ، اساساً رسوبی که در اعماق مختلف توسط پی‌سنگ‌هایی که در طی تغییر شکل‌های اولیه سخت شده اند ، پوشیده می‌شود تختگاه بخشی از یک کراتون است

در دیرینه‌شناسی:
الف) ساخت جانبی گستر‌ش‌یافته یا کفه دریایی در طول بخش داخلی یا خارجی محور قدامی‌-خلفی یک کونودونت این واژه همواره (به صورت نادرست) برای پلیت به کار می‌رود ب) پلاتفرم ماهیچه‌ای یک براکیوپود
ج) کف مسطح کاسه گل یک مرجان

در ساحل شناسی:سطح فرسایشی زیر‌‌‌آبی با شیب ملایم یا مسطح که از به سمت دریا یا دریاچه گسترش یافته است

در زمین‌ریخت‌شناسی :
الف) یک واژه عمومی برای هر سطح افقی یا نزدیک به افق ؛به عنوان مثال یک پادگانه یا پلکان ، یک لبه یا مکانی کوچک روی سطح یک پرتگاه ، یک قطعه‌زمین مسطح و مرتفع نظیر ریزفلات یا فلات ، دشت گون و یا هر سطح شیب‌دار
ب) فلات کوچک ، تختگاه - ایوان زمین سکومانند و تقریبا\" تراز و مسطح را گویند - - در زمین‌ساخت:بخشی از قاره که توسط لایه‌های مسطح یا کمی شیب‌دار ، پوشیده می‌شود تختگاه بخشی از یک کراتون است - - در دیرینه‌شناسی: - الف) ساخت جانبی گستر‌ش‌یافته یا کفه دریایی در طول بخش داخلی یا خارجی محور قدامی‌-خلفی یک کونودونت این واژه همواره (به صورت نادرست) برای پلیت به کار می‌رود ب) پلاتفرم ماهیچه‌ای یک براکیوپود - ج) کف مسطح کاسه گل یک مرجان - - در ساحل شناسی:سطح فرسایشی زیر‌‌‌آبی با شیب ملایم یا مسطح که از به سمت دریا یا دریاچه گسترش یافته است - - در زمین‌ریخت‌شناسی : - الف) یک واژه عمومی برای هر سطح افقی یا نزدیک به افق ؛به عنوان مثال یک پادگانه یا پلکان ، دشت گون و یا هر سطح شیب‌دار - ب) فلات کوچک

platform continental

سکوی قاره ای

platform facies

رخساره‌ سکویی ، رخساره فلات قاره‌ای

platform reef

ریفهای پلاتفرمی

platina

پلاتین یا طلای سفید طبیعی
فرمول شیمیایی :Pt
درصد مواد:Pt100% همراه با ادخال های بخشی Pd ، Ir ، Fe ، Ni ، Rh ، Os
سیستم تبلور: کوبیک (مکعبی)
رده بندی:عنصر
رخ:ندارد
جلا: فلزی
شکستگی:خشن
شفافیت: کدر(اپاک)
خاصیت مغناطیسی: ضعیف تر از آهن
اشکال ظاهری :بلورهای کامل ، دانه ای ، بلوکی ، توده های بی شکل
ژیزمان : کمیاب ; اغلب در URSS ، کانادا (ساربوری) ، آفریقای جنوبی ، کلمبیا و اتیوپی
خواص شیمیایی : به طور منحصر بفردی در اسیدها حل شده و نقطة‌ ذوب آن تا 1773/5 درجة سانتی گراد بالا میرود
رنگ کانی : خاکستری فولادی ، سفید نقره ای
رنگ خاکه: خاکستری فولادی ، سفید نقره ای
تفاوت با کانی های مشابه : چگالی و قابلیت انحلال در اسیدها
تشابه کانی شناسی : آهن
پاراژنز :ایلمنیت ، مگنتیت ، کرومیت و غیره
منشا تشکیل :ماگمایی ، اولترابازیک ، آبرفتی
شکل بلورها: بندرت مکعبی
محل پیدایش: روسیه
نام آن ازکلمه اسپانیائی plata به معنای نقره اقتباس گردیده است
سختی : 4 - 4 5
چگالی :14 - 19 ، پلاتین یا طلای سفید طبیعی - فرمول شیمیایی :Pt - درصد مواد:Pt100% همراه با ادخال های بخشی Pd ، Os - سیستم تبلور: کوبیک (مکعبی) - رده بندی:عنصر - رخ:ندارد - جلا: فلزی - شکستگی:خشن - شفافیت: کدر(اپاک) - خاصیت مغناطیسی: ضعیف تر از آهن - اشکال ظاهری :بلورهای کامل ، توده های بی شکل - ژیزمان : کمیاب ; اغلب در URSS ، کلمبیا و اتیوپی - خواص شیمیایی : به طور منحصر بفردی در اسیدها حل شده و نقطة‌ ذوب آن تا 1773/5 درجة سانتی گراد بالا میرود - رنگ کانی : خاکستری فولادی ، سفید نقره ای - رنگ خاکه: خاکستری فولادی ، سفید نقره ای - تفاوت با کانی های مشابه : چگالی و قابلیت انحلال در اسیدها - تشابه کانی شناسی : آهن - پاراژنز :ایلمنیت ، کرومیت و غیره - منشا تشکیل :ماگمایی ، آبرفتی - شکل بلورها: بندرت مکعبی - محل پیدایش: روسیه - نام آن ازکلمه اسپانیائی plata به معنای نقره اقتباس گردیده است - سختی : 4 - 4 5 - چگالی :14 - 19

platter

سینی ، دیس ، بشقاب بزرگ ، هر چیز پهن ، صفحه گرامافون
پلاترها دیسک هایی هستند که از پلاستیک یا فلز ساخته می شوند هر دو طرف این دیسک ها با لایه ای نازک اکسید آهن یا یک فلز مغناطیسی دیگر پوشانده شده است از مرکز این دیسک ها محوری به نام spindle عبور کرده و وظیفه چرخاندن این دیسک ها را به عهده دارد این لغت را نباید با plotter اشتباه گرفت اگر داخل دیسک سخت را باز کنید صفحه یا صفحات فلزی دایره ای مشاهده می کنید که به یک محور مشترک متصل هستند و با سرعت حول آن می چرخند به هر یک از این صفحات فلزی platterگفته می شود ، صفحه گرامافون - پلاترها دیسک هایی هستند که از پلاستیک یا فلز ساخته می شوند هر دو طرف این دیسک ها با لایه ای نازک اکسید آهن یا یک فلز مغناطیسی دیگر پوشانده شده است از مرکز این دیسک ها محوری به نام spindle عبور کرده و وظیفه چرخاندن این دیسک ها را به عهده دارد این لغت را نباید با plotter اشتباه گرفت اگر داخل دیسک سخت را باز کنید صفحه یا صفحات فلزی دایره ای مشاهده می کنید که به یک محور مشترک متصل هستند و با سرعت حول آن می چرخند به هر یک از این صفحات فلزی platterگفته می شود

platting

نقشه‌برداری
فرآیند تهیه نقشه یک منطقه پیمایش‌ شده ، رسم یک نقشه ، نقشه‌برداری - فرآیند تهیه نقشه یک منطقه پیمایش‌ شده

plattnerite

پلاتنریت
فرمول شیمیایی :PbO2
درصد مواد:Pb86 62% O13 38%
سیستم تبلور: کوادراتیک
رده بندی:اکسید
رخ:ندارد
جلا: فلزی قوی ، الماسی
شکستگی:صدفی
شفافیت: نیمه شفاف ، کدر(اپاک)
نوع سختی:ترد
اشکال ظاهری :بندرت بلوری ، آگرگاتتوده ای ، رشته ای
ژیزمان : کمیاب ; انگلیس ، امریکا ، مکزیک وایران
خواص شیمیایی : به راحتی در HCl حل می شود و به سختی در H2SO4 ، HNO3 حل می شود
رنگ کانی : خاکستری سیاه ، سیاه
رنگ خاکه: قهوه ای
تفاوت با کانی های مشابه : محتوای عناصر ردیاب
تشابه کانی شناسی : پسیلوملان
پاراژنز :سروزیت ، ژاروسیت ، ولفنیت ، پیرومورفیت و غیره
منشا تشکیل : زون های اکسیدان ثانویه
شکل بلورها: منشوری ، پیرامیدهای مضاعف
محل پیدایش: ایران(انارک)
نام آن از نام پلاتنر متالوژیست آلمانی گرفته شده است
سختی : 5 5
چگالی :9 63 ، پلاتنریت - فرمول شیمیایی :PbO2 - درصد مواد:Pb86 62% O13 38% - سیستم تبلور: کوادراتیک - رده بندی:اکسید - رخ:ندارد - جلا: فلزی قوی ، الماسی - شکستگی:صدفی - شفافیت: نیمه شفاف ، کدر(اپاک) - نوع سختی:ترد - اشکال ظاهری :بندرت بلوری ، رشته ای - ژیزمان : کمیاب ; انگلیس ، مکزیک وایران - خواص شیمیایی : به راحتی در HCl حل می شود و به سختی در H2SO4 ، HNO3 حل می شود - رنگ کانی : خاکستری سیاه ، سیاه - رنگ خاکه: قهوه ای - تفاوت با کانی های مشابه : محتوای عناصر ردیاب - تشابه کانی شناسی : پسیلوملان - پاراژنز :سروزیت ، پیرومورفیت و غیره - منشا تشکیل : زون های اکسیدان ثانویه - شکل بلورها: منشوری ، پیرامیدهای مضاعف - محل پیدایش: ایران(انارک) - نام آن از نام پلاتنر متالوژیست آلمانی گرفته شده است - سختی : 5 5 - چگالی :9 63

platy

صفحه‌ای ، ورقه‌ای ، مسطح
ذره‌ای رسوبی با طول بیش از سه برابر ضخامت(کری‌نین ، 1948 ، ص 142) (ب) ماسه‌سنگ یا سنگ آهک که دارای لامینه هایی با ضخامت بین 2 تا 10 میلیمتر است (مک‌‌کی ، ویر ، 1953 ، ص383) ، مسطح - ذره‌ای رسوبی با طول بیش از سه برابر ضخامت(کری‌نین

platy flow structure

ساختار جریانی ورقی
ساختی در سنگ های آذرین با صفحات تخت که معرف لایه‌بندی است ، این ساخت که بعلت فشردگی در طول سردشدن تشکیل می شود ، با سطوح سردشدگی موازی است ، و عموماً با فرسایش تشدید می‌شود ، ساختار جریانی ورقی - ساختی در سنگ های آذرین با صفحات تخت که معرف لایه‌بندی است

platy structure

ساختار صفحه‌ای
ساخت جریانی صفحه‌ای ، ساختار صفحه‌ای - ساخت جریانی صفحه‌ای

platynite

نوعی کانی
فرمول شیمیایی: (Bi ، Pb)3(Se ، S)4 ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی: (Bi

positive landform

زمین‌دیس مثبت
شکل توپوگرافیک قائم نظیر کوه ، تپه یا فلات یا شکل آتشفشانی تشکیل‌شده ناشی از مواد اضافی(همچون یک مخروط خاکستر) ، زمین‌دیس مثبت - شکل توپوگرافیک قائم نظیر کوه

radiciform

در فسیل شناسی ، به فرآیند اپی‌تکال ریشه‌مانند ( رشد اضافی) یک دیواره مرجانی گفته می شود ، که برای تحکیم به کار می رود

reniform

قلوه ای ، قلوه ای شکل
کلیه یا قلوه ای شکل به ساختار بلوری گویند که در آن بلورهای شعاعی ، به توده های گرد شده ای ختم می شوند همچنین به کانسارهایی گویند که دارای سطحی از اشکال گرد شده کلیه مانند است
مقایسه شود با: قلوه ای شکل خوشه انگوری ، قلوه ای شکل - کلیه یا قلوه ای شکل به ساختار بلوری گویند که در آن بلورهای شعاعی ، به توده های گرد شده ای ختم می شوند همچنین به کانسارهایی گویند که دارای سطحی از اشکال گرد شده کلیه مانند است - مقایسه شود با: قلوه ای شکل خوشه انگوری

reteporiform

به یک کلونی مستحکم برخاسته سوراخ دار در بریوزوآنهای cheilostome گویند که به سختی به قاعده آهکی شده متصل است

riebeckite|crocidolite - asbestos form|crocidolite - asbestos form

نوعی کانی - فرمول شیمیایی: [ ]Na2(Fe++3 Fe3+2)Si8O22(OH)2 - وجه تسمیه : از نام Emil Riebeck (1853-1885) آلمانی

rock platform

سکوی سنگی
الف) یک سکوی موج کفه که بر روی یک سطح سنگی فرسوده شده است ب) یک سکوی آب بالا که بر روی یک سطح سنگی فرسوده شده است ، سکوی سنگی - الف) یک سکوی موج کفه که بر روی یک سطح سنگی فرسوده شده است ب) یک سکوی آب بالا که بر روی یک سطح سنگی فرسوده شده است

rounded form

شکل گرد شده
رجوع شود به equilibrium form (شکل تعادلی) ، شکل گرد شده - رجوع شود به equilibrium form (شکل تعادلی)

salpingiform

فسیل به شکل ترومپت
به کوکولیت سیرتولیت با ساختار مرکزی ترومپت شکل گویند (مثلاً در دیکوفوراتوبیفر) ، فسیل به شکل ترومپت - به کوکولیت سیرتولیت با ساختار مرکزی ترومپت شکل گویند (مثلاً در دیکوفوراتوبیفر)

scalariform

نردبانی
مربوط به ضخیم شدگی های نردبان مانند با گودال های تداخلی بر روی دیواره های سلول های آوند چوبی خاص ، نردبانی - مربوط به ضخیم شدگی های نردبان مانند با گودال های تداخلی بر روی دیواره های سلول های آوند چوبی خاص

scarabaeiform

لاروهای خمیده یا بدن استوانه ای شبیه به کره سفید ریشه

sliding form

قالب لغزان- قالب لغزنده

stratiform

چینه ای ، طبقه مانند ، چینه وار

structural landform

زمیندیس ساختاری
زمین شکلی که بوسیله فرسایش ایجاد شده و توسط ساختار سنگها کنترل یا مهار می شود
مقایسه شود با: tectonic landform (زمین شکل تکتونیکی) ، زمیندیس ساختاری - زمین شکلی که بوسیله فرسایش ایجاد شده و توسط ساختار سنگها کنترل یا مهار می شود - مقایسه شود با: tectonic landform (زمین شکل تکتونیکی)

total time on test transform

تبدیل زمان کل آزمون

ultimate landform

زمیندیس نهایی
ناهمواری (عارضه) فرضی که در نزدیکی انتهای یک چرخه فرسایش تشکیل می شود مقایسه شود با: زمین شکل نخستین زمین شکل دنباله ای مترادف: شکل نهایی ، زمیندیس نهایی - ناهمواری (عارضه) فرضی که در نزدیکی انتهای یک چرخه فرسایش تشکیل می شود مقایسه شود با: زمین شکل نخستین زمین شکل دنباله ای مترادف: شکل نهایی

undaform

منطقه موج دریا
عارضه زیرآبی ایجاد شده بوسیله عمل فرساینده و سازنده امواج در حین ایجاد یا رشد نیم رخ زیر آبی تعادل ـ (ریچ 1951 ، ص2) و محل محیط موجی رسوبگذاری است
مقایسه شود با: clinoform ، fondoform ، منطقه موج دریا - عارضه زیرآبی ایجاد شده بوسیله عمل فرساینده و سازنده امواج در حین ایجاد یا رشد نیم رخ زیر آبی تعادل ـ (ریچ 1951 ، ص2) و محل محیط موجی رسوبگذاری است - مقایسه شود با: clinoform

uniform

یکنواخت

unit form

دیسه واحد
یک شکل بلوری در هر سیستمی به جز مکعبی که دارای برخوردگاه‌هایی به روی محورهای بلوری انتخاب شده ای است که بیانگر نسبت محوری هستند
اشکال واحد دارای اندیس های میلر زیر می باشد: {111}-{110}-{011}-{101} ، دیسه واحد - یک شکل بلوری در هر سیستمی به جز مکعبی که دارای برخوردگاه‌هایی به روی محورهای بلوری انتخاب شده ای است که بیانگر نسبت محوری هستند - اشکال واحد دارای اندیس های میلر زیر می باشد: {111}-{110}-{011}-{101}

vermiform

کرم شکل ، کرم مانند
کرمی شکل یا دارای شکل و ظاهر یک کرم مثلاً پروبلستیکای کرمی شکل که از لوله های طویل باریک و کمابیش استوانه ای ساخته شده است ، کرم مانند - کرمی شکل یا دارای شکل و ظاهر یک کرم مثلاً پروبلستیکای کرمی شکل که از لوله های طویل باریک و کمابیش استوانه ای ساخته شده است

vertical slip form

قاب لغزان بالارو

vincularian|vincularifform|vincularifform

رجوع شود به vincularifform

vincularifform

به یک کلونی سخت ، پر انشعاب و بیرون زده در بریوزوآنهای cheilostome گویند که بوسیله یک قاعده کلسیمی یا آهکی شده به شدت بهم چسبیده است و دارای انشعابات نیمه استوانه ای است (لاجیج و گویته 1965 ، ص51)

wave platform

سکوی موج
سکوی موج بریده ، سکوی موج - سکوی موج بریده

wave-built platform

سکوی موج ساخته
مترادفی برای پادگانه موج ساخت ـ این اصطلاح به خاطر اینکه سکو معمولاً به عنوان یک عارضه فرسایشی در نظر گرفته می‌شود ، متناقض است ، سکوی موج ساخته - مترادفی برای پادگانه موج ساخت ـ این اصطلاح به خاطر اینکه سکو معمولاً به عنوان یک عارضه فرسایشی در نظر گرفته می‌شود

wave-cut platform

سکوی موج بریده ، سکوی موج کند
الف) یک سطح شیبدار ملایم که توسط فرسایش امواج تشکیل می شود و تا مسافت زیادی درون دریا یا دریاچه از قاعده صخره موج بریده ، گسترده می شود که نشان دهنده هر دو سکوی ساحلی و سکوی سایشی است
مترادف: پادگانه موج کفه ، سکوی کنده شده ، سکوی فرسایشی ، سکوی موجی ، سکوی کرانه ای ، دشت موج کفه ، پهنه ساحلی
ب) اصطلاحی که گاهی اوقات بطور محدود شده ای به عنوان مترادفی برای سکوی سایشی استفاده می شود
نیمکت یا قلاتی که در امتداد خط ساحلی و همسطح دریا توسط عمل فرسایش امواج ایجاد می‌شود ، سکوی موج کند - الف) یک سطح شیبدار ملایم که توسط فرسایش امواج تشکیل می شود و تا مسافت زیادی درون دریا یا دریاچه از قاعده صخره موج بریده ، گسترده می شود که نشان دهنده هر دو سکوی ساحلی و سکوی سایشی است - مترادف: پادگانه موج کفه ، پهنه ساحلی - ب) اصطلاحی که گاهی اوقات بطور محدود شده ای به عنوان مترادفی برای سکوی سایشی استفاده می شود - نیمکت یا قلاتی که در امتداد خط ساحلی و همسطح دریا توسط عمل فرسایش امواج ایجاد می‌شود

whim platform

سطح و سکوی دایره ای که یک whim - horse بر روی آن قرار می گیرد

whim platform|platform|platform

سطح و سکوی دایره ای که یک whim - horse بر روی آن قرار می گیرد

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی plat form

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی plat form

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما