معادل انگلیسی پیشوندیست بمعنی هیدرژن یا آب که بکلمات دیگر میچسبد

پزشكی

پیشوندیست بمعنی هیدرژن یا آب که بکلمات دیگر میچسبد

hydr

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی پیشوندیست بمعنی هیدرژن یا آب که بکلمات دیگر میچسبد

‎ -1 مننژیت همراه با تراوش مایع سروزی ‎ -2 التهاب پرده دسمه ای

hydromeningitis

‎ acetaminophen داروئی است ضد درد و ضد تب

hydroxyacetanilide

‎ acetylphenylhydrazine عامل منهدم کننده گویچه های سرخ که در پولیسیتمی یا زیادی تعداد گویچه های سرخ بکار میرود

hydracetin

‎ cortisol کورتیزول ، یکی از هورمون های قسمت قشری غده فوق کلیوی بنام هفده هنیدرکسی کورتیکو سترون یاهیدروکورتیزون که اثرش شبیه اثر کورتیزون است

hydroxycorticosterone

‎ dihydrocodeinone داروی ضد درد سنتتیکی است بفرمول : ‎C18H21NO3 بیتارترات هیدروکوردن ، ‎ h bitartrate ترکیبی است که بعنوان مسکن سرفه مورد استفاده قرار میگیرد

hydrocodone

‎ hidrosis ‎ -1 ترشح عرق ‎ -2 بیماری غدد عرق زا

hydrosis

‎ hydrocephalus حالتی است که با تجمع مایع مغزی نخاعی در جمجمه مشخص شده و همراه با بزرگ شدن سر ، آتروفی مخ ، ضعف قوای عقلانی و تشنج میباشد هیدروسفالی ارتباطی ، ‎ communicating h نوعی هیدروسفالی که در آن مایع جمع شده در جمجمه بین شکمچه های مغز و فضای تحت عنکبوتیه کمری ارتباط دارد قرار گرفتن مایع مغزی ‎ - نخاعی ‎ h ex vacuo در جیا بافت مغزی که در اثر آتروفی مخ کوچک شده بجبران خالی بودن جای آن هیدروسفالی ‎ noncommunicating h بدون ارتباط ، هیدروسفالی که در آن مایع مغزی ‎ - نخاعی به فضای تحت عنکبوتیه جمجمه و نخاع وارد نشده باشد ‎ hydrocephaly hydrocephalus

hydrencephalus

hydrencephaly

‎ hydroencephalocele بیرون زدگی فتق مانند بافت مغزی است که محتوی حفره ای مربوط به بطنهای مغزی باشد

hydrocephalocele

‎ hygroma هیگروم ، حفره کیستی است که پر از مایع باشد (بخصوص مایع لنفی) هیگروم گردن ، تومور آبکی در گردن ‎ h colli ‎ h cysticum یا ‎ cystic h ضایعه آستر آندوتلیوم محتوی آب با منشا لنفاتیک که بیشتر اوقات در اطفال و کودکان دیده میشود این ضایعه در نواحی مختلف بدن بیشتر در مثلث خلفی گردن و در پشت عضله جناغی ‎- چنبری ‎ - پستانی که در این صورت بنام ‎colli cysticum ‎ hygroma نامیده میشود ایجاد میشود هیگروم فلیشمن ، ایجاد ‎ Fleischmann s h کیستی در کف دهان که در طرف خارج عضله زنخی ‎ - زبانی رشد میکند

hydroma

‎ mercurialism مسمومیت مزمن از جیوه

hydrargyria

‎ phenol ‎ -1 ترکیب بسیار سمی که بعنوان ضد میکرب بکار می رود ‎ -2 نوعی ترکیب آلی است حاوی یک یا چند گروه هیدروکسیل که به یک حلقه آروماتیک یک کربن متصل است فنل مایع ، فنلی که حاوی ده درصد آب است و به شکل رقیق برای ضد عفونی پوست بکار می رود ‎liquified p ‎p salicylate phenyl salicylate

hydroxybenzene

‎ polyhydramnios افزایش مایع آمنیوتیک در جریان آبستنی

hydramnios

‎ rabies هاری ، بیماری عفونی ویروسی خاص حیوانات معینی است که بخصوص سگها و گرگها به آن مبتلا میشوند این بیماری از راه تلقیح مستقیم مثل گاز حیوان مبتلا به انسان سرایت میکند ، پس از یک دوره کمون (نهفتگی) که از یک تا شش ماه طول میکشد بیماری با بیقراری ، افسردگی روحی و تورم غدد لنفاوی ناحیه گزش شروع میشود ، خفگی و تنگ نفس اسپاسمی همراه با اسپاسم عضلات تنفسی و بلع که در موقع کوشش بیمار برای نوشیدن آب یا آب خیالی افزایش میبابد دیده میشود ، معمولا تب ، اختلال حواس ، استفراغ ، ترشح زیاد بزاق غلیظ و آلبومینوری نیز وجود دارد ، این بیماری معمولا کشنده است و مرگ پس از دو تا پنج روز فرا میرسد از مشخصات بیماری وجود اجسام سیتوپلاسمی (اجسام نگری) در مغز است هاری سگ ‎r canine هاری خاموش ، هاری بی سر و صدا ، هاری ناگهانی ، نوعی هاری که نشانه اولیه آن فلج بوده و حیوان هیچ نوع علامتی که دال بر شرارت یا تمایل به گاز گرفتن باشد از خود نشان نمیدهد ‎dumb r هاری گربه ‎r felina هاری آتشین ، هاری سخت ، نوعی هاری که در آن هیجان بسیار مشخصی به بیمار دست میدهد ‎furious r هاری فلجی ، نوعی هاری که فلج از نشانه های مشخص آن بوده که معمولا از نوع فلج نخاعی بالا رو است ‎paralytic ‎sullen r dumb r

hydrophobia

‎ serotonin سروتونین ، ماده ای است تنگ کننده رگ که بوسیله سلولهای نقره دوست روده باریک ترشح میشود ، این ماده بوسیله پلاکتها جذب شده و وارد جریان خون میشود

hydroxytryptamine

1- ترکیب هیدروکسیل با یک ریشه 2- نمک یا ترکیب دیگری که محتوی اب باشد 3- ترکیب شدن با آب

hydrate

1- تولید ترشحات ابکی بخصوص از روده ها 2- مسهل قوی که باعث تخلیه مدفوع کاملا آبکی شود

hydragogue

1- دی آمین ، گازی به فرمول H4N2 2- مشتقات همین ماده

hydrazine

1- مربوط به بازده زیاد صفراوی با وزن مخصوص کم از کبد 2- عاملی که سبب میشود بازده صفرای با وزن مخصوص کم بطور زیاد از کبد انجام شود

hydrocholeretic

1- مننژیت همراه با تراوش مایع سروزی 2- التهاب پرده دسمه ای

hydroma -= hygroma hydromeningitis

1- مننژیت همراه با تراوش مایع سروزی 2- التهاب پرده دسمه ای

hydroma -= hygroma hydromeningitis

آب درمانی ، استفاده از آب و آبهای معدنی در درمان بیماریها

hydrotherapy

آب دوست

hydrophilic

آب دوستی ، خاصیت جذب آب

hydrophilia

آب سنج ، وسیله ای است که در آزمایشگاه برای سنجش وزن مخصوص مایعات بکار می رود

hydrometer

آب شناسی ، مطالعه آب و موارد استعمال آن

hydrology

آب گرائی ، حرکت موجود یا یاخته متحرک تحت تاثیر آب یا رطوبت

hydrotaxis

آب نما ، دستگاهی است که برای آشکار نمودن وجود آب مورد استفاده قرار می گیرد

hydroscope

اتساع آپاندیس بعلت تجمع مایع در آن

hydroappendix

اتساع حالب در نتیجه تجمع آب ، اتساع بیش از حدحالب در اثر ایست و توقف ادرار

hydroureter

اتساع کره چشم در اثر تجمع مایع

hydrophthalmia

اتساع کلیه صفرا در نتیجه تجمع مایع ، اتساع کیسه صفرا با مایع آبکی

hydrocholecystis

اتساع لگنچه های کلیوی و کالیسهای آن در نتیجه تجمع ادرار ، این عارضه معمولا با آتروفی پارانیم کلیه همراه بوده و علت آن انسداد مجاری ادراری

hydronephrosis

اتساع مجرای مرکزی طناب نخاعی و پر از آب شدن آن

hydromyelia

اتساع مجرای مرکزی نخاع همراه با استحاله و ایجادحفره

hydrosyringomyelia

اتساع یک کالیس کلیه بعلت تجمع ادرار در آن

hydrocalycosis

اسیدی که از یک هالوژن و هیدرژن ساخته شده و در ترکیب ملکول آن اکسیژن وجود نداشته باشد

hydracid

اسیدی که از یک هالون و هیدروژن ساخته شده و در ترکیب ملکول آن اکسیژن وجود نداشته باشد

hydracetin = acetylphenylhydrazine hydracid

اسیدی که از یک هالون و هیدروژن ساخته شده و در ترکیب ملکول آن اکسیژن وجود نداشته باشد

hydracetin = acetylphenylhydrazine hydracid

آشامیدن آب

hydroposia

التهاب پرده های سروزی

hydrohymenitis

اندازه گیری وزن مخصوص مایعات با هیدرومتر ، اندازه گیری وزن مخصوص مایع به وسیله هیدرومتر

hydrometry

آنزیمی است که به تجزیه مواد مرکب (مانند پپتیدها ، گلیکوزیدها و غیره) کمک میکند

hydrolase

آنزیمی است که به تجزیه موادمرکب ، (مانند پپتیدها ، گلیکوزیدها وغیره ) کمک می کند

hydroiase

آنزیمی است که بوسیله اشریشیا کلی ترشح شده و در عمل تبدیل اسید فرمیک به دی اکسید کربن و هیدروژن کاتالیزر واقع می شود

hydrogenlyase

آنزیمی است که بوسیله هیدروژن ملکولی باعث احیاء مواد مختلف می شود

hydrogenase

باعث ترکیب مواد با هیدروژن شدن

hydrogenate

برش و قطع ضایعه پوشش واژینال بیضه یا ضایعه مجرای نوک ، قطع و برداشتن هیدروسل

hydrocelectomy

بیرون زدگی پرده های مغزی از سوراخ موجوددر جمجمه یا ستون مهره ای که محتوی مایع نیز باشد

hydromeningocele

بیرون زدگی فتق مانند بافت مغزی است که محتوی حفره ای مربوط به بطنهای مغزی باشد

hydroencephalocele

بیماری پوستی خاصی است که با لکه های طاولی مشخص می شود ، بثورات ویزکولار همراه با خارش و سوزش شدید در پوست در معرض نور آفتاب

hydroa

پریکاردیت همراه با تجمع مایع ، التهاب پریکارد همراه با ترشح مایع

hydropericarditis

پیشوندی است به معنی هیدروژن یا آب که به کلمات دیگر میچسبد

hydr(o)-

تثبیت یا نگهداری آب

hydropexis

تجزیه کننده با افزودن عناصر اب

hydrolytic

تجزیه مواد به ترکیبات ساده تر در نتیجه افزایش مستقیم عناصر آب

hydrolysis

تجمع آب و گاز در بافتها

hydropneumatosis

تجمع آب و گاز در حفره جنبی

hydropneumothorax

تجمع آب و گاز در حفره صفاقی

hydropneumoperitoneum

تجمع آب و گاز در حفره صفاقی

hydropneumoeritoneum

تجمع مایع آبکی در رحم

hydrometra

تجمع مایع آبکی در رحم و واژن

hydrometrocolpos

تجمع مایع آبکی در مهبل

hydrocolpos

تجمع مایع در اطراف کلیه

hydroperinephrosis

تجمع مایع در حفره پریکارد

hydropericardium

تجمع مایع در حفره صفاق

hydroperitoneum

تجمع مایع در مفصل

hydrarthrosis

تجمع مایع سروزی در لوله های رحم

hydrosalpinx

تجمع مایع مغزی نخاعی داخل جمجمه و بزرگ شدن سر

Hydrocephalus

تجمع مایع و گاز در رحم

hydrophysometra

تخلیه مایع ادم یا مایعی که در حفرات بدن تجمع یافته است

hydrocenosis

ترس بیمار گونه از هاری

hydrophobia - robies hydrophobophobia

ترس بیمار گونه از هاری

hydrophobia - robies hydrophobophobia

ترس بیمارگونه از هاری

hydrophobophobia

ترشح آبکی

hydrorrhea

ترشح آبکی از واژن در طی حاملگی

hydrorrhea gravida'rum

ترشح ادرار زیاد با وزن مخصوص کم

hydruria

ترکیبی است که احتمالا ماده متشکله غیر آلی استخوان و دندان ها است

hydroxyapatite

ترکیبی است که بعنوان یک بی حس کننده بکار میرود

hydroxydione

ترکیبی است که بعنوان یک ضد احتقان بینی سمپاتومیمتیک افزاینده فشار خون و فعالیت وازوموتور و گاشد کننده مردمک بکار میرود

hydroxyamphetamine

ترکیبی است که بعنوان یک متوقف کننده ترشح در لوپوس اریتماتو بکار میرود

hydroxychloroquine

ترکیبی است که به عنوان یک بی حس کننده بکار می رود

hydroxycorticosterone -. cortisol hydroxydlone

ترکیبی است که به عنوان یک بی حس کننده بکار می رود

hydroxycorticosterone -. cortisol hydroxydlone

ترکیبی است که به عنوان یک داروی درمان کننده پسیکوز مورد استفاده قرار می گیرد

hydronyzine

ترکیبی است که به عنوان یک ضد احتقان بینی سمپاتومیمتیک افزاینده فشار خون و فعالیت وازوموتور و گشاد کننده مردمک بکار می رود

hydroxyacetanilide=acetaminophen hydroxyaniphetamine

ترکیبی است که به عنوان یک متوقف کننده ترشح در لوپوس اریتماتو بکار می رود

hydroxybenzene = phenol hydroxychloroquine

ترکیبی است که به عنوان یک متوقف کننده ترشح در لوپوس اریتماتو بکار می رود

hydroxybenzene = phenol hydroxychloroquine

ترکیبی است که در درمان درماتوزها بکار می رود

hydrocortamate

ترکیبی است که در درمان لیشمانیاز و بلاستومیکوز مورد استفاده قرار می گیرد

hydroxystilbamidine

تزریق مایع آسیت به منظور درمان

hydropotherapy

تشنگی ، عطش

hydrodipsia

تمرینات ورزشی در زیر آب

hydrogymnastics

تورمی که در نتیجه تجمع مایع سروزی شفاف در پوشش واژینال بیضه ایجاد میشود اتساع مجرای نوک ‎ h muiebris Nuck در نیتجه تجمع آب (مجرای نوک زائده لوله ای شکلی است که از صفاق جدا شده و در جنین مونث وارد مجرای مغبنی میشود) ، تجمع مایع در TUNICA ALBUGINEA

hydrocele

تومور آبکی ناف

hydromphalus

تومور عضلانی کیستی که محتوی مایع باشد

hydromyoma

تومور غده عرق

hydrocystoma

جیوه

hydrargyria= mercurialism hydrargyrum

جیوه

hydrargyrum

جیوه

hydrargyria= mercurialism hydrargyrum

حالت هیبرید بودن ، محصول هیبریدها (به لغت بالا مراجعه فرمایید )

hydridism

خون رقیقی که در بدن بعضی حیوانات وجود دارد

hydrolymph

خیز ، ادم ، تجمع مایع در نسوج یا حفرات بدن تجمع مایع در ‎ h fetalis یا ‎ fetal h تمام بدن نوزاد در بیماری همولیتیتک بعلت پیدایش پادتن های در خون مادر ‎ Rh منفی ‎h pericrdil hydropericardium

hydrops

داروی ضد درد سنتتیکی است به فرمول C18H21NO2

hydrocodone = dihydrocodeinone

درمان با آب همراه با افزودن میزان عرق بدن

hydrosudotherapy

درمان با تمرینات ورزشی داخل آب

hydrokinesitherapy

دستگاهی که به منظور تنظیم ارتفاع مایع دریک ستون یا منبع بکار می رود

hydrostat

رقت پلاسمای خون

hydroplasmia

ریشه یک ظرفیتی OH

hydroxyl

رئوستای آبی ، نوعی رئوستاکه مقاومت آنرا آب تشکیل میدهد

hydrorheostat

ژلی که محتوی آب باشد

hydrogel

سیانید هیدروژن

hydrocyanic acid

شبه هیدروسفال ، هیدروسفال مانند

hydrocephaloid

عاملی که باعث افزایش حجم صفرا از راه ازدیاد آب آن می شود ، افزایده حجم صفرا

hydrochloretic

عاملی که باعث تسهیل هیدرولیز شود

hydrolyst

علم تعادل مایعات

hydrostatics

غلظت یون ئیدروژن مقدار یون ئیدروژنی که در یک محلول وجود دارد (جهت بیان واکنش PH یک محلول بکار می رود )

hydrogen ion c.

فتق اسکروتال که محتوی مایع باشد ، (فتق اسکروتال فتق مغبنی است که به داخل پوست بیضه کشیده شده باشد )

hydroscheocele

فردی که در محدودیتهای غذایی یا در بیماریهای گوارشی می تواند وزن خود ثابت نگهدارد

hydrostabile

فقدان نیمکره های مغزی بطوریکه جای آنرا مایعی اشغال کرده است

hydranencephaly

فقدان نیمکره های مغزی بطوریکه جای آنرا مایعی اشغال کرده است

hydramnios = polyhydramnios hydranencephaly

فقدان نیمکره های مغزی بطوریکه جای آنرا مایعی اشغال کرده است

hydramnios = polyhydramnios hydranencephaly

قسمتی از مکانیک که درباره مایعات متحرک بحث می کند

hydrokinetics

کاهش پورفیرین یا پورفین

hydroporphin

کاهش پورفیرین یا پورفین

hydroprphin

کشت گیاهان بدون استفاده از خاک ، کشت گیاه در آب با استفاده از مواد لارمی که به آن می افزایند

hydroponics

کوچک بودن جمجمه همراه با افزایش مایع مغزی نخاعی

hydromicrocephaly

کیستی که محتوی مایع آبکی باشد

hydrocyst

ماده آنتی بیوتیکی است مشتق از محصولات استرپتومیسس ریموسوس که ضد میکربهای زیادی می باشد

hydroxytetracycline

ماسک هیدروژل

hydrogel mask

متخصص آب درمانی یا (hydrotherapy)

hydriatrist

مربوط به اثر حرارتی آب (مثلا در حمام آب گرم)

hydrothermic

مربوط به هیدروسفالی ، مربوط به جمع شدن مایع در جمجمه

hydrocephalic

ناشی از تجمع یا احتباس آب

hydropic

نام تجارتی فرآورده ای از متیل سلولوز

hydrolose

نام تجارتی فرآورده ای از هیدروکلروتیازید

hydrodiuril

نام تجارتی فرآورده های هیدروکورتیزون

hydrocortone

نام تجارتی نوعی سنگ مصنوعی که در دندانپزشکی مورد استفاده قرار می گیرد

hydrocal

نقصی است در نخاع شوی که با بیرون زدگی پرده ها و بافت نخاع که کیسه پر از مایعی را تشکیل میدهد مشخص می شود

hydromyelomeningocele

نوعی اسید آمینه طبیعی

hydroxylysine

نوعی اسید آمینه طبیعی

hydroxyproline

نوعی پروژسترون طویل الاثر که در درمان نارسایی جسم زرد بکار می رود

hydroxyprogesterone

نوعی ترکیب آلی متشکل از کربن و هیدروژن

hydrocarbon

نوعی سیستم کلوئیدی که در آن محیط پراکندگی را آب تشکیل میدهد

hydrocolloid

نوعی کتون هیدروژنه مورفین که به عنوان داروی ضد درد بکار می رود h hydrochloride ترکیب متبلوری است که بعنوان یک داروی خواب آور و ضد درد ، نوعی کتون هیدروژنه مورفین که به عنوان داروی ضد درد بکار می رود h hydrochloride ترکیب متبلوری است که بعنوان یک داروی خواب آور و ضد درد

hydromorphone

هر نوع ترکیب هیدروکسیل با یک ریشه دیگر

hydroxide

هیدرادرم ابریژن

Hydradermabrasion

هیدرالازین ، ترکیبی است که برای پایین آوردن فشار خون بالا مورد استفاده قرار می گیرد ، داروی مستع کننده عروق محیطی که به شکل نمک هیدروکلراید به عنوان ضد فشارخون به کار می رود

hydralazine

هیدرمی ، افزایش آب خون

hydremia

هیدروپس فیتالیس

hydrops fatalis

هیدروژن ، عنصر شیمیایی به عدد اتمی 1 ووزن اتمی 080ر1 و علامت اختصاری H

hydrogen

هیدروژنوموناز ، تیره ای از شیزومیستها (راسته پزودوموناداله ، تحت راسته پزودومونادنیه خانواده متانوموناداسه) که باعث اکسیده شدن هیدروژن

hydrogenomonas

هیدروسل (hydrocele) و سارکوسل (sarcocele) با هم

hydrosarcocele

هیدروسلی (hydrcele) که توام با واریکوسل (varicocele) باشد

hydrocirsocele

هیدروسول ، کولوئیدی است که محیط انتشار آن مایع باشد

hydrosis = hidrosis hydrosol

هیدروسول ، کولوئیدی است که محیط انتشار آن مایع باشد

hydrosis = hidrosis hydrosol

هیدروسول ، کولوئیدی است که نحیط انتاش آن مایع باشد

hydrosol

هیدروکلروتیازید ، ترکیبی است متبلورو سفید رنگ به فرمول C7H8CiN3O4S2 که بعنوان ادرار آور و ضد فشار خون بالا بکار می رود

hydrochlorothiazide

هیدروکورتیزون ، یکی از استروئیدهای قشر غده فوق کلیوی که دارای اثر ضد التهابی است

hydrocortisone

هیدرولیک ، دانش خواص مایعات متحرک (رشته ای از فیزیک که از عمل مایعات تحت تاثیر عوامل فیزیکی بحث می کند )

hydraulics

وجود آب و گاز در حفره صفاقی

hydraeroperitoneum

وجود ادرار و چرک در کلیه و لگنچه

hydropyon.phrosis

وجود ادرار و چرک در کلیه و لگنچه

hydropyonephrosis

وجود مایع در تخمدان

hydrovarium

وجود مایع در حفره صماخی

hydrotympanum

وجود مایع سروزی غیر التهابی در حفره جنبی ، تجمع مایع در حفره جنب

hydrothorax

وجود مایع و گاز در حفره پریکارد

hydropneumopericardium

وجود هیدروژن سولفوره در ادرار

hydrothionuria

وجود هیدروژن سولفوره در خون

hydrothionemia

یکی از املاح اسید هیدروبرومیک

hydrobromate

یکی از املاح اسید هیدروکلریک

hydrochlorate

یکی از رنگدانه های صفراوی ، (ماده ای است قرمز مایل به قهوه ای که از احیاء بیلیروبین بدست میاید )

hydrobilirubin

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی پزشكی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی پیشوندیست بمعنی هیدرژن یا آب که بکلمات دیگر میچسبد

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی پیشوندیست بمعنی هیدرژن یا آب که بکلمات دیگر میچسبد

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما